IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Monday, November 29, 2004

 

سرنوشت تكان دهنده دختر جوانى كه در آستانه اعدام است.

ليلا در 9 سالگى مادر شد و 100 ضربه شلاق خورد، در 12سالگي‌ به‌ عنوان ‌صيغه‌ واگذار شد، در 14 سالگي‌ دوباره 100 ضربه‌ شلاق‌ خود و در زايشگاه‌ دوقلو زاييد و.. اكنون به خاطر تن فروشى پاى چوبه اعدام يك‌ بسته‌ پفك‌ و چند شكلات‌ كاكائويي‌ آرزوى اوست.

روشنگرى : گزارش زير، روايت يك "عاطفه" ديگر است همان كه در نكا به دارش آويختند و خريداران او و متجاوزان به جسم او بودند كه چنين كردند. وقتى "عاطفه" را اعدام كردند و موج اعتراض جهانى برخاست، دستگاه قضايى جمهورى اسلامى در واكنش به فشارهاى بين المللى و اعتراض مجامع حقوق بشر ادعا كرد كه مى خواهد اعدام كودكان را متوقف كند و بعد كه موج اعتراضات فرو كشيد نه تنها همه ادعاها مسكوت ماند كه به نام "حساسيت هاى شرعى" حتى با برگزارى تجمع اعتراضى نهادهاى غيردولتى مدافع حقوق كودكان و زنان كه برنده جايزه صلح نيز از جمله فراخوان دهندگان آن بود مخالفت كردند و اجازه ندادند تجمعى در اعتراض به اعدام كودكان شكل بگيرد، به جاى آن طرح "كنترل اجتماعى" را مطرح كردند كه يكى از محورهاى اصلى آن گسترش سركوب دختران و زنان است. و جمهورى اسلامى كه پاسدار ننگين ترين اشكال مردسالارى است همواره چنين عمل كرده است: هر وقت دمش را لاى تله ديده است و زير موج اعتراض وجدان هاى بيدار در داخل و خارج از كشور قرار گرفته است، وعده و وعيد داده است، طرح هاى اصلاحى به ميان كشيده است و فرصت خريده است و افكار عمومى فريفته است و تا سروصداها را خوابانده است چند "عاطفه" را بى سر و صدا و با بى عاطفه گى اعدام كرده است. اين رژيم گرگ صفت هر وقت كه راز جنايتى وجدان زخم خورده ملتى اسير و فقير را سخت به درد آورده است به جلو گريخته است و در مقام مدعى درآمده است و وعده رسيدگى و عدالت داده است و بعد كه افكار عمومى در هزارتوى رنج هاى بى پايان زندگى فلاكت بار روزانه در جهنم اين نظام وحشى و مردسالار هزار پاره شد و در خود فرو نشست تازيانه ها را بر پيكرهاى نحيف كودكان و جوانان قربانى فقر و ستم فرود آورده است و اين روايتى است كه تا اين حكومت هست هرگز تمامى نداشته و هرگز تمامى نخواهد داشت. سرنوشت "عاطفه" و "ليلا" و عاطفه ها و ليلاها در نظام جمهورى اسلامى هرگز به پايان نخواهند رسيد، اگر اين رنج ها و ستم ها تنها به تك خروش هاى تنها و منزوى بيانجامد و اگر در پس هر فرياد در همين زمين شوره زار استبداد و زير همين تازيانه هاى شلاق اين حكومت، جوانه تشكلى و نهادى تازه برنرويد كه نه تنها نجات ليلا كه نجات نسل ليلا را از چنگال اهريمنى ملايان وجهه همت كند. اى كاش جز اين راه ميان برى بود؛ اى كاش معجونى بود كه مى شد نوشيد و يك شبه نسل ليلا را از زجركش شدن زير چنگال مردان اهريمن صفتى كه اى بسا همين فردا در پاى طناب اعدام او شيهه مستانه بركشند، نجات دهد، اى كاش تنها سخن و كلام و بيان صدهزار باره ى نخواستن اين حكومت از سوى نخبه گان ناراضى و معترض و منتقد مى توانست معجزه كند و نقطه پايانى بر دردهاى نسل ليلا نهند، اما راز ماندگارى حكومت اعدام و شكنجه، بى سنگرى و بى سرپناهى مردمان اعماق است و براى پايان دادن به پرپر احتضار اين نسل هيچ راهى جز ساختن اين سنگرها وجود ندارد.





Sunday, November 28, 2004

 

یکی از بزرگان اهل تمیز...
( داستان یک آخوند بی عبا وعمامه )

درفروردین 67 به زادبوم خود، توس(مشهد) رفته بودم، بیمارگونه وگریزان ازبمب وموشک جنگ تحمیلی، ونیز برای شرکت در مجلس ترحیم در گذشته ای رحمت الله علیها. ومدتها شاید ده یازده ماه بود شعری نگفته بودم، اما به محض سکونت وسکون یافتن در مشهد این قصیده به خاطرم خطورکرد، سرودم ودوستان خراسان منجمله اصحاب انجمن صائب(سه شنبه شبها درخانه دوست دیرین وشاعر استاد محمد قهرمان) ازاین قصیده، نسخه ها گرفتند به خط خوش استاد احمدکمال پور«کمال» وگویا زیراکس وچه وچها. قصیده در بحری مشترک بین عرب وعجم است ولی عرب درین وزن خیلی بیشتر شعر دارد وشعر فارسی خیلی کم است. مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن دوبار ومن در قافیه میم را هم لازم گرفتم، گرچه مالایلزم است.
...
ازری زمهلک جنگ، جستم به مأمن طوس
درزادبوم خودم، بهترامان وضمان
درظل بوالحسنم، هشتم امام همام(ع)
حبل المتین درش ملجای معتصمان
همنام ونسل علی(ع)آن برتر ازلی
سالارلم یزلی، زاومحترم حرمان
طوس است وصبح بهار، من زائری سفری
درباغ پیربزرگ، با یک دو همقدمان
شهنامه گوی شگرف، ابروچوموشده برف
فردوسی آن یم ژرف، دیهیم محتشمان
معمارجان وروان، ایران ازاوبه توان
کاخش کتاب بزرگ، ستوارترهرمان
گیتی ازاو به شگفت، کاین فرّه ازکه گرفت
دلتنگ ازاوعربان، دلشادازاوعجمان
...
( آمد نسیم صبا، گزینه اشعارمهدی اخوان ثالث، انتشارات مروارید، چاپ اول 1369 )

ما ایرانیان آخوند درونمان همیشه بزرگتر ازآخوند بیرونمان بوده است. شاعربزرگی هم که باشیم اسیر وبیچاره آخوندیم. این شاعر حماسه سرای کهنه کار، این صنعت دان متخصص علم عروض، به نام های خرفستران وحشرات عرب که می رسد فاتحه هر چه عروض ووزن وقافیه وصنعت شعری است می خواند. معلوم نیست این(ع) ها چه نسبتی با آن مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن دارد؟ ما چگونه این شعر را بخوانیم ودراین میان (علیهه السلام) هم بگوییم؟
ازشاعری وزبان آوری که بگذریم این شاعر بزرگ حسابی قات زده بوده است. فردوسی که عمری خون دل خورد از نکبت وپلیدی عرب های مهاجم؛ حال باید درشعر شاعری حماسه سرا ومدعی فهم شاهنامه بنشیند کنارحشراتی به نام ثامن الاجنه وعلی سامورایی دشمنان دیرینه وتاریخی ایران زمین ( معشوقه فردوسی ) .
درمصرع دوم بیت آخری که از این شعر آورده ام دو فکری وپاره پارگی وجود ما ایرانیان به خوبی آشکار است. از یک سمت ازهمان عربان با صفت هایی چون همام وبرترازلی یاد می کند واز سویی به دشمنی ایشان با فردوسی و ایران وایرانی اشارت دارد. اودر کهن بوم وبر نیز از این دوپارگی وجودش ونادانستگی شواهد بسیاری به دست داده است. بزرگانمان که چنین بیچاره دیو آخوند وجادوی اهریمنی اسلامند، چگونه برآدم های ساده کوچه وخیابان خرده بگیریم؟
جمهوری اسلامی تاکنون چند بار زاد روز ثامن الاجنه را درآرامگاه فردوسی در شهرتوس جشن گرفته است. هدف از این کار دهن کجی به ایران وایرانی و آزار رساندن به روان پاک زنده کننده نام ویاد نیاکان مابوده است. ولی دوست وبزرگی چون مهدی اخوان ثالث نظیر بسیاری از ما ایرانیان هنوز بر آخوند درونش غلبه نیافته بود وپیش از اینکه به حقیقتی بزرگ آگاهی یابد از میان ما رفت. روانش شاد باد.






Friday, November 26, 2004

 

فراخوان ملی ، رفراندوم و کشک

هشت سال با دوم خرداد واصلاحات سرکار بودیم. چه اشکالی دارد این مردم بیکارچند صباحی نیزبا قصه رفراندوم سرکارباشند. به هر حال اگر هیچ فایده ای نداشته باشد کمکی به معضل بیکاری که هست. از سویی این مردم در مانده به هر ریسمان پوسیده ای چنگ می اندازند. چنانچه خود من مثل ملانصرالدین این فراخوان را امضاء کردم وبا خود گفتم نکند راست باشد وحاکم مهمانی داشته باشد وما جابمانیم! پس بعید نیست آقایان حکومتی اینبار نیز در سرگرم ساختن مردم موفق باشند. فرض می کنیم در یک فیلم تخیلی شصت میلیون امضاء گرد آوری شود، از این تعداد بیشتر که متصور نیست؛ آنوقت چه می شود:
آقای سازگارا درباره روند عملی شدن هدف این فراخوان گفت: درقدم اول باید دید این فراخوان تا چه حد از پشتیبانی برخوردار می شود. اگر به اندازه کافی از این فراخوان حمایت شود، این امکان ایجاد می شود که بتوان با مقامات در سطح داخلی وبا نهاد ها در سطح بین المللی وارد گفت وگو شد تا به خواست ملت تن دهند.
ابتدا باید پرسید در سطح داخلی با کدام مقامات می خواهید وارد گفت وگو شوید؟ با رفسنجانی، با خامنه ای، با حسین شریعت مداری... باکدام جنایت کار وتبه کارو شکنجه گرودزد این رژیم؟ کدامیک از اعضاء مافیای جمهوری اسلامی؟ اساساً با این جانوران می توان گفت و گو کرد؟ لابد می خواهید به حضورخامنه ای این دیو عربده شرفیاب شوید وبه سخنرانی ومنبر ایشان دست بسته وساکت گوش فرا دهید. گفت وگو درحکومت اسلامی تاکنون به همین صورت بوده وبس. در اسلام گفت وگویی وجود ندارد.آخوند گوش ندارد، دیو عربده است. دیو دروغ. بیشتر از این به « گفت وگو» توهین نفرمایید. همان گفت وگوی تمدنهای شما به اندازه کافی مردم دنیا را اسهال کرده است.
واما آن نهاد های بین المللی که از آن سخن می گویید در این25 سال گرچه بطور مداوم از جمهوری اسلامی به خاطر نقض آشکار وپیوسته حقوق وآزادی های مردم انتقاد کرده اند اما عملاً چون فاقد قدرت اجرایی بوده اند وغالب دولتهای اروپایی با جمهوری اسلامی بده بستان های پرسود داشته اند راه به جایی نبرده وتلاش مذبوحانه ای بیش نبوده است. امید بستن به مجامع بی المللی وسازمان ملل که چند سالی است در واقع تعطیل شده است خوش خیالی وگم کردن راه است.
درمرحله نهایی به نظرآقای سازگارا اگر مقامات به خواست مردم تن ندهند آنگاه می شود از روش هایی غیرخشونت آمیز مانند نا فرمانی مدنی استفاده کرد تا مقامات به خواست مردم تن دهند.
اولاً خواست مردم دراسلام یعنی باد معده! یعنی پشم خایه محمد عرب. ثانیاً مگر این مردم در این سالهای نکبت اسلام فرمانبرداربودند که حال بخواهند نافرمانی کنند؟ مگر شمشیر اسلام شما حضرات تا کنون فرصت تنفس به کسی داده است؟
اداهای دموکراتیک از مسلمان وعمله اکره جمهوری اسلامی پذیرفته نیست. دکانی دیگر بعد از دکان اصلاح طلبی گشوده اید. هدف شما حکومتی ها گرفتن ابتکار عمل از مخالفان واقعی این نظام است و به جز خنثی کردن حرکت های خردمندانه مردمی فکری در مخیله اسلامیتان نیست. این نیزسریالی از سریال های جمهوری اسلامی است. این نیز بگذرد.
در جهان امروز اگر ملجا وپاسخگوی واقعی وبه اصطلاح مرد عملی وجود داشته باشد که بتوان به آن امید بست ایالات متحده آمریکاست.
آمریکایی که نجات دهنده مردم بوسنی وهرزگوین از چنگال نژاد پرستان صرب بود. آمریکایی که نجات دهنده مردم افغانستان ازستم دیوهای سیاه اسلام طالبان بود. آمریکایی که نجات دهند مردم عراق از چرخ گوشت وگورهای دست جمعی صدام بود...
ما ایرانیان باید مستقیماً از دولت ایالات متحده آمریکا وشخص جرج دابلیوبوش رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا تقاضا کنیم در امور داخلی ما دخالت نموده وزمینه را برای رفراندوم فراهم نماید. بقیه تلاشهای ما یعنی کشک. یک ربع قرن مبارزه با حکومت اسلامی عملاً به شکست منجر گردیده وثابت شده است که ما زورمان به آخوند مکار نمی رسد.




Thursday, November 25, 2004

 



ما، آمریکا و مثلث آخوند شغال، پاسدار قاتل و بسیجی احمق

طی هفته ای که گذشت جمهوری اسلامی همه تلاش خود را به خرج داد تا بسیجی ها را به عنوان سگ هایی که می توانند گاز بگیرند به ما و دیگران معرفی کند.
این فکر آخوند در دو سطح همیشه قابل برسی بوده است. درابتدا و جنبه پر اهمیت قضیه، مصرف داخلی آن است. بسیجی ابله که در پشت سرش پاسدار قاتل حتا وجود دارد درهیچ صورتی نمی تواند برای مخالفان رژیم خطر آفرین باشد. مگر اینکه آخوند ها و مسلمانها بتوانند فضای کشور را همانگونه که در حسرتش دچار نوستالوژی شده اند به سال های شصت باز گردانند. یعنی خیال پردازی، یعنی کشک. این کار فقط و فقط ازفیلمسازها ساخته است. آخوند شغال چنانچه در یک وضعیت بحرانی بخواهد از بسیجی برای سرکوب مردم استفاده کند در همان گام نخست با سر به زمین می خورد. اصلاً مگر الاغی مانده است که بخواهد جانش را دردرگیری با مردم خودش، مردم کوچه و محله اش سرهیچ و پوچ از دست بدهد؟ از سویی مگر این مردم آگاه امروز دیوانه های سال های شصت هستند که با آخوند در کشتن همشهری های خود هم گام شوند؟ اگر آخوند با آن پولهای دزدی که رفسنجانی معتقد است برای زمانی ذخیره کرده که اسلام به خطر بیافتد، به میدان آمده و ولخرجی می کند، فقط می تواند مزدور استخدام کند نه معتقد.

کلاً منظورم این است که کمتر کسی حتا از میان دست پرورده های رژیم اینقدراحمق است که با مردم مستقیماً درگیر شود. چون حداقل در این سالها چند موردی از مقاومت مردم را به خوبی دیده و خطرش را در یافته است. ما تا به حال بسیجی هم هرجا لازم بوده شهید کرده ایم. یا همین جریان دخترهای مشهدی که به تازگی درچهارراه آزاد شهرمشهد، شلوار از پای خواهران زینب پایین کشیدند. پس بسیجی را من هیچ خطری نمی دانم. مگر تعداد اندک خیلی احمق که با شستشوی مغزی آخوند، بیماری مزمن اسلامشان عود کرده باشد. مثل همین هایی که خودکشی انتحاری می کنند! این تعداد هم راه به جایی نخواهند برد و در کوتاهترین زمان و در یکی دو روز از سوی مردم جمع آوری می شوند.
آنهایی که در برابر مردم مقاومت خواهند کرد بسیجی ها نیستند. بلکه ابتدا تروریستها و مزدورهای لبنانی و فلسطینی و عرب های معاود عراقی رژیم هستند و در مرحله بعد پاسدارهای قاتل آلوده و بازجوها و شکنجه گرها خوارها و رانت خوارها و دزدهای این سالها هستند. این گروه اما سر و کارشان با کرامالکاتبین! یعنی آمریکاست. چه بسا ما به تنهایی زورمان به اینها نرسد. این ها می مانند و زندان گوآنتانامو...

اما در سطح دوم یعنی مصرف خارجی میلیشیای بسیج ، جمهوری اسلامی از این هم بدبخت تر است. آخر این آخوندهای الاغ تصور کرده اند با بسیجی می توان با آمریکا جنگید؟ مگر به راحتی سالهای جنگ با عراق میدان مین یافت می شود که آخوندها بخواهند الاغ هایشان را تکه پاره کنند؟ یا اساساً از آن خرها مگر یافت می شود که گروه گروه می رفتند روی مین؟ آخوندها در مقابله با آمریکا یکی دوروزی گوزگوزی شاید بکنند. مگر ما بیکار می نشینیم. دست در دست نیروهای رهایی بخش هر شغال حکومتی که تعرضی به مردم داشته باشد گردنش را خرد خواهیم کرد.
جمهوری اسلامی با این مانورهای مکرری که راه انداخته و با جمعیت الاغ بسیجی اش در نظر دارد به آمریکا چنین وانمود کند که حمله به ایران برایش پر هزینه خواهد بود. تمامی پول و نیرویی هم که جمهوری اسلامی درعراق و در جنگ غیر مستقیم با آمریکا صرف می کند درجهت همین سیاست است: تهدید به وجود باتلاق. هرچند که در نهایت جمهوری اسلامی نیز مدتی یک مقتدا صدری یا الزرقاوی نامی خواهد داشت. ولی من عمیقاً بر این باورم که همه این حوادثی که در افغانستان و عراق بعد از ورود نیروهای رهایی بخش امریکا روی داد، در ایران، دوسه روزی آنهم در وسعتی به مراتب کوچکتر و کم هزینه تر برای مردم ما، به پایان خواهد رسید. ما بیکار و نظاره گر نخواهیم نشست. دوش به دوش نیروهای رهایی بخش ایالات متحده آمریکا چند روزی در گوشه و کنار با آخوند شغال، پاسدار قاتل و بسیجی احمق، خواهیم جنگید. این کمترین هزینه ای ست که گویی بی پرداخت آن ازشر آخوند و اسلام نمی توان نجات یافت.
ضمناً این نکته را هم نا گفته نگذارم که بچه های سازمان مجاهدین و دیگر گروه ها و سازمان های جنگجوی سالهای شصت، چنانچه با ضعیف شدن جمهوری اسلامی و شل شدن مرزها خواستند وارد کشور شوند، بهتر و عاقلانه تراست هر مقدار چریک و چگوارا در وجودشان مانده همان پشت مرز تخلیه کرده، سیفون را هم بکشند و دست از سازمان بازی و گروه بازی برداشته وهمگام با مردم به شکلی کاملاً متمدنانه در ایجاد و برقراری نظامی دموکراتیک بکوشند.




Wednesday, November 24, 2004

 

خدا ناشناس
سعیدی سیرجانی

خبر داری ای شیخ دانا که من
خدا ناشناسم خدا ناشناس
نه سربسته گویم دراین ره سخن
نه ازچوب تکفیردارم هراس

زدم چون قدم ازعدم در وجود
خدایت برم اعتباری نداشت
خدای تو ننگین و آلوده بود
پرستیدنش افتخاری نداشت

خدائی بدینسان اسیر نیاز
که بر طاعت چون توئی بسته چشم
خدائی که بهر دو رکعت نماز
گه آید به رحم و گه آید به خشم

خدائی که جز در زبان عرب
به دیگر زبانی نفهمد کلام
خدائی که ناگه شود در غضب
بسوزد به کین خرمن خاص وعام

خدائی چنان خودسر و بلهوس
که قهرش کند بی گناهان تباه
به پاداش خشنودی یک مگس
ز دوزخ رهاند تنی پرگناه

خدائی که با شهپر جبرئیل
کند شهرآباد را زیر و رو
خدائی که در کام دریای نیل
برد لشگر بیکرانی فرو

خدائی که بی مزد و مدح و ثنا
نگردد به کار کسی چاره ساز
خدا نیست بیچاره، ورنه چرا
به مدح و ثنای تو دارد نیاز!

خدای تو گه رام و گه سرکش است
چو دیوی که اش باید افسون کنند
دل او به "دلال بازی" خوش است
وگرنه "شفاعتگران" چون کنند؟

خدای تو با وصف غلمان و حور
دل بندگان را بدست آورد
بمکر و فریب و به تهدید و زور
به زیر نگین هرچه هست آورد

خدای تو مانند خان مغول
" بتهدید چون کشد تیغ حکم"
ز تهدید آن کارفرمای کل
" بمانند کر و بیان صم و بکم"

چو دریای قهرش بر آید بموج
نداند گنه کاره از بیگناه
به دوزخ فرو افکند فوج فوج
مسلمان و کافر، سپید و سیاه

خدای تو اندر حصار ریا
نهان گشته کز کس نبیند گزند
کسی دم زند گربه چون وچرا
به تکفیر گردد چماقش بلند

خدای تو با خیل کروبیان
بعرش اندرون بزمکی ساخته
چو شاهی که از کار خلق جهان
به کار حرم خانه پرداخته

نهان گشته در خلوتی تو بتو
به درگاه او جز ترا راه نیست
توئی محرم او که از کار او
کسی در جهان جز تو آگاه نیست

تو زاهد بدینسان خدائی بناز
که مخلوق طبع کج اندیش توست
اسیر نیاز است و پابند آز
خدائی چنین لایق ریش توست

نه پنهان نه سربسته گویم سخن
خدا نیست این جانور، اژدهاست
مرنج از من ای شیخ دانا که من
خدا ناشناسم اگر"این" خداست




Tuesday, November 23, 2004

 

یاد آوری

... وچون اهریمن چیره گردد، صد گونه، هزارگونه، ده هزارگونه دیوان،ازتخمهء خشم وکین، برایرانشهر فرمان رانند.
همه چیزرا بسوزانند ونابود کنند. آزادگی و مردانگی وبزرگی وبزرگ منشی وبهکیشی وراستی وخوشی وآسایش وشادی وهمه کارهای اهورایی را به تباهی کشانند ؛ وآنگاه با درندگی وستمگری فرمانروایی کنند.

( اوستا، بهمن یشت )





Monday, November 22, 2004

 

جنبش وبلاگ نویسان
با یکصدهزار وبلاگ به مبارزه با جمهوری اسلامی برخیزیم.

آخوند بی شرم طی 25 سال گذشته در گستره وحجمی باور نکردنی عربده سرداده است. هزاران امام جمعه وجماعت، هزاران آخوند خانگی، صدها سخنران ومداح بیهوده گو درسراسر کشور از هزاران مسجد وحسینیه وتکیه ومهدیه وهزاران مستراح جورواجوریکسویه واق واق کرده اند. ده ها شبکه وکانال رادیو وتلویزیون مکانی برای یاوه سرایی دیوعربده بوده است. میلیون ها جلد کتاب ونشریه درسی وغیر درسی وسیله ای بوده است در خدمت دیو دروغ.
دراین سالهاهمین آخوند بی حیا اما صدای کوچک یک مخالف درپرت افتاده ترین ده کوره این کشوررا تحمل نکرده است. قلم لاغرولرزان یک روزنامه نگاررا با خشونتی اهریمنی شکسته است. با مشت به دهان هر دگراندیشی کوبیده ومغز جوانان را خوراک جانور جهل ونادانی وجودش کرده است.
آزادی بیان یعنی مادر آزادی ها در این سالها سوگوار فرزندان خود بوده است. آخوند بی چیز درمقطع انقلاب صد سال مبارزه آزادی خواهی مردم ایران را دفن کرد. دشمن جهالت اسلامی آگاهی است و آزادی بیان به تنهایی قادر است شیشه عمر آخوند را به زمین بکوبد. باید دیوار وحجاب سیاه اسلام برحقیقت وراستی را آنقدربا زبان لیسید تا فرو ریزد. نباید میان کار خوابمان ببرد.
مدیوم وبلاگ وپدیده جدید وبلاگ نویسی را اگر به عنوان وسیله ای برای مبارزه در اختیار بگیریم و از تمامی امکانات اینترنت روشمند وخردمندانه جهت افشاگری وتولید اندیشه وآگاهی سود بجوییم بهترین ومؤثرترین ابزار مبارزه با جمهوری اسلامی است. کارکرد مبارزاتی وبلاگ را دست کم نگیریم.
با تشویق جوانان به وبلاگ نویسی وایجاد انگیزه وهیجان در این کار می توان بر عدد وبلاگ ها چنان افزود که تمامی وسایل ارتباطی آخوند را بلااثر ساخت. اتاقهای چت را سبک نشماریم ودرآنجا از جوانان بخواهیم به وبلاگ نویسی روی بیاورند.
ازوجود رذالت های آخوند نترسیم وبافیلتر یک یا چند سایت ووبلاگ ناامید نشویم. صدها راه برای عبور از سانسور وفیلتر وبلاگ وجود دارد وآن انسان متمدن که این وسیله بیان واظهاروجود را در اختیار بشر قرار داده است تا آخر راه با ما همراه خواهد بود.. اینترنت تنبان ننهء ولی فقیه نیست که به این راحتی یکی پایین کشد یکی بالا!
...

( درگشایش وگسترش این مقال ازهرسخنی استقبال می کنم.)





Friday, November 19, 2004

 


زن وقتی مسلمان باشد، خرهم خنده اش می گیرد!

مدتی پیش ازاین، زمانی که خاتمی بوزینه هارون الرشید، در سفر به اسپانیا از نهادن دست خود در دست ملکه اسپانیا خوداری ورزید؛( دستی که می بایست خم شد و بوسید) من روزهای متمادی ذهنم به این نکته مشغول بود که بشر با چه نوع جانوری روبرو است؟ بی احترامی به انسان و وقاحت اسلامی در همین یک عمل به ظاهر کوچک و پیش پا افتاده به آن اندازه ای ژرف و گسترده و درعین حال آشکار است که به جز از وقیح ترین فرد بدور از تمدن ساخته نیست.
این اتفاق شرم آور که از نوع آن در تاریخ جمهوری اسلامی به دفعات شاهدش بوده ایم ( به همین دلیل هم شاید پوست کلفت شده ایم ) همیشه از نگاه خود آخوند برسی و تحلیل گشته است. آخوند هر گاه نیازی به پاسخ گویی یافته با استناد به مزخرفات دکان خودش، با ردیف کردن مشتی آیه و حدیث و روایت به توجیه پرداخته است و هرگز با ملاک ها و معیارهای بشری و انسانی به این عمل زشت توجه نکرده است.
از طرفی کل جفنگ امر به معروف و نهی از منکر آخوند نیز روی سر زن آوارشده است.
یعنی در امتداد اصل اساسی تبعیض جنسی اسلام اجرا گردیده است. همین 25 سالی که تجربه حسی و عینی بسیاری از ماست، امر به معروف و نهی از منکر در یک جمله خلاصه شده بود:" خواهرم حجابت را حفظ کن".
زن مسلمان اگر با یک نگاه اقتصادی و حساب دودوتا چهارتا هم به حقوق از کف رفته اش در اسلام و حکومت اسلامی نگاه کند، سهمش از میراث و خون بها 50% سهم مرد است. به زبان ساده و بازاری کلاه گشادی سرش رفته است. حالا اینکه شهادتش هم 50% شهادت مرد ارزش دارد از مقوله دیگری است. این توهین آشکار به ساحت انسانی زن، در اساس از نابرابری جویی مرد در نظام معیشتی و مناسبات جامعه مرد سالار و قبیله ای ریشه گرفته است.
شاید فیلم شبه مستند « آدم خوار» را دیده باشید. دراین فیلم قبیله ای وحشی زنی را که گویا خارج از هنجارهای اسلامی عشق ورزیده است به بند کشیده و جنین درون رحمش را با خشونتی غیرقابل وصف بیرون می کشند و بلا فاصله چال می کنند. سپس با سنگ آنقدر بر سر زن بیچاره می کوبند تا بمیرد. در جایی دیگر دخترک خردسال بی گناهی را که از سوی بیگانگان مورد تجاوز قرار گرفته است را به شکل فجیعی به سیخ می کشند. در این فیلم منشأ اهریمنی رجم که از توحش انسان بدوی ریشه گرفته به خوبی تصویر شده است.
تمامی مذاهب و ادیان زن ستیز یعنی کلیه ادیان و مذاهبی که بشر می شناسد، جمعاً جمیعا در فکر نپرداختن حقوق زن درهمه حوزه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی ... بوده و هستند. اسلام اما در بی حقوقی زن و گستاخی در ربودن حقوق زن گوی سبقت را ازهمه مسلک های غیرانسانی ربوده است. آخوند پلید هرگاه مردی در صدد برآمده است حقوق و آزادی زنی را محترم بشمارد، ازاو با صفت هایی چون قرمساق، دیوث، بی غیرت، بی تعصب و ... نام برده است. حق قضاوت و ریاست را از زن گرفته است. زن را زنده زنده توی کفن پیچانده و به آزاد و کنیز تقسیم نموده است. برای زن تنها یک جفت می شناسد؛ اما برای مرد چهارتا و چهارهزارتا.
زن در اسلام اسیر و بیچاره بکارت خویش است. اختیار اعضاء بدن خود را ندارد و استفاده از اندام های بدنش در گرو صلاح دید مرد است. اعضاء جنسی اش شرم گاهی است و باعث سر افکندگی. به هنگام قاعدگی نجس بوده و ناپاک است.
زن مسلمان فاقد فردیت و شخصیت یگانه است. او کنیز و طفیلی مرد و ابزارجماع حیوانی و دفع شهوت مرد است. صدایش نباید از حدی که آخوند تعیین کرده است بلند تر باشد. آوازخواندن که طلبش. تمامی اعضاء و اندام های بدنش وسیله گناه است. زن که خود نمایی و جلوه گری زیبایی هایش از خصائل نیک اوست؛ زن که شادی بی وجودش معنا ندارد؛ دراسلام سیاه پوش محرومیت کشیده ای است که از سایه خود نیز شرمنده است.
خطاب من به این زن های پوزه بند بسته حزب الهی و خواهران زینب که دیگر هیچ امیدی به درمانشان نمی رود و دائماً میان مسجد و مستراح در رفت و آمدند نیست؛ آنها تلف شدگان وادی اسلامند. افرادی هستند بی سواد، خشک مغز، گستاخ، مزاحم و خطرناکتر از هر مرد مسلمان برای آزادی دیگران. اینجا را بخوانید.
این نکته نیز حائزاهمیت است که بدانیم در این گونه صحبت ها لازم نیست در دام روشهای آخوندی گرفتارآییم و برای هر سخن خود چند آیه و حدیث ردیف کنیم. می شود یکجا بر هرچه سوره و آیه و حدیث و روایت اسلامی وجود دارد ادرار کرد گذاشت کنار. اگر در جهان انسانی چیزی وجود دارد که شایسته زباله دان تاریخ بشر است همین اسلام است و بس. پس اگر فردی از من استناد بخواهد، من از هوای مسمومی که در این سال های عمرم تنفس کردم سند می آورم. از آن" احساس تجاوز"ی نام خواهم برد که هر بار از دیدن هیآت مسخره و کریه آخوند به من دست می دهد. من از آن اهریمنی سخن خواهم گفت که می تواند دست و پای انسان را ضربدری ببرد و سپس رهایش کند تا بمیرد. من ازآن دیوی سخن خواهم راند که انسان را تا کمر در چاله فرومی برد و از دیگران می خواهد تا با سنگ به جانش بیافتند ...




Wednesday, November 17, 2004

 

خانه ام آتش گرفته
مهدی اخوان ثالث (م. امید)

خانه ام آتش گرفته ست، آتشی جانسوز
هر طرف می سوزد این آتش
پرده ها و فرشها را، تارشان با پود
من به هر سو می دوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خنده هایم تلخ
و خروش گریه ام ناشاد
از دورن خسته ی سوزان
می کنم فریاد، ای فریاد ! ی فریاد
خانه ام آتش گرفته ست، آتشی بی رحم
همچنان می سوزد این آتش
نقشهایی را که من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و دیوار
در شب رسوای بی ساحل
وای بر من، سوزد و سوزد
غنچه هایی را که پروردم به دشواری
در دهان گود گلدانها
روزهای سخت بیماری
از فراز بامهاشان، شاد
دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب
بر من آتش به جان ناظر
در پناه این مشبک شب
من به هر سو می دوم
گریان ازین بیداد
می کنم فریاد، ای فریاد ! ای فریاد
وای بر من، همچنان می سوزد این آتش
آنچه دارم یادگار و دفتر و دیوان
و آنچه دارد منظر و ایوان
من به دستان پر از تاول
این طرف را می کنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش
ز آندگر سو شعله برخیزد، به گردش دود
تا سحرگاهان، که می داند که بود من شود نابود
خفته اند این مهربان همسایگانم شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مشت خاکستر
وای، آیا هیچ سر بر می کنند از خواب
مهربان همسایگانم از پی امداد ؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
می کنم فریاد، ای فریاد ! ای فریاد




Monday, November 08, 2004

 

بیانیه کانون وب‌لاگ‌نويسان ایران در رابطه با دستگیری مجتبی سميعی‌نژاد ، وب‌لاگ‌نويس

بنا بر اخبار منتشر شده از سوی ايسنا مجتبی سميعی‌نژاد به جرم انتشار اخبار مربوط به دستگيری سه وب‌لاگ‌نويس ديگر بازداشت شده است. از آن جا که انتشار خبر دستگيری هيچ فردی در هيچ قانونی حتی قوانين جمهوری اسلامی جرم شناخته نمی‌شود، ضمن محکوم کردن اين عمل، خواستار آزادی فوری و بدون قيد و شرط تمام وب‌نگاران بازداشت شده به خصوص مجتبی سمعيی‌نژاد هستيم. همچنین از تمام مراجع بين‌المللی و فعالان حقوق بشر درخواست می‌کنيم سريعا و قبل از آن که اتفاق ناگواری برای بازداشت‌شدگان بيفتد آزادی آنان را از حکومت ايران بخواهند. بی‌گمان وجدان جمعی بشری نسبت به اصرار و پايداری بر آزادی بيان مسئول است و نبايد بگذاريم وب‌لاگ‌ها که چون شمعی در مقابل باد تنها نمودهای آزادی بيان در ايران هستند خاموش شوند.

ضمناً بابک خرمدین درآف هایی که برای من می گذارد خبرداد که مدیار نویسنده وبلاگ من نه منم دستگیر شده است.






Sunday, November 07, 2004

 

آخوند و جنگ با بشر

در 25 سال گذشته جمهوری اسلامی هرساله از سوی تمامی نهادها و سازمان های جهانی پیگیر مسائل حقوق بشر، باهر مشرب و مرامی، پی در پی محکوم به نقض حقوق انسان ها گردیده است. این نظام طی این سال ها در سراسر جهان در تعقیب مخالفانش بوده و هرگاه دستش رسیده آن ها را به قتل رسانده است. آنجایی هم که فرصت یافته مخالفانش را به فجیع ترین صورت مثله کرده است. اعمال شکنجه و اعدام به هر بهانه ای، از ویژگی های ذاتی جمهوری اسلامی است. نظام های ایدئولوژیک در از میان برداشتن مخالفان خود به هر وسیله ممکن، تردیدی به خود راه نمی دهند. حکومت اسلامی در جزء جزء شریعت اسلامی و ناقانونهای وضع شده اش ناظر بر حذف فیزیکی مخالفانش می باشد. کافر، کافرحربی، مرتد، ناصبی، محارب، مهدورالدم، مفسدفی الارض، باغی با غین، زانیه و اتهاماتی نظیر طاقوتی، ضد انقلاب، منافق، سلطنت طلب، گروهکی و... از جمله نسبت ها و اتهاماتی اهریمنی است که تاکنون حکومت اسلامی بتوسط آنها به جنگ با آزادی خواهان برخاسته است.
جمهوری اسلامی اکنون نیز با تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای در صدد ایجاد رعب و وحشت در سطح جهان است. این نظام در صدد به گروگان گرفتن کل بشر است. این احتمال که جمهوری اسلامی هم اکنون نیز به سلاح اتمی دست یافته باشد دور از ذهن نیست. جمهوری اسلامی نظامی است خودسر که به وجود گروه های خودسردر درون خود نیز اعتراف می کند. بنابراین جهان نباید اجازه بدهد چنین نظامی به صورت یک عضو مریض و ملتهب و یک نقطه چرکین و بدخیم، سلامت تمدن بشر و امنیت دهکده جهانی را به خطر بیاندازد. چناچه تروریست های موجود در سراسر دنیا که تماماً از مسلمانان عرب و عجم تشکیل یافته اند به سلاح هسته ای دست یابند، بدون فوت وقت به جان بشر خواهند افتاد. تصور فاجعه ای به مراتب دهشت بارتر از واقعه یازده سپتامبر شاید امروز به دلیل دیر باوری وعدم شناخت و آگاهی اندک از نیت و نفس اهریمنی و تباهی طلب تروریست های مسلمان دور از ذهن به نظر آید؛ اما با وجود حکومت اسلامی که در پایه های ایدئولوژیک خود جهاد با کفار را فرض دانسته و به مؤمنینش توصیه کرده است، وقوع چنین فاجعه ای دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. احتمال انفجار اتمی از سوی تروریست ها هرچند محدود و با قدرت تخریبی اندک در اسراییل، ایالات متحده آمریکا و یا سرزمین های اروپایی ناممکن نیست.
هر فرد مسلمان بالقوه یک تروریست است. به مسلمان نباید آزادی داد. ازسویی نباید اجازه داد نظام خودسر و ضد بشر جمهوری اسلامی با ماجراجویی ها و دیوصفتی های خود جهان را بر سر ما ایرانیان خراب کند. جهان در وضعیتی است که وقوع فاجعه ای چون یازده سپتامبر را دیگر تحمل نخواهد کرد. نباید اجازه بدهیم ایران عزیز بیابان خاکستر و خون گردد. حتی نباید اجازه بدهیم سربازان ارتش رهایی بخش ایالات متحده آمریکا به این سو گسیل شوند. ما به حمایت ملت بزرگ آمریکا در سرنگونی رژیم ترور و وحشت اسلامی بدون شک سخت نیازمندیم. امادر صورت حضور نیروهای یک ائتلاف جهانی در ایران هزینه های کمر شکن و غیر قابل تحملی را باید بپردازیم.
پس چه باید کرد؟ می باید همه تن دهان شد، همه تن فریاد. می باید امور پیش پا افتاده روزمره خود را رها کرده و همبسته و پیوسته و یک صدا آزادی و دموکراسی را طلب کنیم و فریاد بزنیم. باید دیو سیاه دروغ و تباهی حکومت اسلامی را دشنام دهیم. باید از ترس بترسیم و آخوند دیو سیرت دیو صورت را تا بازداشتگاه گوآنتانامو تعقیب کنیم ...




Thursday, November 04, 2004

 

سگان

این عوعو سـگان شما نیز بگذرد
" آب ناروان" سرودهء محمد سیف فرقانی

هم مرگ بر جهان شما نیز بـــگذرد/ هم رونق زمـــــان شما نیز بگذرد
وین بومِ محنت از پی آن تا کند خراب/ بر دولــــت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگــــــــــهان/ بر بــــاغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیرخاص و عام/ بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای سـتـــم دراز/ این تیـــــــزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان دربقا نکرد/ بـــــیداد ظالمــــــان شما نیز بگذرد
در مملکت چوغرش شیران گذشت و رفت/ این عوعو سـگان شما نیز بگذرد
آنکس که اسب داشت غبارش فرونشست/ گَرد سُم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمع ها بکُشت/ هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت/ ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن/ تاثیر اختـــــــران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید/ نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بیش از دوروز بود ازآن دگرکسان/ بعد از دوروزازآن شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم / تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی/ این گل زگلستان شما نیز بگذرد
آبی ست ایستاده در این خانه مال و جاه/ این آب نا روان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع/ این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست/ هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان خواهم که به نیکی دعای سیف/ یک روز بر زبان شما نیز بگذرد.




Wednesday, November 03, 2004

 

سانسور، سانسور و باز هم سانسور
ليست وبلاگهايی که به تازگی توسط Persian Blog سانسور شده اند.


برای اعلام مخالفت خود با اينگونه اعمال غير انسانی و ضد بشری به اينجا رفته و پتيشن را امضاء کنيد




Tuesday, November 02, 2004

 


یاد آوری

پسرآخوند دهی بامداد به طویله رفت، پدر را دید که خر می گائید، پنداشت همه روزه چنان می کند. روز جمعه پدرش بر منبر خطبه می خواند؛ پسر بر در مسجد رفت و گفت: بابا خررا می گائی یا به صحرا برم؟

شخصی پسری خوب صورت داشت که جماع نمی داد. فقیهی با پدرش گفت: اگر این پسر تورا بفروشند، شرعاً بیعش باطل باشد که منتفع به نیست.

ترسا بچهء صاحب جمال مسلمان شد. حاکم شرع فرمود که اورا ختنه کردند. چون شب در آمد اورا بگائید. بامداد پدر از پسر پرسید که مسلمانان راچون یافتی؟ گفت قومی عجیبند، هر کس که به دین ایشان در می آید، روز کیرش می برند و شب کونش می درند.

عبید زاکانی






: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives