IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Sunday, July 29, 2007

 

اگر علی بود بیشتر اعدام می کرد! آیت الله جنتی

من اسلام را به جنایت و قتل و غارت میهن بلا زده ام متهم و محکوم می کنم.
گیل آوایی
منبع: ایران پرس نیوز

بی آنکه بخواهم به بحثی دینی و موارد پر تناقض قرآن و اراجیف آیت الله ها و مراجع تقلید رنگ و ورانگ بپردازم،
بی آنکه بخواهم نمونه های فراروان خرافه و جهل و نفرت و مرگ و بندگی و اسارت دینی را از لابلای کتاب های صد من یک قاز روحانیان نان به نرخ روز خور بیرون بکشم،
بی آنکه بخواهم به جنایتهای تاریخی اسلام در کشورهای تحت یورشهای دینی و صدر اسلامشان اشاره ای کنم و بویژه جنایتهایی که در سرمین اهورایی میهنمان صورت گرفته، بپردازم.
بی آنکه بخواهم به دست آویز تبدیل شدن دین در به زنجیر کشیدن توده ها و غارت و چپاول آنان بدست حاکمان و نیروهای استعماری تکیه کرده و عوامل واپسگرایی و درجا زدن و دور ماندن از قافله علم و دانش و دگرگونیهای جهانی از میان همین دین مداران خرافه مست را برشمارم.
بی آنکه بخواهم به دورهای تاریخ رفته و از لابلای کتابهای تاریخی موارد انکار ناپذیر جنایت و جهل و خرافه و کوردلی خدای آلودگان خرافه مست را باز گویم.
می خواهم به سه دهه از حاکمیت اسلامی در سرزمین بلازده خودمان بپردازم. نه آنکه چه در چنته دارند و چه می گفتند و چه کردند! نه اینکه ایران را به زندانی بزرگ تبدیل کرده اند و ملتی را به گروگان گرفته اند.
نه اینکه دار و ندار ملتی را به چپاول نشسته اند. نه اینکه ناتوانی دین در ساخت و هدایت جامعه امروز بشری را با جنایتهای هولناک و کوردلانه لاپوشانی می کنند.
نه اینکه از اقتصاد، سیاست، فرهنگ و علم و دانش و تکنولوژی که دست آورد قرنها تلاش بشریت از میان هزاران بحران، جنگ، سرکوب و خرافه به چنین جایگاه ارجمندی رسانده اند، به دلیل جهالت و خرافه مستی، گریزانند! بلکه در برخورد با ساده ترین اصل جامعه انسانی یعنی آزاد اندیشیدن و گفتن اشاره ای داشته باشم به انگیزه گفتمان دیگر باره یکی از سردمداران خدای الوده که به ناحق و نابجا در جایگاه سیاسی و فرهنگی مملکت و ملتی تکیه زده بگویم.

اینکه اگر علی بود بیش از این اعدام می کرد!

کمی به این جمله فکر کنید. از زبان جنتی، یکی از آخوندهای صد من عمامه ای در نماز جمعه، به عرعر بیان شده است.
بیاد داشته باشید چگونه جوانان آزاد اندیش مان را در زندانهاشان بی رحمانه قتل عام کردند! خاورانها هنوز از جنایت این خدای آلودگان خون می گریند.
بیاد داشته باشید چگونه فروهرها را مثله مثله کردند! همین قداره بندان و نا انسانان مسلمانی که بنام خدا تکبیر گویان چاقو بدست بانوی میهن ما را چنان کوردلانه به سلاخی نشستند! بیاد داشته باشید اعدامهای مردم سرزمین مان را بروی جرثقیلها و معابر و خیابانهای شهرهامان.
باز هم یادتان باشید کشتار کور و جنایکارانه قداره بندان اسلامی به همراهی خلخالی خرافه مست در کردستان فقر و بیکاری زده.

جنتی با نفیر دیو سان خویش می گوید اگر علی بود بیشتر اعدام می کرد!

یادتان باشد که مردی را در تاکستان سنگسار کردند به دلیل زندگی مشترک و تشکیل خانواده با زنی جدا شده از شوهر سابقش! و او را به جرم زنا سنگسار کردند.
و در همین میانه نامه ای دست نوشته از ایت الله کاظمینی بروجردی، یکی از همین آخوندها با برداشتی دگرگونه از اسلام، که گفته است به همسرش تجاوز کرده اند! این آیت الله هم اکنون در زندان است و می تواند باز هم این جنایت را گواهی دهد!
ولی در کمال بی عدالتی و با پشتیبانی اسلامی و سکوت مسلمانان! زناکار شکنجه گر نیز هم اکنون به شکنجه و قتل و اعتراف سازیها مشغول است.
کمی پیش از این دکتر ازاد اندیش و فریادگر حقوق زنان زیر ستم ما دکتر طلوعی نیز مورد جنایت همین خدای آلودگان خرافه مست قرار گرفت! که هیچ یک از این ایت الله ها را چه موافق و چه مخالف! ککشان نگزید!؟ همینانی که فریبکارانه از عدالت اسلامی می گویند و نعره های گوش خراش بر سر منبر و مناره سر می دهند!اینهمه جنایت! این همه بی عدالتی! اینهمه دروغ و فریب و غارت! این همه بت پرستی و بت سازی و خرافه هاله نور و چاه جمکران و چه و چه و چه!!!!!! چرا این خدای آلودگان خرافه مست، صدایی از آنها در نمی آید!؟

بی عدالتی از این آشکارتر!؟

یکی، زنا کار!، به شکنجه و کشتار و جنایت بنام خدا خدمت به خرافه مستان خدای آلوده می کند و همچنان در خدمت همین حاکمان است و آن دیگری، بی پناه، سنگسار می شود!

براستی به حرف جنتی کمی فکر کنید که اگر علی بود، بیشتر اعدام می کند!

چه کسانی را اعدام می کرد!؟ دانشجوی به جان آمده از جهل و جنایت و دروغ!؟، مردم بجان آمده از فقر و بیکاری و خانه خرابی!؟، زنان و مردانی که ساده ترین حق انسانی خود را طلب می کنند!؟

چه کسانی را علی اگر بود بیشتر اعدام می کرد!؟

کمی فکر کنید! این جمله از دهان یک آیت الله است. از همان آیت اللهی که اقتصاد را از آن خر می دانست و نفت و آب و مسکن را به رایگان به مردم وعده داده بود. و دروغ گفته بود! نه به یک نفر! به یک ملت دروغ گفت! ملتی را بنام خدا فریب داد!

اگر علی بود بیشتر اعدام می کرد!

آنانی که به یک نقاشی کارتنی سینه می درانند و آنانی که برای یک کتاب چنان آشوبی به پا می کنند که گویی دنیایشان فرو ریخته است.
آنانی که اینهمه سنگ اسلام و خدای و حسین و علی به سینه می زنند! چرا صدایشان در نمی اید! این همه بی عدالتی و تبعیض و فقر و غارت و دزدی و دروغ که بنام خدا و قران و دین اسلام انجام می شود! چه می کنند! اسلامشان در خطر نیست! به پیغمبرشان اهانت نشده است! به کیان اسلامشان تجاوز نگردید!؟ به صاحب زمانشان بر نخورده است!
همه اینان را، همراه با پیغمبر و خدا و ائمه شان را، در خون آن نگون بخت سنگسار شده در تاکستان، در خون آن دخترک بی پناه مازندرانی که اعدامش کردند، در خون همه زندانیان سیاسی آزاد اندیش میهنم، شریک می دانم.

من اسلام را به جنایت علیه میهنم متهم و محکوم می کنم.

گیل آوایی
28 جولای 2007




Saturday, July 21, 2007

 


آیت الله

مارتين لوتر(martin luther1546-1483) بنيان گذار پروتستانيزم می فرمايد:

هنگامی كه بايد كافران را كشت، آنكس كه سر می برد، به دار می آويزد، استخوان ها را می شكند، شاهرگ ها را قطع می كند و خونشان را بر زمين می ريزد، ديگر يك آدمی نيست، خود خداوندست.




Monday, July 16, 2007

 

سنگسار - نوید اخگر
منبع: آژانس خبری کوروش

وارد کوچه که شدم، چند دختر و پسر به سرعت به طرف آخر کوچه می دویدند. یکی از دختر ها که 12 یا 13 سال بیشتر نداشت در حالی که چادرش را مثل بادکنک روی سرش گرفته بود و می دوید با فریاد می گفت:" رفت توی کوچه حشمت خانوم". هفت هشت تا پسر و دو مرد قوی هیکل هم با چوب و چماق در جلوی دخترها می دویدند و دیگر اهالی نیز در همین احوال به آنها می پیوستند.

حشمت خانوم بعد از ظهرها دم در حیاط با همسایه ها می نشست و قلیون می کشید و شب ها در کنار آخوند سبزواری در مسجد درخت توت نماز و دعای کمیل می خواند.
مسجد درخت توت از خانه ما فاصله زیادی نداشت. مسجد کوچکی بود با یک درخت توت بسیار بزرگ که تابستان ها به علت مقدار زیادی توت شیرین و آبداری که می داد، بخشی از کوچه و محل زندگی اهالی را تبدیل به محلی برای ارتزاق مگس ها و انواع پشه ها می نمود و آسایش را اگر چه مسجد با صدای اذانش از مردم سلب میکرد، این درخت توت هم قوزبالاقوز اهالی شده و کسی هم جرأت اینکه پیشنهاد قطع این انبان مگس و پشه را بدهد نداشت.

وارد کوچه حشمت خانوم که شدم، سگ لاغر اندام زرد رنگی را در کنج کوچه دیدم که از ابروی سمت راستش خون می ریخت و پایش چنان جراحت داشت که از زور درد نمی توانست به زمین بگذارد. چشمان از حدقه در آمده سگ از زور وحشت مرتب به چپ و راست حرکت می کرد. اهالی کوچه جلوی سگ دیوار گوشتی درست کرده بودند و سگ از ترس داشت قبض روح میشد. یکی از پسرها با چوب کلفتی که در دست داشت محکم به شکم سگ فرو کرد. از سگ صدای خفیفی شنیده شد و بزمین نشست.
مرد قوی هیکل با چماقش محکم بر پشت سگ کوبید و صدای ناله سگ فضای کوچه را ورای همهمه اهالی پر کرد. معلوم بود که سگ از تاب درد قدرت بر سر پا ایستادن را ندارد. مرد جوان عینکی پنجره اطاقش را باز کرد و با صدایی که به نعره شبیه بود بطرف جمعیت و مرد چماق بدست فریاد کشید: " چرا این حیون زبون بسته رو می زنید. مگه این حیون چه آزاری به شما ها رسونده؟"

حاج آقای سبزواری پیشنماز مسجد درخت توت که معلوم نبود آنوقت روز خانه حشمت خانوم چه کاری داشته، درب حیاط منزل حشمت خانوم را باز کرد و وارد کوچه شد و در جواب جوان عینکی گفت:" بعد از این سگ نوبت تو هم می رسه بی دین"
جوان عینکی با صدای بلند فریاد زد:" نفرت بگیرد شما و مسلمانیتان را. در ایران قدیم و قبل از حمله اعراب به ایران، سگ از بهترین جایگاه اجتماعی در این سرزمین برخوردار بود. ایرانیان پیش از اسلام وقتی می خواستند به لحاط روحی روانی خودشان را تطهیر کنند، به پوست سگ با وفای خود دست می کشیدند و حیاط معنوی خود را از فازی به فاز جدید تر رهنمون می شدند".
آخوند سبزواری که عبایش را دور خودش می پیچید، تلفن موبایلش را باز کرد و گفت: " الآن تکلیف تو را که به اسلام و مسلمانی توهین می کنی روشن خواهم کرد" و سپس با صدای بلند در حالی که گوشی تلفن را محکم تر به گوشش می چسباند که در میان همهمه مردم صدای آنطرف گوشی را بهتر بشنود تقاضای فرستادن پاسدار و نیروی بسیجی را به منطقه می کرد.

مرد چماق بدست به آخوند سبزواری نزدیک شد و با صدای نخراشیده گفت: " حاج آقا فتوا بدین تا با همین چماق کار هم این سگ و هم اون پدر سگ دم پنجره رو یکسره کنم"
آخوند سبزواری که پاره آجری را گیر آورده بود، چند قدم به سگ نزدیک شد و در حالی که با دستی عمامه اش را گرفته بود که از سرش نیفتد، پاره آجر را با قدرت به طرف سگ پرتاب کرد و فریاد زد: " چخه پدر سگ ".
پاره آجر همراه چندین سنگ دیگر که از طرف دیگران پرتاب شد، سگ را بزانو در آورد. خون از گوش سگ سطح کوچه را پوشانده بود که ناگاه صدای شلیک تیری همه را در جا میخکوب کرد. تیر از طرف پنجره بطرف آخوند سبزواری شلیک شده بود، ولی کسی کنار پنجره نبود و از سر آخوند سبزواری خون بطرف عمامه اش که قدری آنطرف تر افتاده بود، جوی پر از لجن کوچه را رنگین می کرد.

Nawid_Akhgar@hotmail.com




: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives