IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Thursday, June 21, 2007

 

از اسارت تا آزادی فقط یک گام است.

نشان و نماد و سمبل اسارت در زندگی امروز ما فقط و فقط حجاب است. حجاب تحمیلی به زنان، نماد اسارت و بی حقوقی نه فقط زن، که نماد اسارت نوع انسان است. زیرا که زنان جدا و بی ارتباط با مردان در سیاره ای دیگر و یا جزیره ای دورافتاده زندگی نمی کنند.

مبارزه با حجاب تحمیلی، مبارزه با زشتی های اسلام و ددمنشی حکومت اسلامی است. حجاب هم نشان و پرچم و هم پایه و ستون اسلام است. هرگاه زنان ما از حجاب اجباری رهایی یافتند، آنگاه اسلام با همه آموزه ها و احکام و شرایعش چون بادمعده، بی ارزش و بی خاصیت می شود.
اسلام و اسلام فروشان در هرزمان و در هرکجا که خواسته اند ابراز وجود کرده و خود و عقایدشان را به دیگران تحمیل کنند، ابتدا به سراغ زن ها رفته و آنان را در حجاب پیچیده اند.
آزادی در ایران امروز و تحت انقیاد اسلام، تنها با برانداختن حجاب زنان ممکن است و از همین یک راه به نتیجه می رسد. تمامی آزاداندیشان واقعی می باید همه نیروی خود را بر مبارزه با حجاب اسلامی متمرکز کنند. باطل السحر اسلام آزادی زنان از حجاب تحمیلی است.

از اسارت تا آزادی فقط یک گام است و آن رها ساختن زنان از زشتی حجاب است.




Monday, June 18, 2007

 

کوته کلامی پیرامون آخوندمرگی

طی یک هفته اخیر، دو قلاده از شغال های اسلام سقط شدند. یکی آخوند سید حسن قمی و دیگری آخوند فاضل لنکرانی. اگرچه مردن دوتن از دشمنان ایران مشکلی از ما حل نمی کند. آخوندها مثل مگس تخم می ریزند و جای خالی این دورا به زودی پر خواهند کرد.
آخوند گردن کلفت فاضل لنکرانی که معرف حضور همه هست و نیاز به توضیح واضحات نیست. کوشش او در برقراری و حفظ و حراست از جمهوری اسلامی از ابتدای فتنه خمینی تا هنگام مرگ ادامه داشت. وی همچون سایر آخوندها به طور سنتی در توسعه جهل و خرافه و شستشوی مغزی مقلدین و مردم نادان و ساده لوح همت ویژه داشت. آخوند لنکرانی نیز یکی از هزاران مبلغ و دکاندار مکتب تجاوز بود.
اما آخوند سید حسن قمی که در ظاهر به حبس خانگی محکوم بود و دستی در سیاست حکومت اسلامی نداشت، به معنی این نیست که از عمله اکره گسترش جهالت اسلامی نبود و یا تافته جدا بافته ای از خیل دشمنان ایران بود. مخالفت های سید حسن قمی نه با نظریه ولایت فقیه و یا جنگ ایران و عراق که برخی از مقلدینش بزرگ جلوه می دهند، که بیشتر بر سر مواضع ارتجاعی و متحجرانه وی بود. از همان روزهای اولیه فاجعه انقلاب اسلامی وی با حق رای زنان به مخالفت برخاست. او با حضور زنان در تلویزیون به شدت مخالف بود و نظرات سنتی و طالبانی او در مورد مسائل زنان با اندیشه های سیاسی خمینی که بر نمایش و ساختن مضحکهء دموکراسی و آزادی استوار بود، در تقابل قرار گرفت.
مخالفت وی با حکومت اسلامی بر این نظر قرار داشت که زمانی باید چنین حکومتی برپا شود که نیاز به قوه مقننه وجود نداشته باشد و احکام و شرایع اسلام بدون رأی و نمایندگی مردم اجرا شود!
آخوند سید حسن قمی اگر با جنگ ایران و عراق مخالفت می ورزید، به صراحت نیز یادآور می شد که جنگ میان مسلمانان حرام است. ولی آیا او با جنگ علیه دیگران و دگراندیشان، یا همان کفار که جهاد و فریضه است نیز مخالف بود؟
این از عادات ماست که وقتی فردی از اجتماعی طرد می شود، از وی مظلومی بی گناه می سازیم و سعی در تبرئه او داریم. مثل رفتاری که با آخوند منتظری پس از خلع ید از مقام قائم مقامی رهبری نشان دادیم. تآسف بیشتر اما زمانی است که بعضی از افراد اپوزیسیون با انگشت نهادن بر این تعارض های صوری، سعی در بهره برداری سیاسی از این اختلافات دارند. غافل از اینکه حتا و حتا یک آخوند و اسلامفروش نمی توان یافت که دل در تپش ایران و سر در گرو ایرانی داشته باشد.




Saturday, June 16, 2007

 

دموکراسی های يک بار مصرف - دکتر اسماعيل نوری علا

هيچ رهبر خيزشی، بلافاصله پس از قيامی گسترده عليه فساد و بی کفايتی و بحران، از پای صندوق رأی دست خالی بر نمی گردد و برای پذيرش درستی اينگونه انتخابات نيازی به حضور ناظران بين المللی و امثال آقای جيمی کارتر نيست. اما، و اين يک امای بزرگ است، همين نخستين انتخابات در جوامعی شبيه جامعهء ما آخرين انتخابات دموکراتيک هم هست...
متن کامل

بین رژیم و مخالفین آن، صندلی سومی ‌وجود ندارد. دکتر گُلمراد مُرادی

سرکوب روشنفکران غیر خودی ‌یا دگر‌اندیشان، که جمهوری اسلامی‌ ایران، آنها را کافر می‌خواند، دقیقا بر پایه واساس دستورات قرآن مجید و اسلام ناب محمدی اجرا می‌شود...
متن کامل

تکمله ای بر ضرورت ایجاد سازمان شهروندی - جواد اسدیان

چرا بسیارانی، کوری را پذیرفته و به ندیدن جنایت ها در روز روشن، خو کرده و با اعتنایی نه چندان، از کنار آن ها می گذرند؟
چرا بسیارانی، بساط خرد و خردورزی را برچیده اند و برای مسلمانی که اشتهایش را جز مغز اندیشه ورز، سیر نمی کند، دست دعا بلند می کنند، بی آنکه مورد مؤاخذه جدی قرار بگیرند؟...
متن کامل




Friday, June 08, 2007

 

نیمه ی ِ گندیده - هوشمند ایرانپور
از سایت فرهنگشهر

معتقدات ِ اسلامی، نیمه ی ِ گندیده ی ِ وجود ِ ما است.

چگونه می توان ارتجاع یا واپس گرایی را به عرصه ی ِ زندگی ِ کنونی باز آورد؟ دقیق تر بگویم، چگونه می توان رفتار یا اندیشه ای پست ، عقب مانده و چه بسا شرم آور را حتا در جامعه ای نیمه مدرن مثل ِ ایران ِ امروز، شدنی کرد؟ ... اجازه بدهید پرسشم را از رویکرد ِ عاطفی و ارزشی اش خالی کنم و باز بپرسم: چگونه ممکن است رفتار یا اندیشه ای ناهمگن با دوران، فراموش شده و مخالف با عرف را در جامعه ای نیمه مدرن مثل ِ جامعه ی ِ امروز ِ ایران، دوباره بازآوری و احیا کرد؟ جامعه ای که از مجموعه ی ِ دستاوردها و بنیادهای ِ جهان ِ مدرن، هرچه نداشته باشد لااقل ابزار هایش را دارد. ابزارهای ِ مدرنی که روشن است، معرفت آفرینند. آیا دست ِ کم وجود ِ همین یک عامل، یعنی معرفت ِ حاصل از کاربرد ِ ابزارهای ِ مدرن، مثلاً استفاده از انواع و اقسام ِ ماشین، نباید مانعی در راه ِ تحقق و بازگشت ِ رفتار یا اندیشه ای تاریخ گذشته باشد؟

آرتور کوستلر نویسنده ی ِ " خوابگردها " معتقد است ما می توانیم به دانایی ِ خود بیفزاییم اما نمی توانیم از دانایی ِ خود بکاهیم. معتقد است ما نمی توانیم معرفت ِ خود را به عناصر و مولفه های ِ سازنده اش تجزیه کنیم، آنگاه عناصری را نگه داریم و عناصری را دور بریزیم. بر این اساس دانایی یا معرفت ِ ما واحدی ارگانیک است که پا در فراز ِ تکامل دارد، نه سر در نشیب ِ نقصان. ما پس از گذر از دوره ی ِ قبلی و ورود به دوره ی ِ بعدی، ناگزیر دانا تر می شویم. چه بخواهیم چه نخواهیم دانا تر می شویم. پس ناگزیر از دانایی هستیم. حال اگر ما دانایی ِ مرحله ی ِ قبل را X و دانایی ِ مرحله ی ِ بعد را X +a بنامیم، سوال این است که چگونه می توان دانایی ِ مرحله ی ِ بعد را تحت الشعاع ِ عوامل ِ کاهنده قرار داد و آن را به دانایی ِ مرحله ی قبل یا حتا کمتر از آن فرو کاست و از این رهگذر به ترویج و نشو و نمای ِ رفتار یا نگرشی واپس مانده پرداخت؟

اجازه بدهید منظورم را با آوردن ِ مثالی روشن کنم. در دوره ای از زندگی بشر، برده داری در برخی جامعه های انسانی رواج داشت. اما به مرور ِ زمان تلقی ِ آدمی از حقوق ِ انسان تغییر یافت. آگاهی او نسبت به ضرورت ِ آزادی ِ بشر پُر دامنه تر شد و پس از قیام ها و مبارزه های ِ بسیار، برده داری از میان رفت. امروز اگر مرتجعی بخواهد دوباره برده داری را باب کند با کوهی از مشکلات روبروست. زیرا باور به مفهوم ِ " انسان ِ آزاد " بخشی از معرفت و دانایی ِ انسان ِ امروز است که قابل ِ تجزیه و فرو کاستن نیست. اما به رغم ِ این نظریه ما سال هاست که در جامعه ی ِ خود شاهد ِ رجعت ِ رفتارها و نگرش های ِ پوسیده و عقب مانده هستیم. شاهدیم که هر از گاه تعدادی از این مُرده ها، نبش قبر و در جامعه رها می شوند. شماری از افراد - که متاسفانه عددشان روز به روز بیشتر می شود ـ آن نگرش های ِ ارتجاعی را قبول می کنند و آن رفتار های ِ موهن را انجام می دهند. چگونه می توان این مساله را توضیح داد؟ آخر چه بر سر ِ آن آگاهی ِ رو به تزاید ِ آدمی آمده؟ بی گمان طرفداران ِ ارتجاع برای ِ رسیدن به مقصود ِ خود ساز و کارهای ِ متنوعی اختراع کرده اند، ولی من در این یادداشت تنها به بازشکافی ِ یکی از آن ها می پردازم.

همان طور که گفتم آرتور کوستلر معتقد است ما می توانیم به معرفت ِ خود بیفزاییم اما نمی توانیم از آن بکاهیم. او همچنین می افزاید "وقتی فکر دو پاره شد، هر دو نیمه ارزش ِ خود را از دست می دهد." و این درست همان نکته ای است که من بر سر ِ آن با نویسنده ی ِ خوابگردها اختلاف ِ نظر دارم. به نظر ِ من وقتی فکر دو پاره شد ( مثلاً نیمی مدرن و نیمی سنتی ) تنها یک نیمه، یعنی نیمه ی ِ برتر ارزش ِ خود را از دست می دهد و خنثا می شود، ولی نیمه ی ِ عقب مانده که من نامش را "نیمه ی گندیده ی ِ معرفت" می گذارم تبدیل به ضد ِ ارزش و عامل ِ تباهی می شود. به دیگر سخن، نیمه ی گندیده ی ِ معرفت به آسانی بستری فراهم می آورد که هرگونه واپس گرایی در سایه ی ِ آن ممکن می شود.

حال ببینیم واپس گرایان خواسته های ِ ناهمساز ِ خود را چگونه در جامعه متحقق می کنند. به نظر ِ من هر فرآیند ِ ارتجاعی در دو مرحله انجام می گیرد. اول سلبی و دیگر ایجابی. در مرحله ی ِ سلبی واپس گرایان حقوق ِ پذیرفته شده ی ِ افراد را نفی می کنند. حقوق ِ پذیرفته شده نیز خود شامل ِ دو گونه حق است: الف ـ حقوق ِ طبیعی مثل ِ غرایز ِ آشنای ِ انسانی ب ـ حقوق ِ اکتسابی که خردگرایانه تر هستند و در هر دوره نسبت به دوره ی ِ قبل به لحاظ ِ کیفیت و کمیت رشد می کنند. این حقوق معمولاً با مبارزات ِ مدنی، سیاسی، نظامی و ... به دست می آید، مثل ِ حق ِ برده نبودن ِ انسان. ( البته ممکن است برخی از حقوق طبیعی و غریزی نیز از راه مبارزه کسب شوند، مثل ِ حق ِ ازدواج ِ همجنس بازان با یکدیگر؛ برای ِ همین است که غرایز ِ " آشنا " را از غرایز ِ " غریب " جدا کردم.)

پس از این که حقوق ِ انسانی ِ افراد اعم از طبیعی و اکتسابی نفی شد و لطمه خورد، محملی برای ِ دوپاره کردن ِ برداشت ِ ذهنی ِ انسان ها از وضعیت ِ خودشان به وجود می آید. از سویی نیاز های ِ افراد که قبلاً در ذیل ِ حقوق ِ رسمیت یافته شان برطرف می شد به جنبش در می آید و از سوی ِ دیگر در وضعیت ِ جدید از طریق ِ شیوه های ِ پیشین، راهی برای ِ ارضای ِ نیازها وجود ندارد. در اینجاست که بخش ِ گندیده ی ِ معرفت آغاز به حرکت می کند و ذهن ِ افراد را با افق ِ مرتجعان همسو می نماید. چرا که اگر افراد ِ جامعه با جهان بینی ِ مرتجعان همدلی کنند، امکان ِ بر آوردن ِ نیاز هایشان در آتمسفری دیگر وجود دارد. واضح است که ورود به فضای ِ جدید لوازم ِ خود را در پی دارد. در اینجاست که می بینیم اشخاص، دانایی ِ خود را موقتاً کور می کنند و برای ِ ارضای ِ خواسته های ِ حیاتی ِ خود رفتار و اندیشه ی ِ واپس گرایانه را پیشه می کنند. به زشتی و عقب ماندگی ِ رفتار ِ خود کمترین اعتنایی نمی کنند چرا که پای ِ به دست آوردن ِ حقوق ِ منتفی در کار است.

برای ِ نمونه در این روزها شاهد بودیم که وزیر ِ کشور، مصطفی پور محمدی ، قصاب ِ 67 و عامل ِ کشتار ِ دگر اندیشان و زندانیان سیاسی، در روزنامه ها اعلام کرده که باید صیغه را با تمام ِ توان در جامعه رواج داد. این نظریه هرچند واپس گرا، مخالف ِ عرف و ضد ِ خرد ِ جمعی است اما احتمالاً از سوی ِ جامعه با استقبال مواجه خواهد شد. زیرا وقتی در جامعه ای آزادی ِ جنسی که از حقوق ِ طبیعی ِ افراد ِ بشر است نفی شود و زیر ِ ضربه قرار گیرد، نیاز ِ طبیعی برای ِ پاسخ شنیدن خود را با فضایی که پاسخگوی ِ اوست هم خوان و همداستان می کند. در اینجاست که نیمه ی ِ گندیده ی ِ معرفت در نقش ِ فعال ِ مایشاء وارد ِ میدان می شود و برای ِ برطرف شدن ِ نیاز ِ طبیعی راه حل ارائه می دهد: صیغه ! آری، یک رفتار و نگرش عقب مانده وارد ِ فضای ِ ذهنی و عینی ِ جامعه می شود بدون ِ این که معرفت ِ به خواب فرو زده ی ِ ما خودش را در ماجرا دخالت دهد. کسانی که از پیشنهاد ِ قصاب ِ 67 استقبال می کنند، نه دانایی ِ خود را تجزیه می کنند و نه آن را فرو می کاهند، بلکه در لحظه ای خاص، یکسره آن را نادیده می گیرند. سپس با دستیاری ِ نیمه ی ِ گندیده ی ِ معرفت، نکبت ِ ارتجاع را صورت می بخشند.

معتقدات ِ اسلامی، نیمه ی ِ گندیده ی ِ وجود ِ ما است.




Tuesday, June 05, 2007

 

بازنده در عراق ملت های خاورميانه هستند نه آمريکا- امیر سپهر

واقعيت اين است که دشمنی مشترک با آمريکا و دموکراسی، امروز در جهان منجر به تشکيل يک جبهه شده است. عده ای دانسته در اين جبهه فعال هستند و پاره ای هم نادانسته در خدمت اين گروههای ضد بشری. جبهه ای متشکل از کمونيست ها، تروريستهای اسلامی، ملايان و نژاد پرست های ضد بشر و آنتی سميتيست ها (ضد يهود ها) که چون همگی با آزادی و مظهر راست و دروغ آن يعنی آمريکا دشمنی خونين دارند، می دانند که با که و برای چه مبارزه می کنند. و عده ای بی خبر که خود نمی دانند با اين ادای روشنفکری و صلح طلبی در آوردنها در نهايت به پيشبرد اهداف چه عناصر ضد بشری ياری می رسانند... متن کامل

دین‌ها، بنیاد خودکامگی‌ی حکومت‌ها- منصور کوشان

تاریخ ایران نشان می‌دهد که ایرانیان با وجود سال‌ها حکومت اسکندر مقدونی نه تنها هویت و فرهنگ خود را از دست ندادند که بعد از رهایی از سلطه‌ی اسکندری در پرورش و گسترش آن بیش‌تر کوشیدند و بعد از دوران مقتدر اشکانیان حکومت شکوهمند ساسانیان را بنیاد گذاشتند. این پشتوانه‌ی تاریخی به‌این معنا است که ایرانیان آن زمان نخواسته‌اند هویت خود را از دست بدهند و در برابر تمام مصبیت‌های بیگانه ایستادگی کرده‌اند تا حاملان و بانیان حفظ ننگ و نفرت نباشند. ایرانی متولد شوند، ایرانی زندگی کنند، ایرانی بمیرند. یعنی همان راهی را برگزیده‌اند که خواست هر ملت سربلندی در سراسر تاریخ بوده است و برای حفظ و پویایی‌ی آن مبارزه کرده و امروز به‌پشتوانه‌ی آن سربلند ایستاده است... متن کامل

خشونت و دروغ، بُنمایه های اسلام است. علی سجّادی

شما چطور منكر بدیهیات می شوید؟ البته كه اسلام با ضرب شمشیر گسترش یافت. به شمال آفر یقا و اندلس بنگرید كه این همه كتاب با عنوان « فتحنامه» به زبان عربی درباره آنها در دست است و شرح كشتارهای بیرحمانه برای گسترش اسلام در آنها آمده است، با ذكر جزئیات و نام فرماندهان و تعداد و بعضاً نام افراد مقتول و مقاومتهای آنان. راه دور نرویم. به همین ایران بنگرید كه شما - و بسیار دیگر از نیروهای ملی- مذهبی! تكرار می كنید كه اسلام بدون خشونت به ایران رسید و مردم ایران نه به اجبار كه از روی رضا وقتی اسلام به آنها عرضه شد مسلمان شدند! نگاهی بیاندازید به تاریخ طبری، و تاریخ بلعمی و سایر تواریخی كه وقایع حمله نظامی اعراب نومسلمان را به ایران شرح داده اند و ببینید كه آیا بجز شمشیر و خونریزی چیز دیگری در آن می یابید؟ ... متن کامل




Saturday, June 02, 2007

 


ترویج حکم الله

وزير كشور: ما نبايد از ترويج ازدواج موقت (صیغه) جوانان در جامعه كه حكم خدا می ‌باشد، پروا داشته باشيم و اين مساله بايد با جسارت در كشور ترويج شود. منبع خبر

آخوند پورمحمدی وزیر کشور و قاتل سابقه دار حکومت اسلام، با تأکید بر لزوم ترویج صیغه که یکی از آموزه های زشت نبوی است، دستور بر فعال ساختن کارخانه جنده سازی اسلام را صادر کرد.
حاکمان اسلامی با بهانه قرار دادن نیاز جوانان، در حقیقت به حاجی بازاری ها و ثروت اندوزان و آقازادها و دزدهای وابسته به جمهوری اسلامی چراغ سبز نشان می دهند و آنان را به گاییدن دختران این آب و خاک تشویق و ترغیب می کند. آنان دلسوز جوانان نیستند. بلکه از یکسو با دخالت در مسائل جنسی و روابط شخصی مردم درصددند تا کوچکترین روزنه های آزادی و استقلال افراد را مسدود کرده و مردم را در خلوت و رفتارهای فردی خویش نیز وابسته به خود گردانند. و از طرفی فساد و فحشا را آنچنان گسترش دهند که در کنار فقر و گرسنگی و اعتیاد، هرگونه فکر سالم و نیروی مقاومت و مبارزه ای در جوانان سرکوب و منکوب گردد.
حاکمان اسلامی، ایران را سرزمین فتح شده اسلام می دانند و مردمش را کنیز و برده خود می پندارند. حاکمان اسلامی با پیش کشیدن موضوع صیغه در واقع این حقیقت اسلامی را به یاران خود یادآور می شوند که دختران این ملت شکست خورده، غنیمت جنگی و کنیز و برده و در مالکیت ما مجاهدین اسلام هستند. بنابر این تمتع از آنان وظیفه شرعی و مکتبی ماست و می باید با اجرای این اصل اسلامی، میزان تقوی و پایبندی خود را به حکم الله نشان دهیم.
صیغه که از احکام الهی است بر این مبنا قرار دارد که زنان فقط و فقط وسیله دفع شهوتند که می توان آنان را چون کالایی خرید و پس از استعمال به دور افکند. صیغه رواج تن فروشی و فحشای اسلامی است.
گرسنگی و فقری که حاکمان جمهوری اسلامی با غارت ثروت های ملی بر این مردم چیره ساخته اند، زمینه مناسبی فراهم ساخته است تا مسلمانان واقعی غرائز حیوانی خود را که از پیامبر شهوتران و زنباره خود به ارث برده اند با بی سیرت کردن دختران نابالغ ایرانی در ازای مبلغی ناچیز مرتفع سازند.




: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives