IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Tuesday, September 15, 2009

 

بازگشت گربه نره!

احتمالاً آخوند حسینعلی منتظری کاندیدای جناح اصلاح طلب برای مقام ولایت فقیه پس از سیدعلی خامنه ای است. خود وی نیز چنین مقامی را حق خود می داند. واقعیت این است که آخوندها از سوراخ هایشان بیرون خزیده اند تا « جمهوری اسلامی 2 » را کلید بزنند. حسینعلی منتظری نامزد مقام ولایت فقیه در جمهوری اسلامی دوم است.
مسعود رجوی هم چندی پیش از غارش بیرون آمد و در مطلبی که منتشر ساخت، آخوند منتظری را پیشنهاد نمود. از گفته های داریوش همایون با نشریه تلاش نیز می توان نتیجه گرفت که وی و تشکیلات حزب مشروطه هم موافق این سناریو هستند. بویژه آنجاکه می گوید:" حفظ نظام در مرحله کنونی گزینه ‌ای واقعگرایانه است". شایعاتی هم مبنی بر ارتباط داریوش همایون و حزب او با رفسنجانی شنیده شده است.
زمانی هم که آیت الله امامی کاشانی از نور کم و سوسوی فروغ ولایت شکایت کرد و فرج امام زمان را خواستار شد، تلویحاً پدرخوانده های مافیای روحانیت را به چاره اندیشی فرا می خواند. حتا گزافه نگفته ایم اگر هشدار وی را چراغ سبزی برای از میان برداشتن سیدعلی خامنه ای تفسیر کنیم.
آخوند منتظری در نامهء اخیر خود به ‏حضرات مراجع عظام تقليد و علماى اعلام قم، نجف، مشهد مقدس،‏ ‏تهران، اصفهان، تبريز، شيراز و ساير بلاد اسلامى دامت بركاتهم می گوید: "اين جانب كه همه مى‎دانند مدافع سرسخت حاكميت دينى و از پايه گذاران‏ ‏ولايت فقيه بوده ام."
بله او واضع و بنیانگزار ولایت فقیه بر ملتی صغیر و یتیم و سفیه بوده است. منتظری در نامه خود در حقیقت به پدرخوانده های مافیای روحانیت هشدار می دهد که به این بزنگاه تاریخی توجه کنند و آگاه باشند و مراقبت کنند که غنایم و انفالی را که در پی اشغال سرزمین عجم ها کسب کرده اند از کف نرود.

امروز اگر سید علی خامنه ای را الله وسوسه کرده و اهریمن در وجودش لانه ساخته و گمان برده که رسول الله است و شمشیر می کشد و مردم را به گلوله می بندد و تجاوز می کند، قبل از اینکه ستمی به ملت ایران روا رفته باشد، حیات و هستی مافیای روحانیت را به خطر انداخته است. آبروی اسلام را برده است. در جریان انقلاب مشروطه نیز زمانی که شیخ فضل الله نوری پتهء اسلام را بر آب ریخت و حقیقت اسلام را بر آفتاب نهاد، مافیای روحانیت سرش را زیر آب کرد و او را از میان برداشت. حکم اعدامش را همین علما و مراجع گردن کلفت شیعه امضاء کردند. از درون مافیای روحانیت، فقط یک ابله شجاعی مانند شیخ فضل الله نوری ممکن است جان خود را صادقانه در راه بیان حقیقت اسلام و قرآن از دست بدهد. حقیقتی را بی پرده و بی سفسطه و مغالطه و بی هیچ ماله کشی و بزک و دوزک بر آفتاب بگذارد:
« مساوات و حریت دو اصل موذی و مشئوم، خراب کننده قانون الهی است. قوام اسلام به عبودیت است نه به آزادی. بنای احکام قرآن بر اختلاف حقوق اصناف بنی نوع انسان است و بنای قرآن بر آزاد نبودن قلم و لسان است.»

چنانچه نزاع منتظری با خامنه ای بالا بگیرد، در حقیقت افزون بر تصفیه حسابی شخصی، تطهیر روحانیت و مرجعیت شیعه از بی آبرویی های سی ساله است و نجات مافیای روحانیت از نابودی نزدیک را در چشم انداز دارد. البته از هر طرف کشته شود به سود ایران است.

منتظری در همین نامه ای که ذکرش رفت می گوید:
"حضرات مراجع و علماى اعلام خوب مى‎دانند كه در طول تاريخ‏ ‏پيوسته آنان ملجأ و پناهگاه مردم در مقابل تجاوزات و مظالم حكومت ها‏ ‏بوده اند، البته پس از پيروزى انقلاب متأسفانه اين سابقه درخشان و نورانى به‏ ‏واسطه اعمال خلافى كه در حكومت انجام گرفت و چه بسا روحانيت هم‏ ‏در آن نقش نداشت... كه نهايت اين روند موجب تخريب بيشتر اعتقاد مردم به روحانيت و‏ ‏مرجعيت شيعه و اسلام عزيز خواهد شد."
بی شرمی هم اندازه ای دارد که آخوند آخر آن است. اگر در جنایات و دزدی ها و ددمنشی های رژیم اسلامی روحانیت نقش نداشته، پس لابد عمه من اینکاره بوده است! علاوه بر رهبری که روحانی بوده و علاوه بر فقهای شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری، ریاست هر سه قوه را نیز در این سی سال روحانیون دست بدست کرده اند. تا توالت های عمومی هم ولی فقیه نمایندهء روحانی گماشته است!

اینکه حق منتظری را بیست سال است دار و دستهء خامنه ای خورده اند و پشگل ولایت فقیه توی گلوی منتظری گیر کرده و برای ایشان عقده شده نیز مسئله ای صنفی است و به اختلافات داخلی هیأت مدیره شرکت سهامی اسلام مربوط است و صحبت از ستم ها و بیدادگری هایی که بر ملت رفته بهانه است. از آخوند هرگز آبی برای کسی گرم نشده. منتظری خود را از خامنه ای بزرگتر و با معلومات بیشتر و افقه فقها می داند. منتظری زمانی خطاب به خامنه ای گفته بود: « شتر، خوابیده اش هم از خر بزرگتر است ».
منتظری که پس از مرگ خمینی انتظار نداشت سمتِ قائم مقام رهبری را چنین ساده ملاخور کرده و علاوه بر آن، وی را تحقیر و خانه نشین هم بکنند- همان بلایی را که بر سر مهدی کروبی پس از انتخابات 22 خرداد آوردند و آرای باطله را از آرای وی بیشتر شمردند- به مدت بیست سال کینهء شتری خود را از سیدعلی خامنه ای در دل حفظ کرده و اکنون زمان را مناسب یافته که مقام ولایت فقیه را که حق خود می دانست و می داند بازپس بگیرد.
آخوند منتظری نه تنها واضع و تئوریسین و از مجریان اصلی نکبت ولایت فقیه است، بلکه دست کم تا زمان خانه نشینی و مظلوم نما شدن در افکارعمومی، به مدت ده سال در تمامی جنایت های نظام اسلامی شریک و دخیل بوده است. ایشان شعار خانمان برانداز « مر گ بر آمریکا » را با گفتن "مرگ بر آمریکا یادتان نرود" جزو واجبات می شمردند. شعاری خانمان برانداز و زیانبار که از ایران در منظر جهانیان کشوری با مردمانی وحشی معرفی کرد و موجب طرد و انزوایی سی ساله گشت.

از آخوند منتظری باید پرسید ایشان کدام گوری بودند زمانی که افسران شجاع ایرانی را بر بام مدرسهء رفاه تیرباران می کردند؟
ایشان کدام گوری بودند زمانی که سپاهیان اسلام به دختران باکره پیش از اعدام با شور حسینی تجاوز می کردند؟
ایشان کدام گوری بودند وقتی که جوانان سلحشور را پس از اعدام در آستانه خانهء پدریشان دفن می کردند؟
ایشان کدام گوری بودند هنگامه ای که زنان و مردان ایرانی را به اتهام های اهریمنانهء اسلام در ملأ عام شلاق می زدند، سنگسار می کردند، اعدام می کردند، قصاص می کردند، دست و پا می بریدند، چشم در می آوردند؟

لطفاً نگویید که زمانش مناسب نیست و کاه کهنه را باد می دهم. نادیده انگاشتن بی حقوقی ها، ستم ها و جنایت ها و دزدی هایی که در نظام ولایت فقیه بر مردمان رفته، توهین به قانون است، توهین به وجدان های پاک است، تحقیر منش نیک انسانی است. چنین رویکرد نابخردانه ای نشان از ساده اندیشی و تجاهل به تاریخ جمهوری اسلامی است. بازگفتار این وقایع برآمده از حافظهء کوتاه مدت ماست و کار دشواری نیست. اگرچه برخی با تمارض به بیماری آلزایمر خود را به کوچهء علی چپ می زنند. گویا اگر افزون بر هزاروچهارصد سال سلطهء اهریمن بر ایران، هزارسال دیگر نیز آخوندها و آیت الله ها و مراجع و حرامیان و دزدها و قطاع الطریق های مسلمان، خون این ملت را بریزند و بنوشند، کماکان گروهی به نام روشنفکر و سیاست پیشه و رهبران چپ و راست با آدرسی عوضی در دست، مردم را به همان سوراخی دعوت می کنند که حشرهء سمی ِ اسلام و آخوند در کمین آدمی نشسته است تا وی را بگزد و مسموم و معدوم کند. اینان دعوت از مراجع و آیت الله ها برای دخالت در تحولات سیاسی اخیر را از همین منظر کژ و کوژ می نگرند.

آخوند، حکومتی و غیر حکومتی ندارد. آخوند بلای جان ایران است. آخوند، دیوعربده و دیو دروغ و دهان اهریمن و دشمن آزادی است. دهان آخوند برای بستن دهان دیگران باز می شود. آخوند یک زائده و حشو بر پیکر جامعه مدنی است. هیچ کس به آخوند نیاز ندارد. آخوند شیادی است که ورق را چرخانده و خود را که سم فروش است، دوا فروش جازده. شاخ ساختن از یک آخوند برای مبارزه با آخوندی دیگر نیز روشی بس ابلهانه است و به سرعت در دام دشمن اصلی یعنی همان آخوند اولی خواهیم افتاد. بر آخوند نمی توان پل زد. آخوند هوشیارتر از آن است که دچار جنگ خانگی بشود. خانهء هر دو دکان اسلام است. مگر منتظری با خامنه ای چه تفاوتی دارد؟ هردو از یک مصیبت سخن می رانند. هردو یک لباس فرم می پوشند و شغل هردو یکیست: تحمیق عمومی و تثبیت جهل و جمود فکری. هر زمان هم که اسلامشان را در خطر ببینند، به روی مردم اسلحه خواهند کشید.

***

نزاع دو جناح رژیم اسلامی به روزهای داغ و سرنوشت ساز خود نزدیک می شود و از هم اکنون پیروزی ِ اصلاح طلبان بر رقیبان خود قابل پیش بینی است و آن زمان آغاز دوره ای است که ملت ایران کلاه گشادی را که باند رفسنجانی و مافیای روحانیت برایش دوخته است به مدت دوسه دهه بسر خواهد گذاشت.
اصلاح طلبان در نظر دارند با کمک جنبش سبز و حمایت های آمریکا و اتحادیهء استعمارگران اروپا، دولت احمدی نژاد را سرنگون و سیدعلی خامنه ای را از مقام خود خلع کرده و سپاهیان را به پادگان ها باز گردانند و متعاقب آن تمامی پست های دولتی و حکومتی را تا سطوح بالا اشغال کنند. اظهار تمایل هاشمی رفسنجانی برای ترک سمت های حکومتی به نوعی فرایند آمادگی جهت به دست گرفتن سکان کشتی جناح اصلاح طلب و پیروز میدان است.
دارودستهء هاشمی رفسنجانی سوار بر موج سبز پس از پراکنده ساختن سپاهیان از مواضع اقتصادی، بر چاه های نفت خیمه خواهند زد و در عوض چین و روسیه با ائتلاف استعمارگران غرب به همکاری خواهند پرداخت.
اسلامخواهان و افرادى که به امام و ارزش‌هاى نظام وفادار هستند از جمله اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها، گمان کرده اند که ایران آزمایشگاه اسلام های ناب محمدی است. اسلام خواهان در نظر دارند با این ترفند و حیله که از اسلام قرائت های بیشماری وجود دارد، تا ظهور امام زمان به نوبت حکومت کنند. اساساً مذهب شیعه امام زمان را به همین منظور اختراع کرده است. بی گمان در جمهوری اسلامی دوم به رهبری آیت الله منتظری، امثال اکبر گنجی ها نیز بر سر مرزها پاسداری خواهند داد که تا مسافری در وسایلش پرچم شیر و خورشید حمل نکند!

آخوند منتظری بداند که اگر در سر خیال قدرت می پروراند، باید آمادگی اینرا هم داشته باشد که از سوی ملت ایران دوباره به مقام گربه نره مفتخر شود. صدها جک و لطیفه بسازند و مسخره اش کنند. ای بسا شرکت والت دیسنی هم روایت و اقتباس تازه ای از داستان پینوکیو و با شخصیت محوری گربه نره به تصویر بکشد و روانهء بازار کند!
siamakmehr@yahoo.com




Monday, September 07, 2009

 

اسلام که تنگ آید
آخوند به جفنگ آید

پس از خزعبلاتی که سیدعلی خامنه ای دربارهء علوم انسانی به هم بافت و خود را مضحکهء عالم و آدم نمود، اینک آخوند حسینعلی منتظری در دیدار با دانشجويان عضو شوراى مركزى دفتر تحكيم وحدت می گوید:
« خداوند در سورهء‏ ‏فاطر پس از ذكر علومى مثل انسان شناسى، جانورشناسى، گياه شناسى،‏ ‏معدن شناسى و علوم ديگر مى‎فرمايد: (انما يخشى الله من عباده‏ ‏العلماء) يعنى خداوند در نظر عالمان داراى خشيت و بزرگى است. و‏ ‏مقصود از علما در اين آيه آقايان دانشگاهيان است؛ يعنى كسانى كه با‏ ‏اين علوم فوق ارتباط دارند.»*

به راستی که زبان از بیان بی شرمی آخوند قاصر است. آیت الله های عنکبوتی جهت فروش متاع گندیدهء خود هر مزخرفی می گویند و هر یاوه و مهملی را بی هیچ شرمی بر زبان می آورند. اینان گمان برده اند که مانند قرون گذشته که در هر شهری از این دیار فقط تعداد انگشت شماری قادر به خواندن و نوشتن بودند و توده های بی سواد به مثابه گوش هایی مفت در برابر دهان بی چاک و بست ملاها هر سخن سست و بی پایه ای را باور می کردند، امروز روز نیز در بر همان پاشنه می چرخد و مردمان مانند اصحاب کهف از همه چیز و همه جا بی خبرند و در پای منبر ملا و مفتی هر پرت و پلایی که بشنوند چون بز اخفش سر تکان داده و تأیید می کنند.
واقعیت این است که هر زمان آخوند می گوید:"خداوند می فرماید" در حقیقت یک آیه نازل کرده است. چون آنچه او می گوید غالباً کمتر ربطی به گفته های الله در قرآن دارد، بلکه بنا به نیاز دکان آخوند و مصلحت علما است که خداوند باید دائماً بفرماید و آیه نازل کند. در واقع شغل پیامبری با محمد ختم نگردید، بلکه در هزاران هزار قلاده آخوند و ملا و مفتی تکثیر شد و اینک حجم مدفوعات آخوندها از تفسیر و تأویل و حدیث و روایت و کتاب های دعا و زیارت نامه ها و سایر ترهات، میلیون ها برابر حجم قرآن است.

یک بار دیگر این جمله را با هم مرور کنیم:
خداوند در سورهء‏ ‏فاطر پس از ذكر علومى مثل انسان شناسى، جانورشناسى، گياه شناسى،‏ ‏معدن شناسى و علوم ديگر مى‎فرمايد...
آخر کدام اصطلاح و لغت و واژه ای در این سوره می توان یافت که در زبان فارسی به معنای انسان شناسی و جانور شناسی و گیاه شناسی و معدن شناسی بوده باشد؟ خداوند کجا تک تک این عناوین و دانش ها را "ذکر" کرده است؟
این گفته های منتظری را نه می توان تفسیر و تآویل دانست و نه هم برداشت و قرائتی متفاوت از این سوره. بلکه به روشنی جفنگ و یاوه های یک فرد اسلامفروش و اسلامزده و خرفت و کودن و خردباخته است.
از دیگر سو مگر این سخنان با آنچه که دینکارانی مانند مصباح یزدی و جوادی آملی دربارهء علوم و دانش های نوین می گویند چه تفاوتی دارد؟ آنها نیز با مردود دانستن علوم غربی دربدر به دنبال فیزیک و شیمی اسلامی می گردند. همگی خلط مبحث می کنند. دین و عالم غیب و مباحث ماورائی و فراکائناتی را با ملموسات و محسوسات و تجربیات و مشاهدات عینی انسان به طوری درهم می آمیزند که جز تحمیق و سردرگمی و گیجی و عقب ماندگی برای مؤمنان و پیروان ناآگاه خود نتیجه ای نخواهد داشت.


سورهء فاطر نیز به مانند سایر سوره های قرآن پر است از روایات و مهملات مذهبی از قبیل انذار و بیم و ترس و توبیخ و چزاندن کافران و ناباوران از قبیل: كسانى كه كفر ورزيده ‏اند عذابى سخت‏ خواهند داشت... خداست كه هر كه را بخواهد بى ‏راه مى گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى‏ كند... كسانى كه كافر شده ‏اند آتش جهنم براى آنان خواهد بود...
برای اینکه به عمق مزخرف گویی منتظری پی ببریم، ما نیز به سبک و سیاق وی در میان آیه های سورهء فاطر به دنبال دانش ها و علوم جدید می گردیم:
آیه1: سپاس خداى را كه پديد آورنده آسمان و زمين است و فرشتگان را كه داراى بالهاى دوگانه و سه ‏گانه و چهارگانه ‏اند پيام ‏آورنده قرار داده است...(اختر شناسی، جانورشناسی و پرنده شناسی)
آیه 9: خدا همان كسى است كه بادها را روانه مى‏كند پس ابرى را برمى‏انگيزند و آن را به سوى سرزمينى مرده رانديم و آن زمين را پس از مرگش زندگى بخشيديم...( هواشناسی)
آیه 11: خدا شما را از خاكى آفريد سپس از نطفه ‏اى آنگاه شما را جفت جفت گردانيد و هيچ مادينه ‏اى بار نمى ‏گيرد و بار نمى ‏نهد مگر به علم او و هيچ سالخورده ‏اى عمر دراز نمى‏يابد و از عمرش كاسته نمى ‏شود مگر آنكه در كتابى است...(خاک شناسی، زیست شناسی، پزشکی و رشتهء زنان و زایمان)
آیه 12: و دو دريا يكسان نيستند اين يك شيرين تشنگى ‏زدا نوشيدنش گواراست و آن يك شور تلخ‏ مزه است و از هر يك گوشتى تازه مى‏ خوريد و زيورى كه آن را بر خود مى‏پوشيد بيرون مى‏آوريد و كشتى را در آن موج ‏شكاف مى‏ بينى تا از فضل او جستجو كنيد و اميد كه سپاس بگزاريد. ( اقیانوس شناسی، هیدرولوژی، معدن شناسی، صنعت جواهرسازی، صنعت کشتی سازی و علوم دیگر!)
آیه 13: شب را به روز درمى ‏آورد و روز را به شب درمى ‏آورد و آفتاب و ماه را تسخير كرده است هر يك تا هنگامى معين روانند اين است ‏خدا پروردگار شما...( فیزیک، به ویژه مبحث نور و عدسی ها و نجوم و علوم دیگر!)
آیات 16 و 17: اگر بخواهد شما را مى ‏برد و خلقى نو می آورد. و این امر برای خدا دشوار نیست.(کلونینگ و شبیه سازی)
آیات 27 و 28: آيا نديده ‏اى كه خدا از آسمان آبى فرود آورد و به آن ميوه‏ هايى كه رنگهاى آنها گوناگون است بيرون آورديم و از برخى كوهها راههاى سپيد و گلگون به رنگهاى مختلف و سياه ... و از مردمان و جانوران و دامها كه رنگهايشان همان گونه مختلف است.( معدن شناسی، هیدرولوژی، گیاه شناسی و جانورشناسی)
آیه 41: همانا خدا آسمانها و زمين را نگاه مى ‏دارد تا نيفتند و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگاه نمى ‏دارد...( فیزیک، مبحث جاذبه)

دینکاران و اسلامفروشان معتقدند که اسلام برای تمامی پرسش ها و مشکلات بشر پاسخ و برنامه و راه حل دارد و آنقدر این مهمل را تکرار کرده اند که مثل ملانصرالدین خودشان هم باور کرده اند. به همین دلیل امروزه در برابر پیشرفت و ترقی بشر و دانش هایی که هر لحظه تولید می شود و پاسخ هایی که انسان با جستجو و سنجشگری و خردورزی برای سؤال های خویش پیدا می کند خود را چنان حیران و سرگردان می یابند که ناخودآگاه به پرت و پلا گویی افتاده اند.
این قصه حکایت همان آخوندی است که بر منبر رفت و مؤمنان را هشدار داد که وجود جن که در قرآن از آن صحبت شده حقیقت دارد و کاملاً علمی است. چون در همین آبی که می خورید دوتا جن وجود دارد: یکی ایدرجن و دیگری اکسی جن.
اگرچه این ملا آنقدر بی سواد بود که نمی دانست توی آب درواقع سه تا جن وجود دارد: دوتا ایدرجن و یکی اکسی جن!

انسان در شگفت می ماند که این آیت الله ها و فسیل ها چرا یک روز صبح که از خواب بر می خیزند، متوجه نمی شوند که به یک حشرهء تمام عیار مبدل گشته اند.
------------------------------------------------
* سخنان آیت الله منتظری: http://advarnews.biz/university/9476.aspx
siamakmehr@yahoo.com




Friday, September 04, 2009

 

درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن

کابینهء آخوندها و پاسدارها و تروریست های بین المللی و بسیجی ها و لباس شخصی ها و مجموعاً دولت اسلامی ِ چاقوکش ها و شکنجه گران و لواط کارهای کهریزک و زینب کوماندوهای زن ستیز، خود را برای چهارسال دیگر سلطه بر سرنوشت ایرانیان و تجاوز به حقوق یکایک مردم ایران آماده می سازد.
به خوبی پیداست که هم رژیم اسلامی و هم ملت ایران روزها و ماه های سختی پیش رو دارند. رژیم اسلامی بوی الرحمن را شنیده است و دولت پاسدارها و اطلاعاتی ها مانند مار زخمی هرکه سر راهشان سبز شود خواهند گزید و از سویی افکارعمومی در شور و غلیان بسر می برد و طبیعی است که نیروهای مبارز و جریان های سیاسی و اجتماعی نخواهند توانست سکوت پیشه کنند و صرفاً نظاره گر باشند. این شرایط پرتنش قابل تحمل نیست و فکر تغییر سراپای جامعه را فراگرفته است.
هیچکس منکر این حقیقت نخواهد بود که وضعیت سیاسی و اجتماعی در ایران و در قبال نظام جمهوری اسلامی در فاز سرنگونی قرار گرفته است. این شرایط اگر برای حاکمان رژیم اسلامی مرگ آور می باشد، اما برای جناح رفرمیست نیز بسیار دردناک است. آنان نیز خود را دچار مرگ هویتی می بینند. اسلام خواهی و گفتمان های عاریتی و مصادره ای و دست دومشان هر روز بیشتر از روز پیش رنگ می بازد و در برابر گفتمان سکولاریسم و حقوق بشری و بویژه در مقابل میهن پرستی و پروسهء نوزایی ِ فرهنگ اصیل ایران و عناصر و مؤلفه های اجتماعی و سیاسی آن، ناگزیر به عقب نشینی اند. به خصوص اینکه اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها چون نتوانستند رنگ سبز را به انحصار خود درآورند و جامعهء ایران نماد سبز را نیز ( همچنانکه هر پرچم دیگری که برافرازد) بلافاصله به نشان خواست سرنگونی تبدیل کرد، بنابراین اسلام خواهان و اصلاح طلبان به شکل تأسف باری فاقد پرچم و نشان و نماد می باشند. برکسی پوشیده نیست که اصلاح طلبان اسیر در اوین نمی توانند ادعا کنند که در حال چانه زنی از بالا هستند و یا شعار دهند که اصلاحات مرد، پس زنده باد اصلاحات! به همین خاطر دچار فرآیند مرگِ هویتی و احساسی توأم با پوچی و پوکی گشته اند. در این میان وضعیت باند هاشمی رفسنجانی از همه مضحک تر است. از خیمهء ولی فقیه رانده شده، از همراهی با اصلاح طلبان درمانده است و در رستاخیز ملت ایران نیز جایی برای خود نمی بیند.

راه اندازی تشکیلات « راه سبز امید» از سوی موسوی چی ها نشان روشنی است از احساس درماندگی آنان در برابر رستاخیز و خیزش عظیم ملت ایران. اگرچه باعث شده که مشتی ایرانباختهء بی وطن و فرومایه از خوشحالی در پوست فلس دار خود نگنجند. « راه سبز امید» چیزی است شبیه به « انتظار مهدی موعود». راهش که همان بی راهه ای است که از دوم خرداد 76 مردم فریبی را به مرزهای توهین آمیزی گسترش داد و حرف تازه ای برای گفتن ندارد. سبزش که از دیدگاه موسوی چی ها شال سبز سید و سادات و اهل بیت است و پرچم امام مغروق در چاه فاضلاب. هراندازه هم حکومت اسلامی خون سرخ ایرانیان را بر زمین بریزد، راه ایشان همچنان سبز است! واژه امید نیز ترجمه ای دم دستی از لغت عربی انتظار است. به بیان دقیقتر اینان منتظر می مانند تا چهار سال دیگر و در یک انتخابات شکوهمند و با تأیید شورای نگهبان و درچارچوب قانون اساسی با دولت تقلب اسلامی به رقابت دموکراتیک بپردازند. چنانچه هم موفق نشدند، تا ظهور امام زمان فرصت مبارزه باقی است!

اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها و شرکای سی سالهء نظام تجاوز الهی با اینکه از سوی همپالگی های خود در دولت لواط اسلامی به شدت سرکوب شدند، اما همخونی و هم کیشی آنان با سیدعلی رسول الله و بویژه گذشته و کارنامهء سیاه ایشان در شکل گیری و حفظ و تداوم حکومت امام عربده و دلبستگی به میراث شوم او باعث گردیده که نه ایشان قادر باشند بطور عمیق و همه جانبه و با راستی و صداقت به دامن ملت بازگردند و مطالبات واقعی ِ ایرانیان را که جدایی مذهب از حکومت و جدایی دین از عرصهء عمومی و اجتماعی است بپذیرند و بپذیرند که قیام ملت ایران چشم اندازی بس فراتر از نزاع های جناحی و اصلاح طلب بازی و دغدغه های مافیای خانوادهء رفسنجانی را برای خود در نظر گرفته و ترسیم کرده است، و نه هم مردم ایران هرگز می توانند بر نامردمی ها و ناجوانمری های رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی و حجاریان و امثالهم چشم بپوشند و اینان را تافته ای جدابافته از تارعنکبوت نظام سنگسار اسلامی بدانند و همچنان در دام اصلاح طلبی و رفرم نظام قصاص اسلامی دست و پا بزنند.
اینان با ادبیات زشت و اسلامی خود کماکان از سلطنت طلب و منافق منفور سخن می گویند و حاضر نیستند گامی از مواضع اسلامی و اهریمنی خود به نفع ملت ایران و در حقیقت به سود آینده خود عقب بنشینند. امروز که سپاه سیاهی و جهل و جنون و تجاوز همهء دار و دستهء اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها را از حکومت بیرون ریخته و یاران و همکاران ایشان را در زندان ها و بی دادگاه های نمایشی مسخره و مضحکه ساخته است، امروز که اصلاح طلبان دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و غالباً هم افراد باسواد و تحصیل کرده ای هستند که به مناسبات دنیای جدید آشنا و آگاهند، آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و مبانی مدرنیته را می شناسند، پس آیا جز تعلق خاطری بیمارگونه به میراث خمینی آن دیوعربده و نظام سنگسار اسلامی او مشکل دیگری هم وجود دارد که مواضع ایشان را تعریف کند و توضیح دهد؟ آیا اینان، موسوی و کروبی و خاتمی و اصلاح طلبان، اربابانی دارند که مخالفت و مقابله با اندیشهء سکولار جامعه و مطالبه و خواست جدایی مذهب از حکومت را برایشان دیکته می کنند؟ آیا اتحادیهء استعمارگران اروپا پشت این قصه است؟

امروز اما جنگ مغلوبه گشته و آن گروه و جریان و نیرویی که از پیروزی ملت ایران و سرنگونی ِ نظام تجاوز الهی نگران است اتفاقاً همین اصلاح طلبان، همین سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت و اعتماد ملی و کارگزاران و از همه مهمتر مافیای هزارسالهء روحانیت و مرجعیت عنکبوتی ِ شیعه است که مانع و ترمزی شده اند در راه قیام ملتی که قادر است ظرف حداکثر 48 ساعت تمامی پایگاه های نظامی و سیاسی رژیم را تسخیر و تصرف کند.( توضیح خواهم داد)

در سوی دیگر این قصه اما مراجع تقلید و آیات عظام قرار دارند که بنا بر اولویت منافع دکان خویش و مصلحت مافیای روحانیت خفه خون گرفته اند و در واکنش به جنایت های زمامداران جمهوری اسلامی حداکثر یکی دو قلاده از گورگن هایی مانند آخوند منتظری و آخوند صانعی هرازگاهی نق نقی می کنند و خلخال زن یهودی را به پای اسکلت علی می بندند و او را از گور بیرون می کشند به این گمان که تعدادی گدا و متکدی خیابانی و جاهل کلاه مخملی و بچه بازهای شکم گندهء گود زورخانه که مولا و مقتدایشان علی است لابد متأثر شده و تکانی بخورند. در جریان تحولات اخیر روشن شد که آخوندها و آیت الله ها اگر حرفی هم می زنند بطور طبیعی بیشتر از همه چیز دغدغهء دکان اسلام و شرع مقدس دارند.

ظلم ستیزی اسلامخواهان و مافیای روحانیت و مرجعیت شیعه که گوش فلک را کر کرده است، بزرگترین دروغ سراسر تاریخ اسلام و جوکی بس خنده دار در تاریخ جمهوری اسلامی بوده است. در قاموس اسلام خواهان همواره ظلمی مد نظر بوده است که به اسلام روا می رود و موجب وهن اسلام می شود.( به همانگونه که آخوند منتظری در انتقاد از بی دادگاه های رژیم فقط و فقط نگران وهن قضای اسلامی است!) همواره اسلام بوده است که مظلوم واقع می شده و رسالت مافیای روحانیت شیعه که در فریضهء« امر به معروف و نهی از منکر» بصورت تجاوزی دائمی به جامعهء انسانی نهادینه شده، دفاع از بیضهء اسلام در برابر ظلم و ستمی بوده است که از جانب حاکمان و سلاطین و بی دینان به دلیل بی توجهی و بی احترامی نسبت به اسلام و دکان و درآمد و منافع مافیای روحانیت اعمال می شده است. عربدهء تاریخی ِ وااسلاما- وااسلاما فریاد دینکارانی است که کسب و کارشان از سمت آزادیخواهان در خطر می افتاده است.
قصاص و اعدام و سنگسار و بریدن دست و پا و چشم درآوردن و تازیانه و تعزیر و صدها جنایت اسلامی هرگز به منزلهء ظلم و ستمی انگاشته نشده که بر آدمی تحمیل می گشته، بلکه عین عدالت بوده است. تجاوز اسلامخواهان به حقوق طبیعی ِ انسان ها و سلب آزادی دیگران و تبعیض و زن آزاری و تحمیل اعتقادات اسلامی به هرکس و ناکس که خمیره و گوهر تعلیمات قرآنی است، همیشه عین دینمداری و تدین و ایمان بوده و تحت عنوان غیرت و تعصب دینی ستایش گردیده و شائبهء ظلم و ستم در این امور هرگز به ذهن هیچ آخوندی خطور نکرده است.

همان تعداد اندک آخوندی که در بیانیه ها و منبرها و اعلامیه های خود در طی رویدادهای پس از انتخابات و در پی قتل ها و شکنجه ها و تجاوزهای حکومت اسلامی، نق نقی کردند و سپس خاموش شدند، تمامی هم و غمشان که از فحوای سخنشان کاملاً مشهود بود، نگرانی از بابت آینده اسلام و آبروی فرقهء فقها و خطری است که متوجه جمهوری اسلامی است، نه ظلم و ستم و اجحافی که بر ملت می رود. وگرنه همهء این قتل ها و شکنجه ها و تجاوزات در سه دهه گذشته با شدت و ضعف جریان داشته و آیت الله ها هم در این سال ها خفه خون گرفته بودند.

پر واضح است که در یک نظام دموکراتیک و لیبرال و سکولار کسی بودجه های میلیاردی به حوزه های علمیه و سازمان تبلیغات اسلامی و صدها مدرسهء مذهبی و بنیاد اسلامی و قارچی اختصاص نمی دهد. بعد از آن از انحصار تجارت شکر و چای و تصاحب معادن خبری نیست و کرم های نفتخوار از معدهء ایران دفع خواهند شد. از طرفی در جامعهء مدرن ایران و با توجه به مناسبات اقتصادی و تجاری ِ جهان آزاد، ساختار بازار سنتی و دلال پیشه به گونه ای دگرگون خواهد شد که بدون تردید مافیای روحانیت اصلی ترین تکیه گاه مالی و ارتزاق خود را از دست خواهد داد. بی دلیل نیست که آخوند منتظری زوزه سر می دهد که« من دست كسانى را كه براى نجات جمهورى اسلامى از بحران زحمت‏ ‏مى ‎كشند مى ‎بوسم و اميدوارم با اصلاحات جدى در روند كنونى اداره كشور،‏ ‏نظام جمهورى اسلامى كه براى تشكيل و تداوم آن زحمات فراوان كشيده‏ ‏شده است محفوظ و پايدار بماند.» روحانیت شیعه به خوبی دریافته است که اگر حکومت اسلامی ساقط شود، بعد از آن حتا همان دست مزدهای پنج ریالی منبر و روضه خوانی و زیارت نامه خوانی و قرآن خوانی در گورستان ها هم از کف رفته است. پس بی مناسبت نیست اگر با فروپاشی ِ جمهوری اسلامی، مراسم کفن و دفن و ختم و شب هفت و چهلم و سالمرگ روحانیت و مرجعیت شیعه را همزمان برگزار کنیم!

فهم این نکته بسیار ساده است و امروز همگان به نیکی درک کرده اند که تمامی آخوندها و آیت الله و آیات عظام، تنها و تنها فقط یکنفرند. یک رأس هستند. فرقی میان مصباح یزدی و منتظری وجود ندارد. وجود آخوند خوب و آخوند بد دروغی استعماری است. صانعی با شیخ محمد یزدی یکیست. خمینی با خامنه ای با آیت الله فلان و آیت الله بهمان اینهمانی دارد. همهء آنها عربدهء اسلام- اسلام سر می دهند. در صورتی که حقوق بشر و آزادی و منزلت انسان درست در نقطهء مقابل ایشان و اسلام قرار دارد. هر اسلامخواهی هم بی وطن و هم دشمن آزادی و کرامت انسان است. تاکنون از کدام آیت الله العظمی و مجتهد عالیقدر و مراجع عظام تقلید سخنی از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و سکولاریسم و برابری زن و مرد شنیده اید؟ کدام آخوند و اسلامخواهی حجاب اجباری را تجاوز به حقوق انسان شمرده است؟ تا کنون کدام فقیه و اسلامفروشی از عشق به ایران و فرهنگ ایران و شاهنامه و شعر و شعور ایرانی به نیکی یاد کرده است؟ مگر خمینی که دیو عربده بود حتا یکبار از شاهنامه نامی به زبان آورد؟ مگر ملی گرایی ارتداد نبود؟(البته بود، هست). نه تنها ملی گرایی و حتا علوم انسانی که سیدعلی رسول الله را نگران کرده، که اساساً وجود انسان و آزادی مشکل اسلام است. یا بقول شیخ فضل الله نوری « کلمهء قبیحهء آزادی».

با این حال و با توجه به هوشمندی ملت ایران در جهت به کارگیری ِ هر فرصت و موقعیت و استفاده از هر شخصیت و نیرویی همچون سکویی برای پرش خود به سوی آزادی و نجات ایران، بر همگان روشن گردیده است که با یک بیانیهء از طرف موسوی و کروبی میلون ها تن به خیابان ها سرازیر خواهند شد تا چهره به چهرهء اهریمن بجگند. البته اگر اینان پهلوان این میدان بوده باشند؟ آیا اندکی عرق میهن پرستی و عشق آزادی در وجودشان پیداست؟ و یا اینکه اسلام عزیز اندرونه و اندامشان را از شرافت و راستی و پهلوانی تهی کرده است؟ پهلوان این میدان کسی است که عشق ایران و فکر آزادی تمامی وجودش را لبریز کرده باشد. به نام ایران پا به میدان بگذارد نه با قرقره آیات عنکبوتی و عربدهء اسلام- اسلام و نه بنا به مصلحت مافیای روحانیت. اشخاصی که در بیانه های سیاسی خود چپ و راست به آیه های قرآن استناد می کنند از ما نیستند و آن بیانیهء سیاسی که با بسم الله و بسمه تعالی آغاز می شود، مداحی است، روضه خوانی است، زیارت نامه است، تحجر و خرافه است.

واقعیت این است که سرنوشت و تکلیف رژیم اسلامی در چهارتا خیابان تهران روشن می شود. با چوب و سنگ و کارد آشپزخانه از خانه بیرن می آییم و با اشغال اولین کلانتری محل سلاح گرم هم تهیه می کنیم و پاستور و بهشت و بهارستان را ظرف چند ساعت تسخیر خواهیم کرد. جنگ با اهریمن فقیه از جنگیدن با نیروهای صدام حسین دشوارتر نیست. مرگ شجاعانه در راه آزادی و ایران و در میدان نبرد با اهریمن بسیار شرافتمندانه تر از مردن در کهریزک با تجاوز و استعمال باتوم و شیشهء نوشابه است. مگر نداآقا سلطان با اصابت یک گلوله و طی چند ثانیه به تاریخ پرافتخار ایرازمین نپیوست؟ ندا امروز سیمرغ ایران و خدای ایران و مام میهن و مادر آزادی است که بر فراز ایرانشهر بال گسترده و ایرانیان را در سایه خویش حفاظت می کند.
خون هیچ ایرانی از خون ندا سرختر نیست. قوم اهریمن به تمامی ایرانیان تجاوز کرده و مقعد همهء ایرانیان را در کهریزگ پاره کرده است. ایرانی چیزی برای از دست دادن ندارد. در فرصتی که سیاسی کارهای تحصیل کرده در دانشگاه های استعماری در بارهء تئوکراسی و جامعهء باز و بسته یک مقاله بنویسند و در تلویزیون بی بی سی شو مبارزه سیاسی اجرا کنند، میهن پرستان قادرند خیمهء ولی فقیه و نظام اسلامی را از صدر تا ذیل پاره کنند. نگارنده که پنجاه سال سن دارد هنوز در خود این اراده و نیرو را می بیند که وقتی قرار بر جنگیدن باشد، از خانه که خارج شود حداقل ده قلاده آخوند و پاسدار و بسیجی و لباس شخصی را از پای درآورد.
آری، راه سرانجام همین است. جنگ مغلوبه گشته و صحبت از مبارزهء مدنی و مبارزهء منفی در برابر اهریمنی که دهان باز کرده تا ایران و ایرانیت و آزادی را یکجا ببلعد، حرف سخیفی است. تکلیف نظام تجاوز الهی در خیابان ها روشن می شود. بار دیگر اگر میهن پرستان به خیابان بریزند فقط و تنها فقط به قصد نابودی آخوندها و پاسدارها و لواط کارهای کهریزک و کلاً جارو کردن تفاله های اسلام به میدان می آیند نه برای اعتراض و اصلاح و بازپس گرفتن رأیی که در مکتب تجاوز اسلام هرگز وجود نداشته است.
siamakmehr@yahoo.com




: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives