IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Friday, May 29, 2009

 

انتخابات و سندروم استکهلم

به خوبی می دانیم که حاکمان و زمامداران و پایوران و همچنین چند درصدی طرفداران و وابستگان و دلبستگان نظام جمهوری اسلامی، جملگی به عقب مانده ترین لایه های اجتماعی ِ جامعهء ایران تعلق دارند.

آخوندها، مسلمان ها، مذهبی ها، مؤمنان، سید و سادات ها، خمس و زکات و سهم امام خورها، روضه خوان ها، دعانویس ها، استخاره چی ها، مسجدی ها، هیأتی ها، تکیه ای ها، حسینیه ای ها، نمازجمعه ای ها، مداح ها، قاری ها، دعای کمیلی ها، دعای ندبه ای ها، امام زمانی ها، اهل زیارت و زیارت نامه خوان ها، مرده پرست ها، دیوانگان حسین وعاشقان زهرا و رقیه و سکینه، حاجی حاجی مکه ای ها، سفرهء ابالفضلی ها، مولودی بگیرها، شله زردخورها، چادرچاقچوری ها، خادمین حرم و متولیان امامزاده ها، گداپرورها و خیریه چی ها، بازاری های سنتی و جمعیت مؤتلفه ای ... و در مجموع از این قماش گروه های فناتیک مذهبی اند که رژیم اسلامی را سرپا نگهداشته و حفظ و حمایت می کنند. باورها و اعتقادات اسلامی به خودی ِ خود و فی نفسه از این اقشار افرادی متجاوز به آزادی ها و حقوق دیگران تربیت کرده است و اساساً از خوی تجاوزگر و خشونت طلب و پرخاشجوی اسلامی برخوردارند و اسلحه بدست گرفته و در قالب پاسدار و بسیجی و مأمور نیروی انتظامی و سرباز گمنام امام زمان و مأمور منکراتی و خوهران زینب، با زور و اجبار معتقدات و مقدسات و آموزه ها و حدود و احکام و شرایع اسلامی خود را به دیگران تحمیل و تنقیه و اماله می کنند.

بنا به گوهر نامداراگر و متجاوز و دگراندیش ستیز اسلام، هرگونه کوشش برای گفتگو و تعامل با این لایه ها عبث بوده و هرگز هیچ منطق و استدلال محکمی چون میخ به سنگ در نزد ایشان احترامی ندارد و به غیر از قوه و قهر و زور و اسلحه، هیچ وسیله ای برای مقابله با این گروه ها و دفاع در برابر توحش افسار گسیختهء آنان قابل تصور نیست.
اسلام ناب محمدی و شیعهء حقهء جعفری همچون حشره ای غول آسا پیوسته و بی وقفه تخم می ریزد و هزار هزار ملا و مفتی و آخوند و آیت الله و مجتهد جامع الشرایط و مراجع عظام و علمای اعلام و فقهای عالیقدر تولید می کند و اینان نیز به نوبه خود مسلمان و مؤمن و مریض و اسلامزده و گوسفند و گاو شاخدار پرورش می دهند و به جان مردم آگاه و آزاداندیش و خردگرا و شریف و میهن پرست می اندازند.
این لایه های اجتماعی غالباً پس از انقلاب سپید شاه فقید پدید آمدند که مانند فاضلاب از روستاها به حاشیه کلان شهرها سرازیر شده بودند و مناسبترین محیط مردابی را جهت رشد و پرورش لارو و تخم های آخوندها و حجج اسلام بوجود آوردند. همین اقشار در یوم الکفتار 22 بهمن 57 تمامی دست آوردهای مدنی و مدرن طبقهء متوسط شهری را که به همت دو پادشاه پهلوی کسب گردیده بود، پایمال و لجن مال پس ماندگی های خود کردند. محض مزاح هم که شده می بایست گفت که شاید آلودگی هوای تهران از سوختن فسفر مغزهای تهی و پوک همین زباله هاست!

چهار دلقک و عروسک زشت و بی سواد و بی مقداری که توسط ولی فقیه یعنی دست دراز الله بر گرده و گلوی ما، برای نمایش انتخابات ریاست جمهوری دهم برگزیده شده اند، جملگی به اقشار توصیف شده در بالا وابسته اند و در طی سه دههء گذشته، از مهره ها و عوامل و عمال فعال نظام اسلامی بوده اند. احمدی نژاد و موسوی و کروبی و رضایی به لحاظ پایگاه و خاستگاه اجتماعی جزو تفاله های متعفن و مزاحمی هستند که اسلام مترقی و مکتب انسان ساز اسلام طی قرون متمادی در این سرزمین پرورش داده و تربیت کرده است.

محمود احمدی نژاد

بچهء حلبی سازی روستایی و متولد زمین های خاک آلود حاشیه کویر در گرمسار که هرگز معلوم نشد در کجا درس خوانده، از کجا و چگونه مدرک دکترا دریافت کرده است. هیچ کس حتا به اندازهء یک صفحهء A4 نوشته و مطلبی که اندیشه های وی را نشان دهد نیافته است. کوتوله و سیاه سوختهء گشنگی کشیده و بی ریشه و بی استخوان و بی اصل و نسب و بی پرنسیبی که بی گمان هیچ آموزگار و استادی به خود ندیده است.
تاریخ ایرانزمین هرگز مقام و مسئولی به پستی و بی کفایتی و پلشتی و حقارت وی بر خود ندیده بوده است. هم ملت ایران و هم دیگر مردم جهان، هرگز هیچ مقامی را به اندازهء احمدی نژاد مورد جک و تمسخر و استهزا و توهین و تحقیر و دشنام قرار نداده بوده اند.

احمدی نژاد از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مانند توله سگی وفادار، با سرسپردگی به مافیای روحانیت و شرکت در مراسم مداحی و چماقداری و اسید پاشی و گروگانگیری و زندانبانی و بازجویی و شکنجه و ترور و تیر خلاص زنی در نظام سفله پرور اسلامی، به عنوان مثلی زبانزد از بی همه چیزی و بی لیاقتی و فرومایگی به کارها و مسئولیت های مهم گماشته شد. نکبت های وجود او را در طی حداقل چهارسال گذشته همگان ملاحظه کرده اند و ساحت این صفحه را بیش از این به گنداب وجود وی آلوده نمی کنیم.

میرحسین موسوی

فسیل مفقودالاثری که دوباره از گورگریخته و با شال سبزی که همچون قلاده به نشان سپوختن تازیان مسلمان بیابانگرد بر اجدادش به گردن آویخته، بیش از همه قصد فریب همان پست ترین و دونمایه ترین اقشار اجتماعی را همت خود در خاکساری به پای مافیای روحانیت قرار داده است.
با نقاشی های بی ارزشش و هنرمند خواندن وی مگر بچه بسیجی های خل و چل را مرعوب کنند. وگرنه کیست که نداند هنر و نقاشی و تصویرگری در اسلام حرام است. همیشان در زمان تصدی صدراعظمی با چماق وزارت ارشاد و با سانسور و قلع و قمع نگارخانه ها و تالارها و نمایشگاه های نقاشی، یک ملت را از تاریخ تصویری خود بی خبر گذاشت. موسوی با نقش و سهم مؤثری که در انقلاب فرهنگی به عهده داشت، به مدت سه سال یک ملت را از آموختن و دانایی و دانش اندوزی محروم کرد.
موسوی دستش تا مرفق به خون جوانان میهن آلوده است. او به واسطهء مسئولیت مستقیمی که در کشتارها و قتل ها و اعدام های سالهای 60 تا 67 به عهده داشته مجرم است. او عضوی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده و در تمامی سرکوب ها، دزدی ها، قتل ها و جنایات حکومت سنگسار اسلامی شریک و مباشر بوده است.
موسوی نیز همچون بقیه نامزدها هیچ فکر و قصد و هدفی به جز حفظ نظام اسلامی در مخیله اش راه ندارد و او نیز تا آخرین قطرهء خون خود در راه این رژیم با مردم مبارزه خواهد کرد. چون عمیقاً می داند که در صورت یورش ایرانیان و برانداختن جمهوری اسلامی، احتمالاً چیزی هم از خونش باقی نخواهد ماند!

شیخ مهدی کروبی

این یکی که دیگر با تابلو جلو آمده. شیخ دغلباز اصلاحات، آخوندک اسلامفروش سفله، که وجودش به خودی خود توهین به کرامت انسان است. تصور کنید که این شیخک بیمقدار بر گوری در قبرستان چمباتمه زده و کتابی چرکین بدست گرفته و آیات عربی قرقره می کند و رهگذران سکه های خرد پیش پایش می افکنند. و نیز تصور کنید که وی در سازمان ملل متحد و در زیر کتیبهء حقوق بشر کوروش کبیر برای حضار فرهیخته آیه قران را سرلوحهء مزخرفات اسلامی اش قرار داده و به نمایندگی ِ ملتی کهنسال و فرزانه، زوزه های توحش اسلامی سر می دهد!
به راستی کدام تصویر برازنده اوست؟
شیخ مهدی کروبی نه قواد که عضوی از مافیای روحانیت معظم و معزز است و به کفتارهای بزرگی همچون مهدوی کنی و گیلانی فر و نوری همدانی و مکارم شیرازی نسب می برد. به حق که او برای اجرای حکم حکومتی رهبر پا به میدان نهاده است. اما چون فرد کودنی است، در بحبوحهء انتخابات و شمارش آرا، بدون تردید دوباره خوابش خواهد برد و یا اگر با هوشش بدانیم، خود را به خواب خواهد زد!

محسن(سبزعلی) رضایی

محسن رضایی در پیش از انقلاب اسلامی عضو گروهک اسلامی- تروریستی منصورون بود. این نوع گروهک های اسلامی در مقطعی از دههء چهل و پنجاه خورشیدی مانند قارچ توسط استعمارگران تولید شدند و در لبنان و فلسطین آموزش های تروریستی دیدند و در جهت بی ثبات ساختن حکومت های ملی و سکولار منطقه به خدمت گرفته شدند. رضایی بنا به تجربه اش در تشکیل سپاه پاسدارن نقش مؤثری ایفا کرد و سپس با بروز جنگ به جبهه ها رفت تا مخالفان حکومت اسلامی و بیشتر ارتشیان دلاور ایرانی را که به هدف دفاع از میهن با دشمن خارجی می جنگیدند از پشت با تیر بزند.
خون کودکان نابالغی که دسته دسته بر روی مین ها تکه پاره شدند به گردن محسن رضایی هاست. رضایی مسئول بیش از شش سال جنگ بیهوده است که با تجاوز به خاک عراق ادامه یافت و هزاران کشته و معلول به جای گذاشت.
دکتر محسن رضایی ... این را هم نگوییم که دیگر از شنیدن واژه دکتر همگان دچار تهوع می شوند.

***

هیچ شعبده بازی قادر نیست ایرانیان خردگرا را گرفتار روزمرگی ساخته و از ریشه های شر و تباهی غافل کند. با توهم گفتگوی توحش و تمدن، با مضحکهء اصلاحات و با سیرک انتخابات و کیسهء سیب زمینی و سهم نفت، شاید چند صباحی سفلگان و فرمایگان را بتوان سرگرم ساخت، اما به یقین ایرانپرستان و پرورش یافتگان فرهنگ اصیل ایران، ملعبهء دست و دهان اهریمن نخواهند شد.
در وجود هر فرد ایرانی اگر ذره ای منش ملی و غرور ملی و اگر بویی از فرهنگ اصیل ایران باقی مانده باشد و اگر هنوز خرده حرارتی از شعلهء آتش آتشکدها جانش، دلش و روانش را گرما ببخشد، هرگز به گرد این سفلگان بی مایه نمی گردد. تک تک سلول های ذهن و روان و وجود این فرومایگان تازی پرستِ گریخته از اعصار گور و تاریکی، انباشته است از فضولات و ترشحات و چرکآبه های حشرات و سرگین غلطان های بیابان های خشک و قفر عربستان ِ اسلام.

آنانی که مردم را به شرکت در شعبه بازی ولی فقیه تحریک و وسوسه می کنند، به راستی که دانش قوادی تدریس می کنند و درس پفیوزی می آموزند.
این چگونه مشی و شیوه و راه و روش و فکر و سیاستی است که همانان که در برابر رژیم پهلوی، در برابر رهبرانی ایرانی و میهن پرست، قیام مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیشان بود و از کشتن یک پاسبان بی تقصیر فروگزار نبودند، امروز در مقابل آخوندهای کینه توز، اشغالگر، آزادی ستیز و اژی زندگی، در برابر نفس پلیدی و تبه کاری سپر انداخته اند و اخته و آویزان، منتر و معطل و منفعل، مردم را به شرکت در نمایش انتخابات و شعبده و حقه بازی حاکمان اسلامی تشویق و ترغیب می کنند؟ ای اف بر شما باد!

ایرانیانی که چنین می پندارند نه فقط خردباخته، خودباخته و ازخود بیگانه اند، بلکه بی گمان به سندروم استکهلم دچارند. به گروگان گیران خویش تعلق خاطری عاطفی و بیمارگونه یافته اند. ایشان به کسانی که آنان را تاریخاً مورد تجاوز و سوء استفاده قرار داده، تحقیر و هتک حرمت و بی سیرت کرده، علاقه مند گشته و عشق می ورزند. شترگاوپلنگان ملی- مذهبی از نمونه های بالینی و آزمایشگاهی ِ و روانپریش این بیماریند. حتا با اندکی مسامحه می توان مدعی شد که ایرانیانی که به زیارت قبور امامان و امامزاده ها و تازیان متجاوز می روند به گونه ای دچار همین بیماریند. بیگانه پرستی و خودآزاری و لذت بردن از شکنجه و تحقیر خویش و علاقه به زندانبان از عوارض این بیماری است.
siamakmehr@yahoo.com




Thursday, May 07, 2009

 

گفتمان حجاب محور

نه تنها بنیاد بی حقوقی ِ ملت ایران در رژیم اسلامی، در حجاب اجباری نمود و نماد می یابد، بلکه بی حقوقی و نقض آزادی و اختیار و نیز انکار عاملیت انسان در زندگی و هستی و حیات خویش، از طریق سلب همین آزادی ِ به ظاهر پیش پاافتاده(!) اعمال می شود. نماد و نشان تعلیق انسانیت انسان و ظلوم و جهول و صغیر و سفیه انگاشتن انسان در اسلام و در ایدئولوژی حکومت اسلامی، حجاب اجباری است. از رهگذر حجاب اجباری، اصل دخالتگری افراد در سرنوشت خویش مورد انکار و حتا مورد تمسخر قرار می گیرد.

زمانی که وجود زن را به آلت جنسی اش فروبکاهیم و تن زن را عامل تحریک جنسی مرد بدانیم که می بایست پوشیده و پنهان و در حجاب بماند، در حقیقت و عملاً، وجود مرد را نیز به آلت جنسی اش که در حالت تحریک و نعوظ دائمی تصور می شود، فروکاسته ایم. چنین نگاه جنسی و جنسیتی به انسان، دیگر وجوه و دیگر جنبه های وجود هزارتویی و هزارلایه و منشوری ِ انسان را اعم از زن و مرد نادیده می گیرد و سرآغازی است برای محروم ساختن انسان از تمامی حقوق طبیعی خود و بهره کشی انسان از انسان.
حجاب اجباری افساری است که بر گردن نه فقط زنان که یکایک آحاد ملت بسته شده است. در جامعهء اسلامی، مردان نیز به لحاظ روانی به همان اندازهء زنان مبتلا به بیماری حجاب و حجاب گرفتگی می باشند. با این تفاوت که مردان در جامعهء اسلامی، نابخردانه دچار این پنداشت و توهم و دروغند که حجاب موضوع و مشکل و بغرنجی زنانه است و به جهان زنان تعلق دارد. گویی زنان در جزیره ای پرت و دورافتاده از مردان بسر می برند. آخوندها و اسلامفروشان با همین مغالطه و دقیقاً از طریق همین حفره و سوراخی که در خرد و دانایی مردمان ایجاد کرده اند، نخ و رشتهء و طناب و قلاده و ریسمان الهی را بر گردن انسان ها می آویزند و محکم در چنگ می گیرند و کلیه حقوق دموکراتیک آنان را پایمال می کنند.
زمانی که خمینی پس از گذشت کمتر از یکماه از یوم الکفتار 22 بهمن 57، آیات حجابش را نازل کرد و اراذل و اوباش و سگ های هار مسلمان را با شعار« یا روسری، یا توسری » به جان مردم انداخت و مقاومتی جدی از سوی ملت ایران در دفاع از شرافت انسانی خویش مشاهده نکرد، بسیار طبیعی بود که در طی سی سال آینده، شعار « یا روسری، یا توسری» عملاً به« هم روسری، هم توسری» فراروید. ( بدحجابی)
خمینی بی هیچ پرهیز و پروایی بر حجاب اجباری تأکید می کرد و از هرگونه سرکوب و شانتاژی در این باره رویگردان نبود تا اینکه به مقصود خود که همانا اختناق عمیق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و روانی بر جامعه بود دست یافت.

باری، امروز نامزدهای سیرک انتخابات در نظام سنگسار اسلامی، با آگاهی عمیق از نفرت ملت ایران از تجاوز الهی به زندگی خصوصی و چگونگی پوشش و آرایش و روابط آنان، عوامفریبانه صحبت از جمع آوری محتسب ها و گزمگان و گشت های ارشاد بر زبان می آورند. به همانگونه که محمود احمدی نژاد در تبلیغات انتخاباتی خود از بی اهمیت بودن نمایش چند تار موی دختران داد سخن می داد.
هم آن شیخ دغلکار اصلاحات و هم آن ماموت گریخته از عصر یخبندان و یا هر مهره و قواد رژیم اسلامی را که ضحاکان فقیه در شورای نگهبان جهت نمایش انتخابات پیش رو برگزینند، بنا بر تجربه و بنا بر شناخت سازوکار حکومت و اصول و ارزش های اسلامی، یقین بدانیم که بیش ار پیش بر حجاب اجباری تأکید خواهد کرد و از امر الهی ِ وهن و تحقیر و تمسخر نوع بشر غفلت نخواهد ورزید.
با عنایت به این حقیقت که ملت ایران، به شعبده و خدعه و دروغ گوهری در پندار و گفتار و کردار حاکمان مسلمان جمهوری اسلامی به نیکی پی برده اند و تمامی نامزدهایی که از غربال شورای نگهبان عبور می کنند را از یک قماش می شمارند، فقط و فقط یک نکته و یک موضوع و یک اصل اساسی است که میان نامزدهای انتخاباتی، فصل و فاصله ای معنادار ایجاد می کند: تکیه و تأکید و اصرار و تعهد به برچیدن قوانین نوشته و نانوشتهء حجاب اجباری از جامعه، حتا اگر این امر شعاری غیرعملی و بدور از شناخت واقعیت ها تصور شود.
در شرایط کنونی و در موقعیت حاضر، هیچ گونه مطالبهء دیگری، و در مقابل نیز هیچ وعده و وعید دیگری از صداقت برخوردار نیست و پوچ و تهی از معناست. تجربه نشان داده است که هر مطالبهء دیگری در زمینه حقوق بشر و برابری و حقوق دموکراتیک شهروندان، توسط آیت الله ها و فرقهء فقها، آنچنان با زیرکی و مکر الهی پیچانده و لوث می شود که صاحبان آن مطالبات تا سی سال پس از آن هم به کلاه گشادی که به سرشان رفته است، وقوف نخواهند یافت. به عنوان مثال، فقیهان و مجتهدین و مراجع عظام، قادرند مطالبات سبکسرانه ای نظیر دیه و ارث برابر را به مدت چند قرن این دست و آندست کنند و با تفسیر و اجتهاد بی امان و بی وقفه، نوشدارو را قطره قطره بطوری در دهان بیمار بچکانند که با قطرهء آخر جان بیمار کالبدش را ترک گفته باشد.

ایرانی تا زمانی که نتواند افسار حجاب را از گردن خود باز کند، تا هنگامی که نتواند خود را از این اسارت و ننگ و ذلت رهایی بخشد، هر حرف و حدیثی که بخواند، هر حقوقی را که مطالبه کند، هر چقدر روضه آزادی و دموکراسی و حقوق بشر که بخواند، هرگز هیچ تغییری در ماهیت برده بودنش روی نخواهد داد.
اساساً مگر انسانی که به مانند توله سگی به گردنش قلاده بسته اند، به غیر از تکه استخوانی، قادر است مطالبه و تقاضای دیگری داشته باشد؟ فقها و آیت الله ها یک چنین فردی را با وعدهء پنجاه هزارتومن پول و یک کیسه سیب زمینی و سهم نفت و از این قبیل، برای هر لحظهء زندگی اش تحقیر می کنند.

بنابر این گوشهایمان را تیز کنیم تا ببینیم آیا در میان اشخاصی که خود را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دهم نامزد کرده اند، لااقل یکنفر به این میزان شجاعت دارد که بر اساس اندک شرافتی که احتمالاً پس از سی سال زندگی تحت نظام انسان ستیز اسلامی برایش باقیمانده است، در برنامه هایی که تبلیغ می کند، صراحتاً و بی هیچ اما و اگری، لغو حجاب اجباری از قوانین مکتوب و شفاهی رژیم اسلامی را خواستار شود؟ حتا اگر همگان یقین داشته باشیم که چنین امری در چارچوب نظام اسلامی نه ممکن است و نه مقدور.
همو گزینه ایست که باید به دنبالش رفت!
siamakmehr@yahoo.com




: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives