IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Saturday, March 20, 2010

 

تحولات جامعه در سال پیش رو

حقیقت این است که نگارنده شخصاً نه تنها سال پیش رو، که بیست سال آینده را هم واجد هیچ دگرگونی مثبت و عمیق و معنی داری در هیچ کدام از حوزه ها و عرصه های اجتماعی ایران نمی بیند. پیش از انتخابات دهم پایوران رژیم اسلامی به صراحت گفتند که نظام اسلامی را بیست سال بیمه خواهند کرد. موسوی و کروبی و دارودسته اصلاح طلبان همانطور که هشت سال با دولت خاتمی سلطهء اسلام بر ملت را زیرکانه تداوم بخشیدند، اکنون هم با پروژه جنبش سبز بیست سال چنین خواهند کرد. اگر زنده باشیم خواهیم دید که اسلام پرستان مکار بیستمین سالگرد جنبش سبز را در نظام ولایت فقیه جشن خواهند گرفت.
تازه این در صورتی است که اگر ایرانیان نظام جمهوری اسلامی را هزار بار هم سرنگون کنند اما نتوانند خود را به لحاظ روانی و فرهنگی و تمدنی از چاه اسلام بیرون بکشند، در واقع هیچ هنری به خرج نداده اند و هر هزینه ای که صرف شود و هر خونی که در این راه ریخته شود بیهوده بوده و به هدر رفته است. سقوط در چاه بی انتهای اسلام به مدت چهارده قرن تداوم داشته و توقف های کوتاه مدت در بین راه هرگز به منزلهء نجات از گور تاریک اسلام و رفع پسماندگی های فکری و فرهنگی نیست. اسلام در همهء تاریخش ابزار سرکوب بوده است. دهان اسلام برای بلعیدن و فرودادن آزادی ها و حقوق انسان ها، برای معدوم کردن زیبایی ها و شادی های زندگی و گسترش جهالت و خرافه و بی خبری در هر شرایطی همواره گشوده است.

حکومت دینی بدون قهر و سرکوب و خشونت اساساً نه تأسیس و مستقر می شود و نه ادامه اش ممکن است. بنابر این حفظ جمهوری اسلامی و ادامهء حیات آن صرفاً با خرافه و تحمیق و فریب و نیرنگ و خدعه مقدور نیست. خمینی، هم خدعه می کرد و هم سرکوب و تیرباران و اعدام. دارودستهء موسوی چی ها و اصلاح طلبان نیز اگر با « صبر و استقامت» به خیال حفظ رژیم اسلامی هستند و به گمان اینکه با بستن مقداری آب به جمهوریت نداشتهء حکومت اسلامی، تداومش را تضمین می کنند در اشتباهند. هر گروه و جریان و جناحی که بخواهد حکومت اسلامی را حفظ کند به ناچار و بنا به سنت رسول الله و مجاهدین اسلام و مانند 31 سال گذشته می باید از کشته ها پشته بسازد و با خون ایرانیان و دگراندیشان و آزادیخواهان آسیاب بچرخاند.
بنا به ماهیت تبعیض گزار شریعت و احکام و معتقدات و آموزه های اسلام، هیچ آخوند و آیت الله و اسلام زده و اسلام فروشی هرگز برابری انسان ها را نمی پذیرد. تبعیض و تقسیم کردن افراد اجتماع به خودی و غیرخودی از اصول پایه ای دین اسلام و نص صریح قرآن است. از سوی الله در آیه های متعدد بر مرگ و قتل غیرخودی تأکید و سفارش شده است. در دین مبین و دین حنیف به مؤمنان توصیه گردیده و تکلیف شده است که به جهاد با کافران و مشرکان اقدام کنند و تا رفع فتنه از عالم، یعنی تا نابودی ِ دگراندیشان و غیرخودی ها از پای ننشینند. بی جهت نیست که آقایان اصلاح طلب آشکارا بخشی از ملت ایران را سلطنت طلب و منافق منفور می خوانند. به همانگونه که خامنه ای هنرمندان و ایرانیان گریخته از قلمرو اهریمن را مطرب و رقاص فراری می خواند.

آیا کسی به یاد دارد که اصلاحطلبان و اسلامپرستان در سخنان و نوشته ها و بیانیه های خود در مقابل حجم عظیمی از آیه و حدیث و روایتی که بکار می برند، برای فقط یکبار به یکی از سی مادهء اعلامیه جهانی حقوق بشر در موردی استناد کرده باشند؟ هرگز هیچ اسلامخواه و اسلامفروشی از جملهء هاشمی و خاتمی و کروبی و موسوی نه تنها دغدغهء آزادی و دموکراسی و حقوق بشر نداشته و ندارند و در سخنان خود نیز هیچ زمان براین فروزه ها تأکید نداشته اند، بلکه هرگاه آزادیخواهان بر علیه نظام تجاوز اسلامی قیام کنند به مصداق باغی و محارب، دست در دست ولی فقیه و دیگر آدمخواران و پاسداران و بسیجیان با خشونت سرکوب خواهند شد. هنوز کار به جاهای باریک نکشیده است و قیام ملت حرکت آخرش را برای بزیر کشیدن نظام اسلامی آغاز نکرده است تا ماهیت اسلامی آقایان آشکار شود.( نه اینکه دهه شصت این آقایان همه کارهء رژیم نبودند!؟)
*
باری، خیزش خرداد و قیام ملت ایران بر علیه نظام اسلامی، درعین حالی که مؤلفه ها و عناصر مدرنی همچون آزادی، سکولاریسم، دموکراسی و حقوق بشر را در چشم انداز خود پیگیر است و از این لحاظ شباهت هایی به انقلاب مشروطیت می برد، اما به مانند همان انقلاب نیز کج فهمی ها و اشتباهاتی را تکرار می کند که در جنبش سبز متبلور است و در نهایت می تواند منحرف شده و به بیراههءِ اصلاحات حکومت اسلامی بغلطد و متوقف شود.
خیزش خرداد جنبشی اجتماعی و شهروندی و شهریگری است و از اساس با هرگونه اسلامخواهی و اسلامپرستی و گفتمان اسلامی بیگانه است. مسلمانان به آیین بیابانگردان تربیت شده و پرورش یافته اند و ارزش ها و هنجار های مورد پذیرش و مطلوب خود را همچنان از متن قرآن و سیرهء پیامبر و اولیا و امامان شیعه اخذ می کنند و ادا و اعوجاجی که در رفتار و گفتار و تحت تأثیر تحولات زمانه نشان می دهند هرگز به معنی درک و درونی ساختن شرایط مدرن زیست انسان نیست. نمی توان از ایشان خوی و منش شهریگری توقع داشت. الگوی مدینه النبی در ذهن هر مسلمانی همواره به صورت ایده آل پابرجاست و از این لحاظ هر مسلمانی ناخودآگاه یک بنیادگرا هم هست. مدینه النبی اجتماع راهزنان و سربران و شمشیرکشان و تبه کارانی بود که حتا به زمانهء خود و به نسبت و در مقایسه با مردم متمدن امپراطوری های ایران و رم مشتی وحوش بیابانگرد بیش نبودند.
اسلام و آیین بیابانگردان با مفهوم شهر و شهروندی و شهریگری و باهمستان انسانی آنچنان بیگانه است که در امت و جماعت اسلامی، هرگز هیچ پیوند و مهر و انجمنی میان انسان ها به جهت شهرآرایی و تأسیس نهادهای شهری و مدنی بوجود نخواهد آمد. الله از یکسو میان دو انسان، میان دوجفت و دو پیوند را تا به ابد پاره کرده و دریده و شکافته است و از طرفی انسان را از همگوهری و هم ریشه گی با زمین و زمان بیکران و خاک و آب و گیاه و گیتی بریده و جدا ساخته است. هیچ مؤمنی زمین سفت و سخت زیر پای خویش را باور نمی کند. چنین موجود تنها و بی کس و آواره و معلق و فاقد هویت فردی که همهء امیدهای پیوند و همبستگی با همنوع خویش را از کف داده است، لاجرم به مانند گوسفند به امام و آخوند و مرجع و ولی فقیه و چوپان و سگِ گله برای محافظت از خود نیازمند است.
با ذهنیت فروبسته اسلامی، یک فرد مسلمان مثل خر عیسی در آمد و شد به شهرهای متمدن اروپا و آمریکا نیز کوله بار جهل و جهاز پس ماندگی اسلامی اش را از این دانشگاه به آن مؤسسه فرهنگی به دوش می کشد. نمونه روشنش همین اصلاح طلبان و ملی- مذهبی های خودمان هستند که مردانشان در عبا و عمامه و ریش و پشم و ردای پیغمبر و زنانشان در حجاب اسلامی و پوست خر به مانند بومیان جزیرهء آدمخوارها در معابر شهرهای اروپا و آمریکا در رفت و آمدند.
حقیقت این است که یؤمنون بالغیب بیمارانی روانی اند تنها و مفلوک و بریده از همنوع خویش. یؤمنون بالغیب در اعماق سیاه ترس ِ تنهایی، آدمی را فراموش کرده اند و در مسجد و در صف نماز جماعت و در زیر نورافشانی چلچراغ های مسجد و مقبره و آرامگاه و بارگاه فلان امام، از هر گور تنگ و تاریکی تنهاترند. ریسمان الهی و حبل المتین و عروه الوثقی را چون تارهای عنکبوت به گرداگرد تنهایی خویش تنیده اند و تک افتاده و بی کس در میان امت به استغاثه مشغولند. هیچ انسانی به مانند مؤمنین به الله و عالم غیب منزوی تر و تنهاتر و بیچاره تر و فرومایه تر نیست. الله و کلام و اوامر و آیاتش میان انسان و هستی قرار گرفته و مانعی است تا آدمی بی مرزی های آزادی و لایتناهی ِحقوق انسانی خویش را تجربه کند و وجود خدایی اش را دریابد. تا گوهر خدایی ِ خود را بشناسد و آدمیتش در پیوند و مهر و همبستگی با همنوع محقق شود.
*
گذشته از این کلیات اما در منظر روز و مسائل پیش رو، آخوندهای نیرنگبازی مانند خاتمی و کروبی که ردای پیغمبر بر تن دارند مترصدند که هرگاه قیام مردم ریشه های اسلامی حکومت را نشانه گرفت، ترمز دستی اش را بکشند. تاکنون و از خرداد به این سو وظیفهء اسلامی خود را نیز به خوبی انجام داده اند و با بیانیه ها و مصاحبه ها و سخنرانی ها تا توانسته اند شتاب انقلاب ملت ایران بر علیه نظام سلطهء الهی را کند کرده اند.

شاید دلبستگان به جنبش سبز را خوش نیاید و حتی بعضی را برنجاند، اما دقت در برخی جزئیات پرمعنی موجب می شود که هوای کار دستمان باشد و مانند سال 57 از هول حلیم توی دیگ نیفتیم!
در شمارش این جزئیات مثلاً همانطور که ریش میرحسین موسوی هیچ ربطی به آرایش و سیلقهء شخصی و مُد و مدل های آرایش روز ندارد و یک موضوع همگانی و اجتماعی و بشری نیست و ریش مسلمان است و سنت رسول الله، به همانگونه نیز حجاب و چادر سیاه زهرا رهنورد نیز پوست خری است که پروفسوری(!) درونش پنهان شده و ربطی به سلیقهء شخصی در پوشش و لباس و مد و فشن ندارد. از روسری گلمنگلی این حاجیه خانم هم زن های نمازجمعه ای و عقب ماندهء هیئتی و مسجدی و سفره ابول فضلی خوشگلترش را بر سر دارند. اما در هر حال پرچم اسلام و پوست خر و مجوز خروج زن از خانه، معنی و ماهیت حجاب اسلامی است. اینان والیان و مجاهدان اسلام هستند و شبیه گربهء مرتضی علی از هر طرف که بغلطند عاقبت به سمت اسلام سقوط می کنند.

همانطور که صفحهء سخنرانی میرحسین موسوی روی قانون اساسی بدون تنازلش خط افتاده است، زهرا رهنورد نیز در پیام نوروزی با همان زبان دائماً یاوه هایی می بافد از جمله: آرمان های بلند اسلامی، آرمان های بلند حضرت امام خمینی، اسلام عزیز، آرمان های انقلاب کبیر اسلامی!
هر مسلمانی به نوعی یک آخوند است و از منبر رفتن و تکرار مزخرفات و بیهوده گویی هرگز خسته نمی شود.
*
در عین حال از این سخنان نگارنده نمی توان نتیجه گرفت و قرار نیست جنبش آزادیخواهی ملت ایران از کسی یا جریانی عبور کند که این هم اصطلاح مبتذلی است ساخته و پرداختهء اصلاحطلبان حقه باز؛ بلکه جنبش آزادیخواهی می باید اسلام پرستان را همچون شئی خارجی از تن و اندام خود دفع کند. جنبش آزادیخواهی با همراهی زینب و زهراهایی که در حجاب اسلامی و در پوست خر پنهان شده اند و حسن و حسین هایی که رد سم الاغ بر پیشانی و ریش رسول الله بر گونه دارند، موضوع آزادی، موضوع دموکراسی و حقوق بشر را مضحکه می سازد.
اصلاحطلبان و موسوی چی ها به رغم تعارفات بی مزه ای از این قرار که جنبش سبز رهبری ندارد و اینان اصلاً داعیه رهبری ندارند و نظیر این مزاح ها، اما کیست که نداند اصلاحطلبان عملاً رهبری جنبش سبز را به دست گرفته اند و از پشتوانهء و پدافند مالی و سیاسی و رسانه ای بسیار قوی برخوردارند. بیانیه های زنجیره ای و مصاحبه های برنامه ریزی شده کروبی و موسوی اگرچه به ظاهر در یک سایت فکسنی مثل سایت کلمه منعکس می شود اما به سرعت و در ابعادی هول انگیز توسط رسانه های قدرت های بزرگ نظیر BBC و VOA انتشار می یابد. همه قرائن نشان می دهد آلترناتیوی که برای جناح خامنه ای و احمدی نژاد و پاسداران در نظر گرفته شده است جناح اصلاح طلب همین حکومت است. دقیقاً همان اتفاق سال 57 اما اینبار بدون تشکیل کنفرانس گوادلوپ در حال وقوع است. بخش برون مرزی جناح اصلاح طلب و ملی- مذهبی بخصوص در پایگاه لندن ظرف دو سه سال اخیر توانسته است با حمایت قدرت های بزرگ و ساپورت های مالی مافیای خانوادهء رفسنجانی، صدای اپوزیسیون واقعی و سکولار و آزادیخواه و برانداز جمهوری اسلامی را به چند وبسایت شخصی محدود سازد.

حتماً یادمان هست که هاشمی رفسنجانی در مصاحبه ای در شهر مشهد گفت: " اگر ما را می خواهند حكومت می‌كنیم و اگر نمی‌خواهند می‌رویم." همان زمان هم دریافتیم که اولاً منظور وی از ما به هیچ وجه خودش نبوده است، بلکه خامنه ای و دولت احمدی نژاد را در نظر داشت. دوماً قبل از این جمله گفته بود:" مردم ایران معتقد و مسلمانند " به بیان دیگر مردمی معتقد و مسلمان که نمی توانند حکومت اسلامی را نخواهند. حداکثر اینکه ولی فقیه و خلیفهء مسلمین و آیت الله های حاکم اگر با ظلم بیش از حد موجبات تنش در جامعه را فراهم بیاورند محترمانه جابجا خواهند شد. این گفته تلویحاً تهدید هم محسوب می شود. جریان « رده» را یادآوری می کند. کسی که حاکمیت اسلام و اجرای احکام شریعت اسلام را بر خویش و حکومت اسلام و اجرای حدود و احکام و شرایع اسلام را بر جامعهء اسلامی نمی پذیرد، بطریق اولی مسلمان هم نیست. اسلام را از سیاستش، صرفاً منافقان جدا و دریده و پاره می خواهند. به بیانی دیگر نظام باورهای اسلامی از نظام هنجارها و شریعت اسلام جدایی ناپذیر است. یعنی مخالفت با حکومت اسلامی به معنی خروج از اسلام هم هست.

حقیقت این است که ما به میانجی و توسط اصلاحطلبان و اسلامخواهان هرگز از چاه بیرون نخواهیم آمد. بلکه در کمرکش چاه اندکی بالا و پایین می شویم.
نوروز فرخنده باد
siamakmehr@yahoo.com




: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives