IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Sunday, August 29, 2004

 

داستان پهلوان ستبربازوی تهی مغز
( از دلقک های دربار جمهوری اسلامی)

گمان نمی رود بازوهای انسان آن اندازه قوی باشد که بتواند با قدرت ران های گاو برابری کند. تازه در صورت فرض برابری ، می توان گفت انسا نی وجود دارد که به قدر گاو قویست. تا اینجا که افتخاری نصیب شخص نمی شود. پس ویژگی دیگری علاوه بر این قدرت جسمانی در فرد هست که با ترکیب این ویژگی با آن قدرت بازو، آدم متفاوتی می سازد که این تفاوت چیز ارزشمندی است که باعث افتخار است.
بدبختانه این آقای حسین رضا زاده از قدرت بازو چیزی کم ندارد ولی از آن ویزگی دیگر کاملاً بی بهره است. یعنی این آقا نمی فهمد چگونه آلت فعل آخوند شده است؟ نمی فهمد مدتی است مثل عنترراه افتاده به دنبال آخوند برایش پشتک و وارو میزند و دکان آخوند را رونق می بخشد؟ آن قضیه نقل وانتقال و خرید و فروش ورزشکار بین این آقا با مسؤلین ورزشی ترکیه که یک امر صنفی و پیش پا افتاده بود تبدیل شد به جنجال ابلهانه ای که آخوند با تفسیر های احمقانه تری که از آن توی بوق عربده کرد هر چه توانست ماهی گرفت. انگار قرار بود وطن این آقا را با چند هزلر دلار بخرند. یا اعطای تابعیت کشوری که دست کم ازسوی اعطا کننده به معنی مفتخر کردن فرد به امر ارزشمندی است وبا اراده نیک انجام می گیرد ؛ با شاخ گاو فهم ایشان روبرو شد وآخوند سوار بر گاو شیرده ای به نام حسین رضازاده چهار نعل به سوی مغز جوانان تاخت واندک زمانی سر آنان را با حقیقتی وارونه گرم نگه داشت.
در المپیک 2004 آتن باردیگر شاهد یک نمایش تکراری سفیهانه از این آقا بودیم. آن یا ابالفضل نگاشته بر لباس ورزشی مگر غیر از نماد کیر آخوند است که تا مرز الاحساس والمشاهده به ما تحت ما فرو رفته است؟ آن اباالفضل تاریخی که یک شغال عرب بود که جان خودش را هم نتوانست در آن توحش قبیله ای نجات دهد؛ چه که بخواهد از پس هفت هزار سال* نیستی در برداشتن وزنه سنگین به کسی کمک کند. پس این اباالفضلی که اکنون بختک ماست نکبت آخوند است ودل مشغولی نا بالغان سفیه.
این نکته را هم بگم که این نماد جهالت ونا فهمی را آخوند حداکثر به چند میلیون ایرانی دربند می تواند حقنه کند وگرنه آن کلمه نقش بسته بر پیراهن رضازاده برای دیگران در یک همایش جهانی دارای هیچ معنی و مفهومی نیست وصرفاً مصرف داخلی دارد.
حسین رضازاده وقتی موضوعی کاملاً بی ربط وجفنگ ساخته آخوند مادر جنده را باورزش که موضوعی دنیایی وانسانی وزیباست قاطی می کند نشان می دهد گاوی بیش نیست.

*
اشاره به رباعی خیام




Sunday, August 22, 2004

 

سخنی با کانون

بارها و بسیار از اینجا وهرکجا شنیده وخوانده ایم که مشخصاً ما، تجربه کار جمعی نداریم. خواستم به این واقعیت بیشتر بپردازم.
به گواهی تاریخ در اینجا و در این سرزمین همیشه وهمواره تجمع بیش از سه نفر نوشته و نانوشته ممنوع بوده است و انسان اینجا علی رغم زندگی در یک مجموعه، از زند گی اجتماعی محروم بوده است. اساس زندگی اجتماعی و وظیفه اصلی فرد درجامعه نقد اندیشه های دیگران است. نقد و نقادی تنها وسیله و ابزار پیشرفت و ترقی و تکامل جوامع بشری است. ساکنان این سرزمین هیچوقت فرصت زندگی اجتماعی نیافته اند چرا که ابزار زندگی اجتماعی یعنی نقد را از وی گرفته بودند. یکی از پادشاهان قاجار( یادم نیست کدام است) وقتی می شنود درجایی از پایتخت تعدادی جمع گشته و درباره اوضاع مملکت صحبت می کنند، دستور می دهد آنها را می آورند و سپس نفر به نفرتوی چاه می اندازند و برای اینکه مطمئن شود مرده اند پشت سرهرکدام تیری هم به داخل چاه شلیک میکند.
در اسلام هم رسماً حکم داریم که ناقد به قرآن کافر است، ناقد به محمد مسلمان نیست وناقد به ائمه شیعه نیست. همین سال ها نیزدیده اید که نفس نقادی وتحقیق وآمارگیری را به دادگاه می کشانند و زیرسؤال می برند. در اینجا علی رغم رگ های برجسته گردن ناسیونالیست ها تمدنی در وجود نبوده است. استناد به تلنباری از کاسه کوزه و اشیاء زیر خاکی که هنوزهم در بسیاری از نقاط دور و نزدیک این منطقه همان وسایل در زندگی روزمره مردم بکار می رود، دست کم ربطی به تمدن به مفهوم امروزینش به دست نمی دهد. چون عنصر اصلی بروز رفتار متمدنانه که همان نقد و نقادی است مفقود بوده است و هیچ نشانی از نهادهای مدنی، بازبه همان مفهوم امروزین که می شناسیم در میان نیست.
پس طبیعی است که تجربه کار جمعی و گروهی نداشته باشم. ما هنوز چند دهه بیش نیست و چندین تن بیشتر نیستند که پی برده اند که زندگی اجتماعی ما تا کنون تعطیل بوده است وباید از ابتدا تأسیس شود.
*
تشکیل کانون وبلاگ نویسان که در نوع خود هم بی سابقه است وهم کمتر شباهتی به مثلاً کانون نویسندگان دارد طبیعی است که بر پایه آزمون وخطا بنا می شود. پس لازم است بیشتر از هر جا و هر فعالیت اجتماعی از فضای تحمل پذیری با آستانه بالا برخوردار باشد. از امتیازهای چنین تشکلی مجازی بودن آن است. دیگر نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی و سگهای زنجیری اش به هیچ کدام از اعضاء دسترسی ندارند. پس هرگلی بزنیم به سر خودمان زده ایم وهرخطا و ندانم کاری بی بروبرگرد مسؤلش خود اعضاء هستند.
*
در باره ی این اصل که:" وب لاگ ها وطن ندارند و نویسنده یا نویسندگان شان ، در محدوده ی وب لاگ ها ، ملزم به رعایت قوانین محل زندگی خود نیستند. تنها ملزم به رعایت قوانین عام و جهان شمول هستند." نباید زیاد با واژه ها بازی کرد. از این اصل با همین انشاء غالباً برداشت لازم صورت می گیرد و آنچه باید دانسته شود اراده می شود.
در هر صورت وجود تشکلی که افرادی با مشترکات زیاد را گرد هم آورد امر مثبت و متمدنانه ای است ویادمان باشد تمامی ما هنوز درمرحله سیاه مشق کار جمعی به سر می بریم و زمانی که جمهوری اسلامی می خواهد سر به تن هیچ وبلاگ نویسی نباشد ما نباید زیاد از یگدیگر خرده بگیریم.

***




Saturday, August 21, 2004

 

ماموت های عصر یخبندان

هی این علمای کینه توز قم، این مراجع میمونی ِ تقلید اعلامیه صادر می کنند که ما هتک حرمت به مستراح نجف را تحمل نمی کنیم. خب به درک که تحمل نمی کنید! مگر چه غلطی می توانید بکنید.
نمی بینید ایرانیان چه سکوت معنا داری نشان می دهند. نمی فهمید مردم ایران چقدراز این اتفاق خوشنودند. این مردم اگر آرام نشسته اند و گلویتان را پاره نمی کنند به دلیل این است که می دانند آمریکا با کمترین هزینه برای ما این کار را انجام خواهد داد. این از جلوه های هوشمندی این قوم است.
ماموت های عصر یخبندان که در قم نشسته اند گمان دارند چون بر ما مسلط هستند واقعاً صاحب قدرتند. ولی این دفعه را دیگر باخته اید. عمرتان به سر آمده. به زودی آمریکا می زند مسجد و مستراحتان را یکی می کند. آن حلب پاره ها و زباله های نظامی که روی هم انباشته اید به دردتان نخواهد خورد. صدام حسین چندین برابر آن را از بهترین نوعش در اختیار داشت. باید آن موشک شهاب 3 را به ماتحت خود اماله کنید. البته با قسط و عدالت علی تقسیم کنید تا به تمام شما سهم مساوی برسد!




Friday, August 20, 2004

 

آمریکا داره میاد

آخرین تروریست های موجود درعراق در تله افتاده اند و بزودی نابود می شوند. در طی چند هفته آینده قصه عراق هم مثل داستان پر آب چشم افغانستان تمام می شود. آنچه از نظام های سرکوبگر و یاغی در جهان باقی می ماند در راس همه جمهوری اسلامی است و تعدادی کشور کم اهمیت نظیر کره شمالی و سودان. از تروریست های عالم هم باز در ردیف نخست جمهوری اسلامی است و اندکی در فلسطین و چند کشور مسلمان نشین که همگی سرشان در آخور همین رژیم است. پس اگر به نوبت هم باشد نوبت ماست.( البته ما اعتراض داریم چون از ابتدا اولویت با ما بود! ).
من پیشنهاد می کنم سران جمهوری اسلامی هر چه زودتر خود را به مسؤولین زندان گوآنتانامو معرفی کنند.




Friday, August 13, 2004

 

زهی بلاهت

دلگیری خسن آقا مرا بر آن داشت تا بی خبرازهمه جا لینک ما روز نامه نگاریم را در وب لاگم قرار دهم. اما بعد که به این وب لاگ سری زدم حالم به هم خورد. دیدم یک مشت بازجو و شکنجه گر سابق و اصلاح طلب فریب کار مانند حجاریان و شمس الواعظین و قاتلی مثل محسن آرمین و سروش اسلام فروش و تعدادی دوپاره و دوفکری ملی مذهبی که حکومت علی سامورایی، قاتل تازی را مثال آرزوهاشان می آورند و مسلمانی چون ابراهیم یزدی که همه سیه روزی این سال هامان از نفهمی و گه کاری همین آخوند های بی سهم امام نهضت آزادی است ، آنجا گوزیده اند.
مخاطب اینها نظام ضد انسانی و اهریمنی اسلام است نه مردم ایران. اینها آزادی مطبوعات را از اهریمن دروغ و تباهی دریوزه می کنند. طوری صحبت می کنند که نشان می دهد تشنه اندکی لطف خون آشامان جمهوری غارت اسلام هستند. کی قرار است دوزاری این ابلهان بیافتد. یا اینکه همین درست است که همه دلسوزیشان برای حفظ نظام سیاه اسلام است. اندکی آزادی مطبوعات البته لازم است تا بغض 1400 ساله ایرانیان نترکد و دودمان کثیف اسلام را بر باد ندهد.
من ادرار می کنم بر آن مطبوعه ای که بخواهد با مجوز از وزارت ارشاد اسلام منتشر شود. از چپ به راست، ازراست به چپ، از صدر تا ذیل، ازپایین تا بالا ...
تعطیل کنید این مطبوعه ای که هیچوقت دایر نبوده. اسلام هستی و تاریختان را تعطیل کرده؛ آنوقت باورتان شده که روزنامه ای در کار است و شما روزنامه نگارید ...
زهی بلاهت.




Saturday, August 07, 2004

 

سگ های هار اسلام در کمین زیبایی

دراین تابستان هم خواهران وحشی زینب با آن کفن های سیاه و پوزه بندهاشان، مثل سگ های وحشی راز بقا بر هر چهار راه و میدان شهربه کمین زیبایی نشسته اند. به هر زن زیبا که آرایش زیبا و لباس زیبا به تن دارد حمله می کنند.
طی 25 سال گذشته تمامی نکبت امر به معروف و نی از منکر اسلام در این جمله تهوع آورخلاصه می شده است: "خواهرم حجابت را رعایت کن". اسلام همهء استواری و قوامش را از فشردن گلوی زن کسب کرده است. از سوار شدن بر گرده زن.
بسیاری به خاطر دارند که سگ های هار اسلام به دست های مردانی که پیراهن آستین کوتاه به تن داشتند رنگ می پاشیدند. بر چهره زن های زیبا اسید می پاشیدند و ...
اما... آینده متعلق به انسان است و اهریمن اسلام دیر نخواهد پایید. تشت اسلام از بام افتاده است.
من سخت امید وارم.




 

حجاب سمبل حقارت و بيحقوقى زن
حجاب پرچم اسلام سياسى و آپارتايد جنسى

منبع : سایت بیخدایان
…حجاب چند متر پارچه و يک نوع لباس نيست. حجاب براى ما سمبل بردگى و بندگى جنسى زن در تفکر و فرهنگ اسلامى است. ما حجاب را زشت ترين مظهر تبعيض جنسى و بيحقوقى زن، و جدايى جنسى زن و مرد مى بينيم. حجاب کاملترين شکل بروز نگاه عتيق، مردسالارانه و سکسيستى به زن در اسلام است. حجاب ابزارى است که به کاملترين شکل يک نوع انسان را زير دست و خفيف و پست مى کند. حجاب از اين نظر مانند راسيسم و فاشيسم است. حجاب مکانيسمى براى کنترل زن در جامعه و تحميل خفت و خوارى به اوست.
اما حجاب فقط اين نيست. حجاب در بيش از بيست سال گذشته پرچم سياسى و ايدئولوژيک اسلام سياسى در بخشهاى وسيعى از جوامع بشرى بوده است. حجاب پرچم تاخت و تاز و خونريزى تحجر اسلامى در ايران و خاورميانه و شمال آفريقا بوده است. تحميل حجاب به زنان در اين دوره يکى از ارکان حاکميت رژيمهاى اسلامى در اين مناطق بوده است.
در25 سال گذشته ميليونها زن در ايران روزمره در مقابل حجاب مقاومت کردند و تازيانه و زندان را به جان خريدند اما تن به تثبيت حجاب بعنوان هويت اسلامى زن ندادند. زنان از همان زمان اعلام حجاب اجبارى، حجاب را سرآغازى براى تحميل بردگى به زن و به قهقرا بردن جامعه ديدند و عليه آن ايستادند. تحميل حجاب به زنان در ايران که قرار بود زنان را به جوامع بدوى ١٤٠٠ سال قبل برگرداند، برعکس با مقاومت هر روزه آنان، زنان را به معضل حل نشدنى جمهورى اسلامى تبديل کرد تا جايى که چند سانتى متر عقب و جلو رفتن روسرى زنان نشانه ثبات رژيم اسلامى تلقى شده است.
امروز بعد از 25 سال مقاومت روزمره، چيزى به روزهايى که زنان روسرى و چادر را بعنوان سمبل تحقير دينى و آپارتايد جنسى به آتش بکشند، باقى نمانده است. و ما بخشى از اين تلاش و مبارزه شکوهمند هستيم. همانطور که حجاب سمبل عبوديت زن در اسلام و پرچم سياسى و ايدئولوژيک اسلام سياسى بوده است، به دور ريختن و به زير کشيدن حجاب از سوى ميليونها زن آزاديخواه در ايران در واقع به معنى :
٭ خلع يد از رژيمهاى اسلامى و شکست سياسى و ايدئولوژيک اسلام سياسى در منطقه است.
٭ به معنى فرمان آغاز پيشروى جامعه به سمت تحول و دگرگونى و شروع به رسميت شناختن حقوق و حرمت زنان و پايان دادن به نگاه و تفکرى است که زن را انسان درجه دوم و برده جنسى مى بيند.
٭ پايان حجاب به معنى آغاز شخصيت دادن به جامعه انسانى و لغو جدايى جنسى بين زن و مرد است. ٭ پايان حجاب به معنى آغاز ديدن زيبايى و انسانيت و مناسبات انسانى بين زن و مرد است.





: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives