IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Saturday, May 10, 2008

 

نمایشگاه کتاب در بن بست اندیشه

اگر قفل و بند از زبان و قلم برداشته شود، چیزی از اسلام باقی نخواهد ماند.
آیت الله مکارم شیرازی، روزنامه خراسان، 8 تیر ماه 1381

پرداختن به مسئله کتاب و کتاب خوانی در ایران امروز، پیش از هر گفتاری مستلزم روشن ساختن جایگاه خرد و خردورزی در جمهوری اسلامی است.

در یک نظام استبدادی متعارف و سکولار، مخالفت با سیاست های جاری و به چالش کشیدن قدرت حاکمان، طبیعی است که پذیرفته نگردد؛ اما تحت حاکمیت سیستم سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی، مضافاً بر استبداد سیاسی، آزادی ها و به تبع آن هرگونه خردورزی و اندیشهء مستقل نیز به شدت سرکوب می شود و حوزه ها و ساحت های زیست اجتماعی، مرزهایشان چنان درهم می ریزد که تکلیف هیچ چیز و هیچ کس مشخص نیست. چنین وضعیتی را نگارنده پیش از این "هرج و مرج منظم" خوانده است.
در چنین شرایطی است که دوغ و دوشاب به گونه ای به هم می آمیزد که تفکیک و تشخیص نیک از بد، حقیقت از دروغ و تفکر از توهم و ماده از موهوم برای بسیاری از مردمان ناممکن می گردد. نظم چنین هرج و مرجی را حاکمان با زور و اسلحه و سرکوب برقرار می کنند نه با قرارداد و قانون. پوپولیسم مهوع و عوام فریبی مشخصهء اصلی حکومت دینی و ایدئولوژیک است.
هنگامی که رئیس جمهور رژیم اسلامی در مقامی رسمی که گوش مردم ایران و جهان به دهان وی دوخته شده است، در ملأ عام و از بیشمار رسانهء گوناگون سخن از باورهایی موهوم و پوچ و یاوه بر زبان می آورد و به افکار سخیفی که پذیرفتنش از فردی روانپریش و خُل و چِل و دیوانه حتا مشکل می باشد مباهات می کند، ضروریست که به اهداف و اغراض نهفته در پس پشت این شعبده بازی ها نورافکن انداخت.
وقتی هالهء نور از رئیس جمهور محافظت می کند و دختر بچه ای در زیرزمین خانه اش انرژی هسته ای تولید می کند و یا زمانی که دست مهدی موهوم را در مدیریت امور کشور دخیل می دانند... جملگی به قصد و هدف بیهوده و بی اعتبار جلوه دادن دانش وعلم و خرد و عقل و قوای دماغی انسان است. به هدف از خود بیگانه ساختن انسان و نقض عاملیت اوست.
تبلیغ چاه جمکران، انتخاب نمایندگان مجلس از سوی امام زمان، استخارهء مدیران و مسئولین نظام در امور مملکتی، نقش شعار یا ابول فضل بر پیراهن پهلوان ستربازوی تهی مغز، طلسم و رمال علی دایی و انتخاب مربیگری تیم ملی از سوی خدا، دعای باران، خواب و رویاهای صادقهء و امام زمان که هر دم به خواب یکی ظاهر می شود، رمال ها و دعانویس های شیادی که با آزادی در نشریات آگهی دعا برای قبولی در کنکور و ازدواج موفق و از این قبیل منتشر می کنند، خدمات بی ارزش ایستگاه های صلواتی، اعزام دانشجویان نخبه به حج ، ستیز دیوانه وار با فرهنگ غرب ... همه و همه روند نابخردی و خردستیزی را در جامعه به صورت حساب شده و با رابطه ای معنادار و مدیریت شده به پیش می برند.
زنده یاد حسین پناهی بازیگر سینما و تأتر زمانی گفته بود در صدا و سیما از ما می خواهند که برای زیر دوازده ساله ها سریال و مجموعهء تلویزیونی بسازیم!
حکومت اسلامی با کاستن از سن رأی دهندگان در انتخابات به پانزده سال، زمانی طولانی از عمرش را با رأی کودکان حکومت کرده است. اما هنگامی که دریافت گویا بقیهء جمعیت نیز به کودکان سالمند تبدیل گشته اند به سن قانونی هژده سال بازگشت!

از دیگر شیوه هایی که پایوران حکومت اسلامی به هدف پوک و پوچ و تهی ساختن هر پدیده و امر و موضوع و واقعیتی ( اجتماعی و سیاسی و تاریخی و فرهنگی و اقتصادی ) از معنا و محتوا و درونمایهء حقیقی خود به کار می بندند، وعظ و خطابه و سخنسرایی بی وقفه و بی امان و پایان ناپذیر از و دربارهء آن پدیده است.( البته این معنی که مورد نظر نگارنده است با آن مفهوم پیش پا افتاده ای که اصلاح طلبان حکومتی" حرف درمانی" می نامند هیچ نسبتی ندارد.)
طی سه دههء اخیر حجم عربدهء آخوندها و اسلام فروشان در بارهء مقولاتی همچون آزادی، اندیشه، کتاب و کتابخوانی و امثالهم، شاید هزاران برابر خزعبلات و یاوه ها و ترهات و وراجی هایی باشد که در هر موضوع و مقولهء دیگری ساخته و بافته اند. این سه موضوع یاد شده که به لحاظ گوهری ارتباط پیوسته و درهم شونده ای با یکدیگر دارند، اصل و اساس تمامی گرفتاری هایی است که اسلام و آخوند و رژیم اسلامی برای همیشه و همواره دچار آن بوده، هستند و خواهند بود. دشمنی و مبارزه با آزادی اندیشه و کتاب، جا و محل و مکانی کانونی و مرکزی در تمامی فعالیت های اسلام گرایان داشته و دارد.
نظام اسلامی یکی از معدود حکومت هایی است که در عین حال که اختناق و خفقان و انقیاد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در آن بیداد می کند و گلوی هر شهروندی را تا سرحد خفگی فشرده و همهء راه ها و روزنه های تنفسش را در چنگ و چنگال گرفته است، اما به همان نسبت عربده و واق واق آزادی آزادیش گوش فلک را کر کرده است. در هر شهر و شهرستانی پر است از واژه ها و علائم و نشان هایی دروغین که با بی شرمی تمام ارزش های متعالی انسانی را به سخره گرفته و مضحکه ساخته است: میدان آزادی، سینما آزادی، پارک آزادی، خیابان آزادی، کوچهء آزادی، آزادی یک، آزادی دو، آزادی سه... و به همینگونه: شهرک اندیشه، خیابان اندیشه، کوچهء اندیشه، اندیشه یک، اندیشه دو، اندیشه سه...
میدان و خیابانی که نامش آزادی و اندیشه است ولی در یک ضلع و زاویه اش آن دیوار آزادی ِ معروف پیدا نیست که بر آن بتوان حتا به رسول الله دشنام نوشت، فقط و فقط گاو وجود مؤمنین را آزاد می داند و از آزادی اندیشهء گوسفندی صحبت می کند که در پای مسلخ و مذبح حتا، ایمانش به چوپان و آخوند و الله ذره ای متزلزل نمی شود.
آن عقل و اجماعی که در فقه پویا! دینکاران درباره اش وراجی می کنند عقلی است که تنها و تنها باید به حقانیت شریعت اسلام و دکان آخوند راه ببرد و بر اجماع چنین عقلایی به جز اثبات خداوندی ِ آخوند و ملا و مفتی و اصرار بر بی شعوری مردمان هیچ نتیجه ای مترتب نیست.

آخوندها و مقامات جمهوری اسلامی بر همین روش و روال و به حد تهوع آوری آنقدر از کتاب و کتاب خوانی و فرهنگ کتاب خوانی و فرهنگ سازی و بستر سازی برای فرهنگ کتاب خوانی و تولید محتوا و از این دست، یاوه بافتند و دروغ و مزخرف گفتند و روضه خواندند که اکنون سرانهء کتابخوانی مردم ایران دودقیقه است. چون از اساس دروغ بود و به جز قرآن و در امتداد قرآن یعنی کتاب های مذهبی مثل نهج البلاغه و مفتاتیح الجنان و حلیه المتقین و رساله های عملیه و امثالهم، آخوند و اسلامفروش هیچ نوشتار و متنی را کتاب نمی داند و یا به عنوان کتب ضاله می شناسد.
برپا کردن نمایشگاه های متعدد کتاب و دایر کردن فروشگاه های کتاب در هر خیمه و سرپوشی و در هر مکان و مناسبتی، با حجمی برابر با نود درصد کتاب های دعا و معارف اسلامی و تفسیر و قصص قرآن و مزخرفات مذهبی، نشست های شعر خوانی و قصه خوانی توسط عوام الشعرای درباری و قصه نویس های بی مایه مذهبی، هر فرد صاحب ذوق و خردی را از کتاب و کتاب خوانی و مطالعه بیزار و دلزده کرده است. همزمان با این هجمه و این حجم از عربده، تمامی کتابخانه های کشور را از هر کتاب و متن و اندیشهء مستقلی که مغایر با اصول و فروع خردستیز مکتبِ تجاوز خود دیدند خالی کردند.
در وزارت ارشاد اسلام با تیغ سانسور هر فکر ناب و هنر ارزنده ای را حذف و مثله کردند. اراذل و اوباش اسلامی و بازجوها و شکنجه گرانی که امروز در وزارت ارشاد با عناوین دکتر و مهندس و استاد و بررسان کتاب، سطر به سطر نگارش های نویسندگان را حلاجی می کنند و ساحت و سپهر اندیشه را در زیر سُم الاغ فهم دینی خود مورد تاخت و تاز قرار می دهند، فقط و فقط یک هدف را دنبال می کنند: آنان به قصد اخته و وابسته کردن هر فکر مستقلی و شکستن هویت فردی انسان ها حتا اگر متن و شعر و قصه و کتاب تو با معیارهای مورد پسند ایشان هیچ تعارضی نداشته باشد، بدون تردید به سانسور بخش هایی از آن اقدام می کنند تا تصور اینکه فکر و هنر و اندیشه در جامعه اسلامی بدون متولی است و مستقل از دکان آخوند قابل عرضه می باشد، از ضمیر حتا ناخودآگاهت زدوده شود. نمایشگاه کتاب نیز وقتی در مصلای جهالت اسلامی استقرار یافت، هدفی جز این مطمح نظر متولیان فرهنگ ستیز اسلام نبود که خرد را با خرافه چنان بیامیزند که ساده لوحانی باور کنند که علی آباد هم دهی است. تمامی این فعالیت های به اصطلاح فرهنگی رژیم اسلامی از سر ناچاری و به قصد بزک کردن چهرهء زشتِ بربر و بی فرهنگ اسلام است.
البته ناگفته نماند که زمانی که امکان چاپ و انتشار کاغذی ِ حاصل کنجکاوی و اندیشه ورزی و جستجوگری و سنجشگری انسان موجود نیست و در زمانه ای که با وجود صفحات اینترنتی که به مانند چمنزاری پرطراوت هر ذهن و فکر و اندیشه ای را به خرامیدن بر سبزه ها و گل های عطرآگینش دعوت می کند چه نیازی به تحمل توهین و تحقیر بررسان و ممیزان بیسواد کتاب است؟ آن انسان متمدنی که تکنولوژی های نوین ارتباطات و این صفحه را در اختیار ما قرار داده، تلویحاً این حقیقت را نیز گوشزد کرده است که بدین وسیله خواهی توانست فردیت و هویت و شخصیت منحصر به فرد خود را حفظ نموده و صدای مشخص خود را داشته باشی و هنر و فکر و اندیشهء مستقل و فردی خویش را بدون دخالت ها و متولی گری های خوارکننده و تخفیف دهندهء سانسورچیان کینه توز با دیگران به اشتراک بگذاری. متأسفانه عادت ها و رسوبات شیوه های سنتی کتاب خوانی در ذهن ما، هنوز که هنوز است ارزش و اهمیت یک نویسنده را با حجم و وزن خمیر کاغذی که در دست خواننده می گذارد می سنجد.

کلام آخر اینکه:
در موضوع فکر و اندیشه، و کتاب به عنوان منشاء آگاهی، شروع کین توزی و دشمنی اسلام فروشان از همان نقطه ای است که قرآن را که منشاء و مسبب اصلی فلج ذهنی مسلمانان محسوب می شود کتاب نامیدند. از همان زمانی که عمرابن خطاب به سردارش دستور داد تا کتاب های کتابخانهء جندی شاپور را به آب بریزند، نگاه و نسبت اسلام با اندیشه ورزی آشکار گشت. هر متن محتوی فکر و اندیشه ای را که نتوان به نقد کشید و سره از ناسره و زیبایی از زشتی اش را بر ملا ساخت، کتاب نیست، متن مقدس است، تخته سنگی است که علی الظاهر بر لب طاقچه قرار گرفته است، اما در حقیقت سنگ لحد و سرپوشی است که بر گور و جنازهء خود نهاده ایم.

کتاب و کتاب خوانی در حکومت خردستیز اسلامی و در جامعه ای مقلد پرور، حرف مفت و دروغی خررنگ کن است. نمایشگاه کتاب تهران کوچه ای تنگ و تاریک است که بر تابلوی ورودی اش نوشته اند:" بن بست اندیشه" و در گوشه و کنارش جا به جا مدفوع کرده اند!
siamakmehr@yahoo.com




Thursday, May 01, 2008

 

دولتِ تهی مغزان و مدیریتِ جهان
( بررسی یک قصه)

در داستانی علمی- تخیلی به نام " دزدان مغز " موجوداتی ناشناخته از فضاهایی در کهکشان های دور به سوی زمین می آیند و در هرکجا انسانی می یابند با شکافتن کاسهء سر او، مغزش را خارج ساخته و سپس جمجمه را به شکلی تعمیر و ترمیم می کنند که هیچ اثری از جراحی و بریدگی مشهود نباشد.
اینکه موجودات فضایی با این عمل خود چه هدفی را دنبال می کنند و یا از مغز ربوده شده چه استفاده ای می برند برای نویسنده این داستان مهم نبوده و در هیچ بخشی به آن نمی پردازد. بلکه آنچه نزد نویسنده اهمیت دارد و این داستان را به همین دلیل به نگارش درآورده، مشکلات و معضلاتی است که پس از مدتی این خیل انسان های تهی مغز به وجود می آورند و به صورت توده ای جانور بیهوده و بی خاصیت، وبال گردن جامعهء بشری می شوند.
نویسنده در بخشی از داستان نقبی به تاریخ زده و به این نتیجه گیری راه می یابد که حداقل چهارده قرن متوالی است که موجودات ناشناختهء فضایی از جایی که نویسنده آنجا را" عالم غیب " می نامد به زمین رفت و آمد داشته و به سرقتِ مغز انسان ها می پرداخته اند.

در فصلی از این داستان می خوانیم:« در یک دوره نسبتاً کوتاه جمعیتِ انسان هایی که به وسیلهء موجودات فضایی سرشان از مغز خالی شده بود به اندازه ای افزایش یافت که سازمان ملل و مجامع تصمیم گیرندهء جهانی را به طور جدی نگران ساخت. جمعیت شناسان و گروه های تحقیقاتی و مؤسسات آمارگیری از دانشگاه های مختلف در اروپا و آمریکا پس از پژوهش های پیگیر به این نتیجه رسیدند که تهی مغزان از استعداد خارق العاده ای برای زاد و ولد و تکثیر برخوردارند و روز به روز بر تعدادشان افزوده می گردد، به طوری که بیم آن می رود که نسبت به جمعیت انسان های واقعی و سالم، دارای اکثریت شده و با سوء استفاده از آزادی و دموکراسی در جوامع پیشرفته و متمدن، بر مردمان صاحبِ مغز و ذهن و هوش و شعور و خرد حاکم شوند.»

اما اگر مسئله و مشکل تهی مغزان تنها به رشد قارچ گونهء آنها خاتمه می یافت، انسان خردمند با دانش هر روز فزایندهء خود قادر بود راه ها و طرح ها و برنامه های علمی و درست و دقیقی پی ریزی و ترسیم کند که از این جمعیت بی مغز که به خاطر زاد و ولد حشره وار به غده ای سرطانی مبدل گشته اند حتا استفادهء بهینه و سودآوری به عمل آورد. کمااینکه کشورهای پیشرفته به مدت چند قرن با برنامه ای دقیق تحت عنوان جعلی " استعمار " به وسیلهء خودِ تهی مغزان که رباتوار کار می کردند، منابع طبیعی سرزمین های محل سکونتشان را استخراج و به کشورهای خود منتقل می کردند. حتا در دوره هایی نزدیک به امروز از تهی مغزان برای دفع خطر و تهدید رقیبان سیاسی و نظامی استفاده می شد. از توده های تهی مغز در پیرامون کشورهای رقیب کمربندی مرزی ساخته بودند که مانع نفوذ ایشان به قلمرو کشورهای هم پیمان و خودی می گردید.

در این داستان می خوانیم که تا یک مقطعی از تاریخ، تهی مغزان منبع درآمد بودند و منافع سرشاری از سوی آنها نصیب جهان خردمندان می شد. تا این مقطع، جهان ِ انسان های طبیعی و دارای مغز و عقل و خرد با تهی مغزان کجدار و مریز و با مماشات رفتار می کرد. به تجاوزات و وحشی گری های جسته گریختهء آن ها بهایی نمی داد. با اینکه تهی مغزان هر خردمندی را که به اعتقادات و رفتار و کردار آنان خرده می گرفت به دلیل اینکه احساساتشان جریحه دار می شد و همچنین به علت اینکه هر انتقادی را توهین به مقدسات خود می دانستند، به قتل می رساندند، سر می بریدند و تکه تکه می کردند، ولی انسان های طبیعی و سالم به تحمل و مصالحه و مدارا توصیه می کردند و روش" گفتگوی انتقادی " را پیشهء خود کرده بودند.

در جای جای داستان به گونه ای غیرمستقیم به فاجعه ای اشاره می رود که در شرف وقوع است و خواننده در یک حالت تعلیق و دلواپسی و هراس منتظر وقوع واقعه ایست که زمان و کیفیت و ابعاد آن برای وی غیرقابل پیش بینی است. نویسنده به طرزی هنرمندانه هر زمان که خواننده احتمال می دهد که لحظه وقوع فاجعه نزدیک است با طرح مباحث فرعی، مقداری از هیجان و هول و هراس داستان می کاهد و به این طریق وضعیتِ تعلیق را کشدار می کند. مثلاً در فصلی از داستان که دولت های خردمند در فکر چاره ای عاجل جهت دورساختن خطر تهی مغزان در وضعیتی بحرانی و فورس ماژور بسر می برند و دائماً به حملهء نظامی تهدید می کنند، ناگهان نویسنده به وسط داستان می پرد و با شرح زندگی و رسم و رسومات تهی مغزان به مطایبه می پردازد.

نویسنده می گوید:« ناگفته نماند که تهی مغزی هم برای خود عالمی دارد. به عنوان مثال تهی مغزان هرکجا که یکی از ایشان می ایستد، بلافاصله جمعیتی در پشت سر وی به صف می شوند و هر حرکتی که تهی مغز جلودار با خم و راست شدن انجام می دهد بقیه نیز تکرار می کنند. و یا مثلاً هرگاه تهی مغزی - که برای پنهان داشتن جمجمهء خالی خود تکه پارچه درازی را به دور سر خود پیچیده است و به این طریق سرش از دیگران بزرگتر جلوه می کند- بقیه را خطاب قرار می دهد، جمعیتِ عظیمی از تهی مغزان در مقابلش می نشینند و به هر یاوه و چرندی که می بافد بدون هیچ اعتراضی گوش فرا می دهند. او نیز چون زبانش به مرکز کنترلی در وجودش متصل نیست یکریز حرف می زند. دست آخر تهی مغزان همه با هم، با وحدتِ کلمه فریاد می کشند: " درود بر چوپان و ایل و تبارش " و یا: " خدا از گوسفند بزرگتر است ".
در بخش دیگری از داستان می خوانیم:« یکی از رفتارهای شگفتِ تهی مغزان، تجمع سالانهء آنهاست به گردِ بنایی خالی. توده های تهی مغز به دور این ساختمان سنگی ِ میان تهی آنقدر می چرخند و می چرخند که دچار سرگیجه شده و از نشئه گی ِ این عمل لذت می برند.»

البته رفتارهای تهی مغزان به همین موارد به ظاهر بی ضرر محدود نمی شود. آنها علاوه بر اینکه خاک را فقیر و فرسوده می کنند و آب را هدر می دهند و با زندگی انگلی خود باعث تخریب و نابودی منابع و محیط زیست می گردند، همواره به عنوان تهدیدی برای زندگی انسان های واقعی و خردمند، موجب ناامنی و بروز مشکلات عدیده ای می شوند. برای مثال یکی از خصلت های زشت تهی مغزان علاقهء آنها به خون و خونریزی است. از کشتن دیگران لذت می برند. با شعار مرگ مرگ، دربه در به دنبال مخالفان خود می گردند و به هر وسیله ای آنان را به قتل می رسانند. هرکجا قتلی و تروری و انفجاری روی می دهد، رد پای تهی مغزان آشکار است. تهی مغزان هنگامی که خردمندی را برای کشتن و اعدام و سنگسار و مثله کردن نمی یابند و خوی تجاوزگری خود را بی پاسخ می بینند، در میزان تهی مغزی ِ یکدیگر شک و شبه ایجاد می کنند و به این بهانه به قتل و کشتار همدیگر می پردازند.

اما شوربختانه فاجعهء مذکور زمانی چهرهء دهشتناک و کریه خود را به نمایش گذاشت که جمعیتِ تهی مغزان با تشکیل دولتی در خاورمیانه، داعیهء " مدیریتِ جهان " را در سر پوک خود می پروراندند. همان ها که تا به امروز وسیلهء دفع خطر و تهدید بودند، اکنون اما به جدی ترین عامل بیم و هراس تبدیل شده بودند. شاخ شده و تنها عامل ناامنی و جنگ و جنایت بر روی زمین بودند. به ویژه تلاش بی وقفهء دولت تهی مغزان برای دستیابی به سلاح های کشتارجمعی و بمب اتمی و همچنین تهدید ملت های دیگر به محو و نابودی، جهان آزادِ خردمندان را به شدت به تکاپو واداشته بود.
گروهی را عقیده بر این بود که قبل از مجهز شدن دولتِ تهی مغزان به سلاح های مخرب، با بمباران و حملهء نظامی برق آسا مانع فعالیت های آنان گردند. از طرفی در کشورهای آزادِ جهان گروه های تندرویی ولی هرچند کوچک به وجود آمده بود که در محافل خصوصی خود از انهدام و نابودی کامل تهی مغزان صحبت می کردند...

متأسفانه مجله ای که داستان علمی- تخیلی " دزدان مغز " را به صورت پاورقی چاپ می کرد، پس از انتشار چند شماره، توسط دولتِ تازه تأسیس تهی مغزان توقیف گردید و ادامهء بررسی این قصهء جذاب و هیجان انگیز برای صاحب این قلم میسر نشد!
siamakmehr@yahoo.com




: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives