IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Tuesday, March 31, 2009

 

جایگاه زرتشت در آگاهبود ایرانیان

در ایران اسلامزدهء ما، از دیرباز تاکنون، هرگاه سخن از زرتشت بزرگ به میان آمده است، تازیان و مجاهدین و امامان و والیان اولیه اسلام و نیز آخوندها و آیت الله ها و اسلامفروشان بعدی، پا برهنه به میان دویده اند و در مقام نمایندهء الله و در حکم دهان اهریمن با اظهار نظری رذیلانه و مغرضانه، با پیامبر خواندن زرتشت به همانگونه که لابد محمد تازی پیامبر بوده است و اهل کتاب دانستن زرتشتیان به همان صورت که یهود و نصارا را اهل کتاب می شناسند، و با زیر سبیلی رد کردن نص صریح قرآن، کمال لطف الهی و رحمان و رحیم و رأفت اسلامی را در بارهء ما ایرانیان به خرج داده اند و از گردن زدن و بریدن دست و پای ما به مثابه کافران و مشرکان درگذشته اند ( معاملهء اهل کتاب) و به این طریق و با این ترفند سود سرشاری نصیب خود کرده اند:
« با کسانی از اهل كتاب که ایمان به خدا و روز قیامت نمی آورند و آنچه را الله و فرستاده‏اش حرام گردانيده‏اند حرام نمى‏دارند، قتال و كارزار كنید، تا آنگاه كه با خواری و تواضع به دست خود جزیه دهند.» توبه 29

آخوندها و دینکاران مسلمان که نسخه بدل موبدان زرتشتی ای هستند که فرمانروایان ساسانی را در مشت خود گرفته و سرانجام موجب سقوط دولت- ملت ساسانیان گردیدند، بسیار سعی کرده و می کنند که زرتشت را نه یک متفکر و اندیشمند و پارسا، که پیامبری از قماش پیامبران بنی اسرائیل و سامی معرفی کنند و که اهورا مزدا نیز نسخهء پایین تری از همین الله است با همان سبعیت و خشم و خشونت عیلامی- آشوری. متون دینی فراوانی هم موجود است که به این سعی و کوشش یاری می رساند. از جمله ارداویراف نامه که در آن بهشت و جهنم و روز جزا هم به سیاق قرآن و در قرن سوم هجری ساخته و پرداخته شده است.

اما در مجموع و تاریخاً، شوربختانه هدف و نظر دینکاران مسلمان تا حدود زیادی برآورده شده است و غالب مسلمانان ایرانی، آموزه های زرتشت و اوستا و اهورا مزدا را کمابیش چیزی شبیه اسلام و محمد و قرآن و الله قلمداد می کنند. با این تفاوت که اسلام و قرآن ورژن پیشرفته تری هم است!
در صورتی که محمد نوبرانه پیامبری بود. پیام معمولاً با واژه سروکار دارد و پیام را با واژه ابلاغ می کنند. اما این پستچی که کارت دعوتی به همراه داشت، نه تنها در آستانهء خانهء پیامگیر مصرانه می ایستاد تا جواب نامه را بازپس گیرد، بلکه اگر پاسخ مدعو منفی بود و عذری داشت، وی را خرکش می کرد و به دنبال خود می کشاند و چنانچه مقاومتی می دید شمشیر می کشید و سرش را از تن جدا می ساخت. دعوت محمد به اسلام از این جنم بود و هست.
یا به مثالی دیگر، نامهء این پستچی بی شباهت به نامه ها و بسته هایی که سازمان القائده و بن لادن برای افراد مورد نظر می فرستادند نیست که یا حاوی سم سیاه زخم بود و یا مجوف به موادی که پس از باز کردن بسته، توی صورت پیامگیر منفجر می شد.

همچنین است وجود روایت ها و احادیث و تحریف ها و دخالت های مسلمانان متجاوز در آیین ها و سنت ها و دلبستگی های ملی و شیوهء زندگی نیاکان ما که تا به امروز از سوی همگان ستایش شده و هرزمان و در هر فرصتی که شمشیر اسلام را از فراز سرمان دور دیده ایم با پاسداشت و عمل بدان ها، شادی و عشق و مهر و سبزی و طراوت و زیبایی را به زندگی خود باز آورده ایم.
نوروز و مهرگان و سده را جشن گرفته ایم، چهارشنبه سوری را آتش بازی کرده ایم، شادی کرده ایم، سفرهء هفت سین چیده ایم، سیزده بدر را به دشت و صحرا و باغ و گلستان نشسته ایم و به رغم چهارده قرن تجاوز و تیغ و تازیانه، ایرانی مانده ایم، ایرانی بوده ایم و از هر روزنهء موجود و ممکنی، با رقص و آواز و ترانه و سرود و شادی و با شلیک خنده، تیری به چهرهء کریه اهریمن پرتاب کرده ایم. و از این لحاظ در بین مردم بیش از پنجاه کشور اسلامی، به راستی که تافتهء جدا بافته ایم و به حق شایسته است که به خویش ببالیم و افتخار کنیم.
که اگر چنین نبود و اینچنین بر داشته ها و افتخارات نیاکان خویش پای نمی فشردیم، اکنون به مانند مردم پاکستان و سودان و سومالی در زیر لای و لجن متعفن اسلام دفن شده بودیم.

جهت نمونه ای از دخالت های موذیانه دینفروشان مسلمان به این مزخرفات توجه کنید:
« براى على هديه نوروز آوردند فرمود: اين چيست؟ گفتند: اى اميرمؤمنان امروز نوروز است. فرمود: هر روز ما را نوروز سازيد»!
« امام صادق در روز نوروز فرمود: هنگامى كه نوروز شد غسل كن و لباس پاكيزه بپوش و خودت را خوشبو ساز و آن روز را روزه بدار. پس هنگامى كه نماز ظهر و عصر و نافله هاى آن را به جاى آوردى، نمازى چهار ركعتى بگزار كه در ركعت اوّل آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را مى خوانى. در ركعت دوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره كافرون را مى خوانى. در ركعت سوم آن، سوره حمد و ده مرتبه سوره توحيد را مى خوانى و در ركعت چهارم، سوره حمد را با سوره هاى فلق و ناس. پس از نماز هم سجده شكر مى گزارى و دعا مى كنى. بدين ترتيب گناهان پنجاه ساله‏ات بخشوده مى شود!»
«امام صادق فرمود: روز نوروز، همان روز است كه پيامبردر غديرخم براى اميرالمؤمنين بيعت گرفت و مسلمانان به ولايت وى اقرار كردند. خوشا به حال آنان كه به اين بيعت استوار ماندند و واى بر آنان كه آن را شكستند. و اين همان روزى است كه پيامبر، علی را به منطقه جنيان روانه ساخت و از آنان عهد و پيمان گرفت. و همان روز است كه على بر نهروانيان پيروز شد و ذوالثديه را به قتل رساند. و همان روز است كه قائم ما و صاحب حكومت ظهور مى كند و خداوند او را بر دجال پيروز مى گرداند و دجال را در زباله دان كوفه به دار مى آويزد. ما در هر نوروز اميد فرج داريم چرا كه نوروز از ايام ماست كه پارسيان آن را پاس داشتند و شما آن را تباه نموديد.»
« امام صادق فرمود: پيامبرى از پيامبران بنى اسرائيل از خداوند خواست كه گروهى چند هزار نفره را كه از بيم مرگ ديار خويش را ترك گفتند و گرفتار مرگ شدند زنده سازد. خداوند بر آن پيامبر وحى فرستاد كه بر محل گورستان آنان آب بپاشد. پيامبر در روز نوروز چنين كرد. سپس زنده شدند و تعدادشان سى هزار نفر بود. از همين روز پاشيدن آب در نوروز سنتى ديرينه شد كه سبب آن را جز آنان كه دانشى پايدار دارند ندانند و همان آغاز سال پارسيان است.»
خواننده اگر حوصلهء زباله گردی داشته باشد، از این دست ترهات و سخنان مهمل و موهن در زباله دان مسلمانان فراوان یافت می شود.

ازدیگرسو پژوهشگران بسیاری به درستی بر این نظرند که نیاکانشان ناچار بوده اند که روایات و احادیثی جعل کنند و در دهان مسلمانان متجاوز بگذارند تا از شمشیر و تیغ و تازیانهء وحوش بیابانگرد در امان باشند. این نظر اگرچه تاحدودی صحیح و قابل تأمل است و ای بسا چنین تمهیدی تاریخاً جان های بسیاری از هم میهنان مارا نجات بخشیده و آداب و سنن و رسوم و کهنداشته های این قوم را از ایلغار و تجاوز مسلمانان کم و بیش در امان داشته است، اما و یک امای بزرگ این واقعیت است که شعوبیان نیز چنین می پنداشتند و تمامی هم و همتشان در همین سویه بود و کردند آنچه نمی بایست می شد. یعنی اسلام را تا دسته به خود حقنه کردیم. با عرب و عربیت ستیزیدیم، اما در عین حال و همزمان دین تازیان را عمیقاً درونی فکر و فرهنگ خود ساختیم و فی الواقع تعطیل کردیم و بستیم دروازه های اندیشه و خرد و خوداندیشی و آزاداندیشی را بر خود و ازخودبیگانه ای گشتیم بیگانه تر از هر قوم و ملت و مردمی بر میراث فکری و فرهنگی و اخلاقی و انسانی ِ خویش. به دست خویش از خود خلع خرد کردیم. از آن پس گویی برای هر فکر و پندار و اندیشهء شخصی می بایست از آخوند و دینفروشی تأییدیه و مجوز می گرفتیم.

اما و باز یک امای بزرگ این حقیقت است که به رغم ساده پنداری ها و خوشخیالی های آخوندها و آیت الله و اسلامفروشان، این قوم کهن از پس چهارده قرن تیغ و تعزیر و تازیانه و تکفیر و تجاوز، از پس چهارده قرن تلاش بی وقفه در جهت مغزشویی مردمان و مسخ و استحالهء یک فرهنگ کهن، نه زرتشت بزرگ و فرهیخته و فرزانه را فراموش کردند، نه آیین ها و سنن قوم خود را چنانکه والیان اسلام انتظار داشتند به طاق نسیان سپردند و نه از نفرت و کین ژرفی که از تازیان متجاوز به دل سپرده بودند ذره ای کاستند.
امروز تمامی کهنداشته ها و فر و فروزه های نیک ایرانی، آیین های ایرانی، بینش ها و جهان بینی های ایرانی با حرارت و گرمایی باورنکردنی در جان و جهان هر ایرانی در غلیان است. امروز سیمرغ در جان هر ایرانی لانه دارد و میترا و زرتشت و مانی و مزدک را از استخوان های پوسیدهء هر عرب متجاوز مسلمان و مقدسی به خویش نزدیکتر می یابیم.
گمان مبرید که آیین میترا که سپسترها تحت عنوان غربی ِ میترائیسم شهرت یافت و تا سه سده پس از ظهور عیسی ناصری تمامی جهان متمدن و امپراطوری روم را فراگرفته بود و یا اندیشه های مانی که تا دوردست های چین گسترش یافته بود با غلبهء اسلامی که به قول صادق هدایت « تمام فلسفه اش روی نجاسات بنا شده و اگر پایین تنه را از آن بگیرند روی هم می غلتد» از جان و جهان ایرانی رخت بربندد.

در عین حال و به کوری ِ چشم دشمن ما صاحب آیین زرتشت هستیم. صاحب سروده های زرتشت یعنی گاتاها که به هیچ مفسر و محلل و متولی و ملا و موبد و آخوند و دکانداری نیاز ندارد. لازم بوده است که به زبان پارسی ِ امروزه برگردانده شود که شده است و هر کودکی حتا، که دانش خواندن به پارسی را آموخته باشد می تواند از اندیشه های ژرف و زیبایی های گاتاها بهره ببرد. امروز هر ایرانی، ژرفای بینش زرتشت را در اندیشهء نیک، گفتار نیک و پندار نیک می بیند و می شناسد و درمی یابد. امروز هر ایرانی نیکی و راستی را که راه زرتشت است، از ریا و مکر و تزویر و تقوا و تقیه و ترور و رعب و انذار و ارهاب و کژی ها و پلیدی ها و تبه گنی ها به خوبی باز می شناسد.
حداقل برای نگارنده این سطور به منزلهء یک فرد ایرانی که به رغم زور و اجبار والدین خود هرگز مسلمان نشده است و نه هم هرگز فریب و نیرنگ و مکر و خدعهء دینفروشان و شریعتمداران در او کارگر افتاده است، آنچه از زرتشت و سروده ها و آموزه های او اراده و افاده و برداشت و دریافت می کند، نه دین به معنای مصطلح می باشد، نه مذهب و فرقه ای خاص است و نه هم واجد هیچ امر مقدسی است. و نیز هیچ ارتباطی با عالم غیب و ماوراء و ملکوت و فراکائنات نداشته است. آیین زرتشت بزرگ تنها و تنها بینشی است زیبا و انسانی. فهم و ادراک درستی است از هستی و حیات بشر بر این سیارهء خاکی. امروز آنچه از نام زرتشت و از سروده های او در جان و روان و ذهن یک ایرانی به جریان می افتد، یک اندیشهء زلال و یک احساس خوب است. یک جای پای محکمی است که مرا در برابر هجوم و یورش اهریمن بر هستی و حیاتم استوار نگه می دارد.

امروز نشان فروهر زینت بخش سینهء مردان و زنان ماست. امروز جوانان ما با آگاهی ِ عمیق به کهنداشته های افتخارآمیز خود، با عشق به شادی ها و رؤیاهای رنگارنگ و زیبای نیاکان خویش و با سرافرازی، سینهء خود را به نماد فروهر آذین می بندند.
امروز زرتشت بزرگ در دلمان، در جانمان و در تک تک یاخته های وجود ایرانی ما زنده است، سبز است، زندگی می کند و همپا و همراه ما در میان چمنزارهای دامنهء زاگرس قدم می زند، در نسیم سکرآور برخاسته از چکاد البرز و دماوند نفس می کشد، سرود می خواند و دستش را بر شانهء ما نهاده و راه را که در جهان یکی است و آن راستی است نشانمان می دهد.
siamakmehr@yahoo.com




Thursday, March 12, 2009

 

چشم اسفندیار حکومت اسلامی

به خوبی می دانیم که جمهوری اسلامی رژیمی است ایدئولوژیک که موازین اسلامی را به عنوان اصول ایدئولوژیک خود برگزیده و پابندی به این اصول را با نص صریح قانون اساسی تضمین کرده است.
یکی از موازین و شئونات اسلامی، رعایت حجاب از جانب زنان است. مفهوم و معنای« موازین اسلامی» به هر میزان که کشدار بوده باشد و هرگونه تعبیر و تفسیر و قرائتی را هم که به خود بپذیرد و مصادیقش را نیز به هرسان دیگرگونه بپنداریم، اصل حجاب زنان از اصول و موازینی پایه ای است که به منزلهء پرچم نظام نکبت الهی چنانچه از دست دشمن گرفته شود و بر زمین افکنده و یا در آتش پاکی و پاک کنندگی ِ چهارشنبه سوری انداخته شود، آنگاه ستون های خیمهء ولایت ترک برخواهد داشت و عنقریب فرو خواهد ریخت.

زمانی که سیمرغ به کمک رستم شتافت، رستم موفق شد با تیرانداختن به چشم اسفندیار، دشمن را از پای درآورد. سیمرغ خدای ایران، پیش از هر چیز نماد زایش و زایندگی و نوزایی است. سیمرغ خدای زایمان و مامایی است.
سیمرغ کنونی و امروز فرهنگ و جامعهء ما، زنان ایرانی هستند که به درستی نقطهء ضعف، و همچنین عضو و بخش و اصل آسیب پذیر دشمن را شناخته و هدف و آماج خود گرفته اند. زنان به دلیل اینکه در جمهوری اسلامی بیشترین ستم و بی حقوقی متوجه آنان بوده است، نفرتی عمیق تر از مردان نسبت به اصول و ارزش های ایدئولوژیک رژیم اسلامی داشته و انگیزهء قوی تری برای مبارزه در راه تحقق برابری حقوق خود در جامعه نشان می دهند. البته برابری حقوقی در جامعه ای سکولار و دموکراتیک و آزاد، وگرنه برابری در ارث و دیه اسلامی مشکلی از مشکلات زنان حل نمی کند. چنانکه بدون شک برابری زن و مرد در قصاص و سنگسار را کسی آرزو نکرده بوده است.
خواست لغو حجاب اجباری از قوانین نوشته و نانوشتهء رژیم اسلامی به مثابهء گفتمان براندازی، از پتانسیل بالایی برخوردار است که آزادیخواهان و مبارزان با حکومت اسلامی می توانند بر نقش محوری آن به خوبی مانور بدهند. برابری حقوق زن و مرد با وجود حجاب اجباری به عنوان نماد و سمبل بی حقوقی ِ زنان در اسلام هرگز میسر نیست.
اینکه بگوییم حجاب اجباری به مانند کشف حجاب امری ناپسند است، منطق و استدلالی است که نه تنها از جانب حزب الهی ها و تروریست های مسلمان پذیرفته نبوده و نیست که حتا به کلهء اصلاح طلبان و نواندیشان دینی و ملی- مذهبی های اسنوبیست نیز علی رغم اداهای روشنفکرانهء صدمن یک غازشان فرونمی رود. چون چنین منطقی دقیقاً بر سکولاریسم مهر تأیید می زند و دهانشان را می بندد. اگرچه نویسندهء این سطور کشف حجاب را به مانند حجاب اجباری نمی بیند. به بیان دیگر آن اجبار ایمانی و الهی و اهریمنی که در حجاب اجباری در این سی سال تجربه کرده ایم، به هیچ وجه از جنس و جنم و منطق کشف حجاب که با نیتی نیک و منظوری روشنگرانه به یاری و نجات زنان از تجاوز اسلامفروشان و آیت الله ها برخاست و زنان را از قفس تحقیر و توسری و از پستوی خانه ها و حرمسراهای جماع و جنایت رهایی بخشید و به میانه و میدان جامعه و زندگی کشاند، نبوده و نیست. در حجاب اجباری تحقیر و تخفیف و توهین و خوارداشت و ذلت زنان منظور است. مقصود ملاها و آخوندها و دینکاران در حجاب اجباری، به انقیاد و اختناق کشاندن و تسلیم جامعهء انسانی است.
هر روز و هر گاه و هنگامه ای که زنان سربرهنه به خیابان آیند، همان زمان و همزمان، شیشهء عمر غول چراغ جادو می شکند و حکومت سنگسار اسلامی از درون می ترکد و می میرد و فرومی پاشد. حجاب هم نشان و پرچم و هم پایه و ستون اسلام است. اسلام و اسلام فروشان در هرزمان و در هرکجا که خواسته اند ابراز وجود کرده و خود و عقایدشان را به دیگران تحمیل کنند، ابتدا به سراغ زن ها رفته و آنان را در حجاب پیچیده اند. هرگاه زنان ما از حجاب اجباری رهایی یابند، آنگاه اسلام با همهء آموزه ها و احکام و شرایعش چون بادمعده بی ارزش و بی خاصیت می شود.
*
در مبارزهء ایرانیان با نظام نکبت الهی، تمامی نمادها، نشان ها، سراندیشه ها و مایه ها و پایه های فرهنگ کهنسال و گراسنگ ایرانزمین را می باید به یاری طلبید. از تمامی فر و فروزه ها و یادگارها و افتخارات و سنن این قوم می باید تیر و زوبین و خدنگی ساخت و بر چشم دشمن فرو کوبید. جشن چهارشنبه سوری و جشن نوروز و هفت سین و هر آیین و رسم رسوم اصیل ایرانی دستمایهء ماست در نبرد با رژیم اسلامی.

نوروز و بهار و تابستان در راه است. در طی سه دهه چیرگی مطلق اهریمن بر سرزمین اهوراییمان، با فرا رسیدن بهار و تابستان، سگهای هار اسلام و شب پرستان گریخته از دفینه های دیو، آشکارا به دشمنی با هر آنچه زیبایی و رنگارنکی است برمی خیزند. خرامیدن دختران شعر و شراب در خیابانها، دلربایی ِ سروقامتان نژاد پاک، گیسوان پریشان و رنگارنگ زنان خاکِ هنر، چهره های آراسته و لبان خندان و گل رنگ بانوان ناز ایرانشهر، چون خاری در چشم دریده و دشنه ای در دل سیاه و چرکین اهریمن، راحت و آرامش را از آخوند، این مظهر پلیدی و تباهی و ننگ و بی آبرویی بشر می ستاند و چون سگهای وحشی آرواره هایش را برای گاز گرفتن و دریدن بکار می اندازد.

از طرفی فرصتی پیش روست. به تحقیق و تجربه دریافته ایم که به هنگامهء نمایش انتخابات از سوی جمهوری اسلامی، رژیم در وضعیت ضعیقی قرار می گیرد که قادر به برخورد شدید و سرکوب مردم نخواهد بود. دولت کنونی در آستانهء انتخابات ریاست جمهوری خردادماه 88 دچار ناامیدی نسبت به سرنوشت و آینده خود است و نامزدهای انتخابات نیز با دوراندیشی و برای جلب آراء مردم حاضر به پذیرش ریسک و ایجاد نارضایتی فزونتر نخواهند بود.
و همچنین است بهار و تابستان که بهترین فرصت برای دهن کجی ( مقاومت مدنی ) به حکومت اسلامی است. می باید دختران و زنان آگاه و مبارز در کنف حمایت مردان و جوانان شجاع، با بی پروایی تمام با برانداختن حجاب از اندام زیبایشان، تولد شادی و شور و مرگ شبِ خفاش را فریاد بر آورند.
نباید از بازداشت و کلانتری و دادگاه و جزیه ترسید. دختر این نگارنده را تاکنون دومرتبه که یک بار حتا آبستن بود به کلانتری احضار کرده اند و هیچ غلطی هم نتوانستند بکنند و پس از چنددقیقه رهایش ساختند. پدران و مادران و همسران بدانند که این کمترین هزینه ایست که برای کسب حقوق و آزادی های طبیعی خود و فرزندان و همسرانشان می پردازند. احضار شما به کلانتری و بی دادگاه های جمهوری اسلامی و ستیز با ناقانون های اسلامی باعث افتخار و غرور دیگر هم میهنان شماست.

نگارنده یقین دارد که در جوانمردی ها، پایمردی ها، پهلوانی ها و قهرمانی های زنان ایرانزمین، در نبرد با اهریمن اسلام و آخوند، بی هیچ تردیدی علاوه بر سیمرغ، میترا زنخدای مهر و مهربانی نیز به یاری آنان خواهد شتافت.
چشم اسفندیار در زیر حجاب پنهان است. باید بزنیم درست وسط حجاب!
siamakmehr@yahoo.com




Saturday, March 07, 2009

 

فاحشگی، مقام زن در اسلام

در نظام معیشتی ِ اسلام، زنان تنها و تنها از طریق تن فروشی ارتزاق می کنند. محل و ممر درآمد زن در اسلام خدمات جنسی است. در اسلام هیچگونه راه و روش و طریق و شیوه و پیشه و کاری برای گذران زندگی زن و کسب درآمد و تأمین هزینه های روزمره، به جز تن فروشی متصور نیست، توصیه هم نشده. البته پیرزنان عجوزه که فاقد کالای سکس برای فروشند، آورده شده که با دوک نخریسی خود را مشغول می کنند. شغل و حرفهء زنان در اسلام و قرآن روسپی گری است. کلفتی برای شوهر و یا ارباب و نگهداری از فرزندان وی، به خودی خود و بدون ارائه سکس هیچگونه دستمزدی ندارد.

در اسلام از دو گروه زنان یاد شده است: زنان آزاد و کنیزان. در اسلام هر دو صفت آزاد و کنیز به وجه موهن بکار رفته است. چراکه زن آزاد یعنی زنی که برده نیست و در اینجا کلمهء آزاد به هیچ وجه به معنی آزادی نیست.
کنیز که وضعیتش معلوم و تکلیفش روشن است. کنیز برده ای است خریداری شده و یا به غنیمت گرفته شده در غزوات و جنگهای تجاوزکارانهء مقدس اسلام که دارای هیچ اختیار و انتخابی نیست و جانش موهبتی است که از جانب ارباب و صاحبش به وی ارزانی گردیده. کنیز در قبال دفع شهوت ارباب و پسران و دوستان وی و کلفتی برای آنان لقمه نانی می خورد و زنده می ماند.
اما زن آزاد به زنی گفته می شود که برای ارتزاق و اعاشه و گذران زندگی، از این امتیاز برخوردار است که ظاهراً مرد مسلمان متجاوز به خود را خود برگزیند و به اختیار به تن فروشی تن دردهد.( نکاح اسلامی) همین میزان از اختیار و انتخاب نیز، در جوامع پدرسالار و نظام مردسالارانه و اسلامی توسط پدر و یا سرپرست شرعی ِ زن نادیده گرفته می شود و زنان جوان و بویژه دختران باکره بالاجبار به ازدواج هایی ناخواسته تن می سپارند.
در اسلام سعی گردیده است که به هر میزان که ممکن است از سن ازدواج زنان بکاهند تا زمان بهره برداری جنسی از آنان افزایش یابد. اینکه محمد تازی عایشه را از شش سالگی با تفخیذ( درمالی) و سپس در نه سالگی به فیض دخول می رساند از رأفت اسلامی است و گرنه خمینی در تحریر الوسیله تفخیذ با نوزاد شیرخواره را نیز مجاز می شمارد.
مسلمانان ماله کش که بطور بی امان به تفسیر مشغولند، زمانی که از زنبارگی و شهوترانی پیامبر اسلام سخن می رود، دلیل ازدواج های متعدد و هوسرانی های او را کمک به زنان بی سرپرست عنوان می کنند. گویی کمک مالی و یاری رساندن به زنان بی چیز و فقیر بدون جماع با ایشان ممکن نیست. توجه به این نکته نیز ضروریست که تعبیر« زنان بی سرپرست » فی نفسه توهین آمیز بوده و زنان را صغیر و سفیه و نابالغ دانسته و بدون وابستگی به مرد و به عنوان انسان کامل و مستقل به رسمیت نمی شناسد. زن در نگاه اسلامی و قرآنی در حقیقت به مثابه زائده ای است که به گرداگرد عضو جنسی ِ زنانه شکل یافته است و لاجرم به اکراه و اجبار به صورت طفیلی ِ مرد می بایست تحمل شود.( پیدایش یافته از دندهء چپ مرد)
جماع خرانهء مرد مسلمان با زن، هیچ شباهت و سنخیت و همجنسی با عشقبازی ِ انسانی ندارد. دوسویه نیست و از مبحث فاعل و مفعولی است. زن در جماع اسلامی توسط مرد گائیده می شود.( با پوزش) جماع اسلامی از اساس با مفهوم سکس و معاشقه و عشقورزی از زمین تا آسمان تفاوت دارد. زن مسلمان وسیلهء دفع شهوت مرد است. فاقد ارادهء جنسی و میل شخصی و به مانند احشام و جماد و نبات شناخته می شود. زن مسلمان می باید با بستن لنگ به کمر در هر حال و در هر لحظه ای حاضر به یراق و آمادهء ارائه خدمات جنسی به مرد بوده باشد. حتا هنگامی که سوار بر شتر در حرکت است. در جماع اسلامی، مرد مسلمان شبیه همین حاجی بازاری های مؤمن و متدین جمعیت مؤتلفه ای وقتی به خانه باز می گردد، زن عقدی و یا صیقه ای خود را از گنجه و کمد درآورده و چون خوکی فحل به وی تجاوز می کند، از پیش یا از پس.( بقره 223) مرد مسلمان در قبال تملک زن شرعی ِ خویش، پول پرداخته و کالایی را خریده و مختار است که به هرگونه که می پسندد از متاع خویش بهره ببرد. در ازدواج های اسلامی، زن شریک و همسر مرد نیست. این الفاظ تعارفات خررنگ کنی بیش نیست.
مرد مسلمان با پرداخت مهریه، زنی را می خرد و با پرداخت نفقه، وی را به مانند کالای جنسی و کلفت شخصی به خدمت می گیرد.( نساء 21 و 24) حتا فرزندانی که از ازدواج های اسلامی بوجود می آیند متعلق به مرد بوده، حتا جانشان. به گونه ای که اگر پدر فرزندش را به قتل برساند قصاص نمی شود. زن به دلیل اینکه در برابر خدمات جنسی و کلفتی از شوهرش مهریه و نفقه و دستمزد دریافت می دارد، لذا بچه هایی که به دنیا می آورد دقیقاً شبیه نتیجهء زایمان های اسب و الاغ در طویلهء چوپان، به مرد تعلق می گیرد.

متعه و صیغه نیز که در مذهب شیعه مورد احترام بوده و به شدت تشویق می گردد، به منزلهء کارخانهء فاحشه سازی، یکی از راه هایی است که زنان لقمه نانی به کف آورند و از گرسنگی نمیرند. اساساً در موضوع صیغه و متعه صحبت از فاحشگی راندن از سوی منتقدین بی مورد و مضحک است. زیرا که زن در بینش اسلام و قرآن دقیقاً همان فاحشه است. تن فروش و روسپی است. چون قابل تصور نیست که هیچ زنی بدون دریافت دستمزد به جماع با مردی درآید. حتماً باید با مبلغ معلوم و مدت معلوم این عمل صورت گیرد.

نکتهء تأسف آور آن است که هرگاه زنی با مردی دلخواه و دوست داشتنی آزادانه بیامیزد و از سر عشق و علاقه و احترام متقابل، بدون هیچ چشمداشت مادی و مالی به وی بپیوندد و عاشقانه و بنا بر نیاز طبیعی عشق بورزد، آخوند و اسلام و قرآن وی را هرزه و فاحشه و زناکار می خوانند و مستوجب تنبیه و تازیانه و سنگسار می دانند. بحث خفت بار و جدایی افکن و سرکوب کنندهء « محرم و نامحرم » و گناهان جعلی و موهوم جنسی که در اسلام ساخته و پرداخته شده، ریشه در همین معنا دارد.

قابل توجه است که تنها رابطه و مشارکت اجتماعی زن در اسلام منحصر به زمانی است که مورد معامله قرار می گیرد.( البته زن آزاد و نه کنیز و برده.) به بیان دیگر زن تنها در یک مورد و فقط به هنگام فروش سکس و چک و چانه زدن بر سر قیمت ارائهء خدمات جنسی( مهریه، نفقه و اجرت المثل) است که مورد گفتگو قرار می گیرد. از آن پس، یعنی پس از انعقاد قرارداد، زن به پستوی خانه و گنجه و کمد باز می گردد و وظیفهء شرعی ِ وی حفاظت و مراقبت از آلت تناسلی ِ خویش به عنوان مایملک شوهر و یا مایملک هر مردی است که از طریق قرارداد صیغه، فرج وی را خریده است. در جوامع پدرسالار و عشیره ای و قبیله ای همین میزان رابطهء اجتماعی نیز توسط پدر و پدربزرگ و برادر از زن دریغ گردیده و زن غیاباً خرید و فروش می شود.

در جامعهء انسانی، زنان تا زمانی که همچون مردان از کار شرافتمندانه و انواع بیمه های اجتماعی، از جمله بیمهء بیکاری و ازکارافتادگی بی بهره بوده باشند و برای خورد و خوراک و پوشاک و مسکن و در مجموع جهت گذران زندگی و ارتزاق و معاش خود به مرد وابسته و محتاج باشند و به ناچار از طریق ارائهء خدمات جنسی به شوهر اسمی و یا هر مردی کسب درآمد کنند و نان بخورند، بدون تعارف روسپی و تن فروشند.
siamakmehr@yahoo.com




: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives