IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Sunday, January 30, 2005

 

30metri.comعکس از


عجب حکایتی است زندگی ما

چند روز پیش، دختر نوجوون یکی از آشناها رو با دوست پسرش مأمورا می گیرن می برن کلانتری. داشتن تو یکی از تفریحگاه های شهرمون قدم میزدن. حالا گیرم قدم زدن تنها هم نبوده « ماچ ماچ بوس بوس » هم می کردن، خُب که چی؟ اساساً این چه ربطی به قانون و کلانتری و دادگاه داره؟ آخوند آشغال وقتی با برادر و خواهرت عشق بورزی، مثل اون ژیلای مریوانی، میگه با محرم بوده، میبره تازیانه میزنه، سنگسار میکنه؛ وقتی با دختر وپسر همسایه میری بیرون، میگه با نامحرم بوده باز میبره شلاقت میزنه. آدم نمی دونه به کدوم ساز مسلمون ها باید برقصه؟ تازه وقتی هم می رقصی، میگن رقص حرامه باید شلاق بخوری!
خلاصه اون روز دختر این آشنامون با سند خونه ضمانت میشه. فرداش میبرنشون دادگاه. آخوندک مسخره ای به عنوان دادیار و چمیدونم قاضی میگه رابطه با نا محرم طبق ماده چندِ مزخرفات اسلامی اینقدر تازیانه داره. عاقبت هم تازیانه ها با نود هزار تومن به نفع دکان آخوند مبادله میشه.
این دوتا نوجوون البته تجربه نداشتن و گرنه همون اول دست میکردن پنج هزار تومن، ده هزار تومن به این پاسبون های گدا گشنه می دادن، اونوقت پاسبون ها شاشیده بودن به همه اراجیف و محرم نامحرم اسلامی و قانون هاش رفته بود.
آخوند از جهل ما دکان دونبشی ساخته که با بی شرمی ادارش میکنه و هیچ زمان هم دست از رذالتش بر نمی داره. همین دیشب بود که از سیمای کریهش تو اخبار سراسری می گفت با حمله به یک پارتی شبانه تعداد زیادی رو گرفتن. البته ما هم پوست کلفت شدیم؛ دیگه این قبیل موضوعات تکونمون نمیده. فکر می کنیم زندگی تا بوده همینجور بوده. حقوقمون رو نمی شناسیم. هرچند از ما به تنهایی کاری ساخته نیست. چون آخوندها از خودمونن. یه نیرویی بیرون از ما باید بیاد این آخوند رو از کونمون بکشه بیرون. گویا بیمار شده ایم. به پزشک نیاز داریم. به جراح.




Monday, January 24, 2005

 

از تو به یک اشاره
از ما به سر دویدن


مردم ایران طی بیش از دو دهه، همه گونه روشهای مبارزه با استبداد اسلامی را آزمودند. از نبرد مسلحانه گرفته تا پروسه اصلاحات وخیزش دانشجویی و کوششهای مدنی همچون فریاد رفراندوم . ما در مبارزه خود برای انتخاب نظام سیاسی دلخواه و تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی وفرهنگی و ... از حکومت اسلام شکست خورده ایم.
اکنون اما ژرفا و دامنه نارضایتی مردم ایران به حد و اندازه ای رسیده است و جمهوری اسلامی آنچنان متزلزل و بی مقدار گشته که با تلنگری عنقریب فرو خواهد پاشید. بنیادهای ایدئولوژیک و ساختارهای سیاسی و حقوقی حکومت اسلامی به بی اعتبار ترین موقعیت در نزد افکار عمومی ایران و جهان تنزل یافته است. همچون سلیمان بر بام قصرش، با تلنگری و وزش نسیمی بر پوسته باقی مانده از عصای موریانه خورده اش، به خاک خواهد افتاد.
هرچند ملت ایران کماکان در چنگال اسلام پلشت و آخوند پلید گرفتارند و توان نجات خود از این مغاک تاریکِ تباهی را نیافته اند، اما زمانه دگرگون گشته وامروز حکومت اسلامی با نیرویی در هم کوبنده روبروست که با قاطعیت و عزمی جزم کمر به نابودی استبداد بسته است. ایالات متحد آمریکا که دیر زمانی عربده های « مرگ بر آمریکا » و اشغال خاک خود را در سال 58 بنا به مناسبات جهانی و مصالح سیاسی تحمل می نمود، اینک بر اساس تحولات جهان نو و به دلیل نیاز شهروندان دهکده زمین به آزادی و دموکراسی، به پا خاسته است تا آخرین سنگرهای استبداد و بی حرمتی به ساحت انسان را بر رفتار و رسالت دیرینه و نقش سازنده خود در عرصه حیات و هستی بشر، درهم کوبد.
ما ایرانیان هنوز به حقیقت کردار متمدنانه و خردمندانه آمریکا در عرصه جهانی، آن چنانکه شایسته است پی نبرده ایم. به همان حقیقتی که ملت ژاپن درشصت سال پیش از این به روشنی دریافتند. باقی مانده های دنیای کهن وارزشهایش در مقابل انسان تراز نو و نیازهای دگرگون گشته اش به شدت مقاومت وسخت جانی می کنند. اروپای کهنه وقرن نوزدهمی واستعمارگر، علی رغم ظاهر آزادمنشانه و پز فرهنگی اش همچنان از نظام های مردم ستیز وآزادی کش و اسلام ضد بشر و زن خوار حمایت می کند.
آخوند دیو صورت دیو سیرت بنا به منافع حقیر و خصلت های تبهکارانه اش و نیز به دلیل درک واقعیت روشن نابودی تاریخی اش و تعطیل شدن دکان هزار ساله اش از پس سرنگونی از حکومت، با تمام توان اهریمنی خود در برابر موج آزادی خواهی مردم ایران سرسختانه مقاومت می کند.
مردم ایران چنانچه حمایت ایالات متحد آمریکا را عملاً به چشم ببینند و باور کنند، یک شبه طومار حیات نکبت بار حکومت اسلام را در هم خواهند پیچید. برای سرنگونی جمهوری اسلامی نیازی به حمله نظامی نخواهد بود. کافی است خودمان را باور کرده و ترس های بیهوده خود را به دور افکنیم و یک شب تا به صبح شمع به دست در خیابانهای تهران و دیگر شهرهای ایران بسر بریم و پوشالی بودن واق واق پاسداران وبسیجییان و سگهای حکومت اسلامی را به چشم ببینیم.
زمان تنگ تصمیصم گیری فرا رسیده است. یا می باید با حمله نیروهای نظامی آمریکا وائتلاف جهانی و هزینه های کمرشکن آن مواجه شویم و یا باید به پا خیزیم وبا کمترین هزینه جانی و مالی، شرّ و بلایی را که بر خود آوار کرده ایم از سرزمینمان بزداییم. بیاییم ثابت کنیم که خود کرده را تدبیر هست، وقتی که دوست وهمیار بزرگی چون ایالات متحد آمریکا در کنار ما قرار گرفته است.




Friday, January 21, 2005

 

کانون وبلاگ نویسان ایران خواستار آزادی فوری و بدون قید وشرط آرش سيگارچی است .

هنوز رسوایی شکنجه‌ی وب‌لاگ‌نويسان و اعتراف‌گرفتن از آن‌ها در جريان است که روزنامه‌نگار و وب‌لاگ‌نويس ديگری دستگير شد.
آرش سيگارچی سردبير روزنامه‌ی "گيلان امروز" و نويسنده‌ی وب‌لاگ "پنجره‌ي التهاب" به جرم آزادانديشی دستگير و روانه‌ی زندان لاکان رشت شد. به دليل مستقل و غيرحکومتی بودن او پوشش خبری وسيعی در موردش صورت نگرفته است.
کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران ضمن محکوم کردن دستگيری و زندانی شدن آرش سيگارچی نسبت به سرنوشت مجتبا سميعی‌نژاد هم ابراز نگرانی می‌کند و خواهان آزادی هر چه سريع‌تر ايشان و ساير زندانيان سياسی به‌خصوص روزنامه‌نگاران و وب‌لاگ‌نويسان دربند است.
از تمام وب‌لاگ‌نويسانی که به آزادی انديشه بها می‌دهند تقاضا می‌کنيم وب‌لاگ خود را محلی برای اعتراض به دستگيری وب‌لاگ‌نويسان کنند. دستگيری هر وب‌لاگ‌نويس بايد موجب گشودن جبهه‌ی جديدی برای دفاع از آزادی بيان و يورش به دشمنان و محدودکننده‌گان اين آزادی باشد.

کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران (پن‌لاگ)







Wednesday, January 19, 2005

 

1000



Monday, January 17, 2005

 

صد پند
عبید زاکانی

۱- ای عزيزان عمر غنيمت شمريد.
۲- وقت از دست مدهيد.
۳- عيش امروز به فردا ميندازيد.
۴- روز نيك به روز بد مدهيد.
۵- پادشاهی را نعمت و غنيمت و تندرستی و ايمنی دانيد.
۶- حاضر وقت باشيد كه عمر دوباره نخواهد بود.
۷- هر كس كه پايه و نسبت خود را فراموش كند به يادش مياريد.
۸- بر خودپسندان سلام مدهيد.
۹- زمان ناخوشی را به حساب عمر مشمريد.
۱۰- مردم خوش ‌باش و سبك ‌روح و كريم ‌نهاد و قلندر‌مزاج را از ما درود دهيد.
۱۱- طمع از خير كسان ببريد تا به ريش مردم توانيد خنديد.
۱۲- گِرد در پادشاهان مگرديد و عطای ايشان به لقای دربانان ايشان بخشيد.
۱۳- جان فدای ياران موافق كنيد.
۱۴- بركت عمر و روشنايی چشم و فرح دل در مشاهده نيكوان دانيد.
۱۵- ابرو درهم كشيدگان و گره در پيشاني آوردگان و سخن‌های به جِد گويان و ترش رويان و كج مزاجان و بخيلان و دروغ ‌گويان و بد ادبان را لعنت كنيد.
۱۶- خواجگان و بزرگان بی ‌مروت را به ريش تيزید.
۱۷- تا توانيد سخن حق مگوييد تا بر دل‌ها گران مشويد و مردم بی ‌سبب از شما نرنجند.
۱۸- مسخرگی و قوادی و دف ‌زنی و غمازی و گواهی به دروغ دادن و دين به دنيا فروختن و كفرانِ نعمت پيشه سازيد تا پيش بزرگان عزيز باشيد و از عمر برخوردار گرديد.
۱۹- سخن شيخان باور مكنيد تا گمراه نشويد و به دوزخ نرويد.
۲۰- دست ارادت در دامن رندان پاكباز زنيد تا رستگار شويد.
۲۱- از همسايگی زاهدان دوری جوييد تا به كام دل توانيد زيست.
۲۲- در كوچه‌ای كه مناره باشد وثاق مگيريد تا از دردسر مؤذنان بد آواز ايمن باشيد.
۲۳- بنگيان را به لوت و حلوا دريابيد.
۲۴- مستان را دست گيريد.
۲۵- چندان كه حيات باقيست از حساب ميراث خوارگان خود را خوش داريد.
۲۶- مجردی و قلندری را مايه شادمانی و اصلل زندگانی دانيد.
۲۷- خود را از بند نام و ننگ برهانيد تا آزاد توانيد زيست.
۲۸- در دام زنان ميفتيد، خاصه بيوگان كرّه‌دار.
۲۹- از بهر جماع سرد حلال عيش بر خويش حرام مكنيد.
۳۰- دخترر فقيهان و شيخان و قاضيان و عوانان مخواهيد. و اگر بی ‌اختيار پيوندی با آن جماعت اتفاق افتاد، عروس را به كون ‌سو بريد تا گوهر بد به كار نياورد و فرزندان گدا و سالوس و مزور و پدر و مادر آزار از ايشان در وجود نيايد.
۳۱- دختر خطيب در نكاح مياوريد تا ناگاه خركره نزايد.
۳۲- از تنعم دايگان و حكمت قابله و حكومت حامله و كلكل گهواره و سلام داماد و تكليف زن و غوغای بچه ترسان باشيد.
۳۳- جلق زنی را به از غَرزَني دانيد.
۳۴- در پيری از زنان جوان مهربانی مخواهيد.
۳۵- بيوه زنان را به رايگان مگاييد.
۳۶- زن مخواهيد تا قلتبان مشويد.
۳۷- پيرزنان را سر به كلوخ ‌كوب بكوبيد تا درجه غازيان دريابيد.
۳۸- بر سر راه ‌ها به قامت بلند زنان و چادر مُهرزده و سربند ريشه‌دار از راه مرويد.
۳۹- مال يتيمان وغلامان بر خود مباح دانيد تا شما را مباحی تمام توان خواند.
۴۰- آلت خوائيدن و گاييدن يك زمان بيكار مداريد.
۴۱- مردان مست را چون خفته دريابيد تا بيدار نشوند فرصت را غنيمت دانيد.
۴۲- زكات كير به مستحقان رسانيد چون زنان مستور كه از خانه بيرون نتوانند رفتن و حيزان پير و مفلس و ريش‌آورده كه از كسب مانده باشند و زنان جوان شوهر به سفررفته كه زكات دادن يمنی عظيم دارد.
۴۳- طعام و شراب تنها مخوريد كه اين شيوه كار قاضيان و جهودان باشد.
۴۴- حاجت بر گدازادگان مبريد.
۴۵- غلام بچگان ترك را تا بی ‌ريشند به هر بها كه فروشند بخريد و چون آغاز ريش آوردن كنند به هر بها كه خرند بفروشيد.
۴۶- در كودكي كون از دوست و دشمن و خويش و بيگانه و دور و نزديك دريغ مداريد تا در پيری به درجه شيخی و واعظی و جهان پهلوانی و معرفی برسيد.
۴۷- غلام نرم دست خريد نه سخت مشت.
۴۸- شراب از دست ساقی ريش ‌دار مستانيد.
۴۹- در خانه مردی كه دو زن دارد آسايش و خوش ‌دلی و بركت مطلبيد.
۵۰- از خاتونی كه قصه ويس و رامين خواند و مردی كه بنگ و شراب خورد، مستوری و كون ‌درستی توقع مداريد.
۵۱- دختر همسايه را از كون ‌سو فرو بريد و گِرد مُهر بكارت مگرديد تا طريقهء امانت و شفقت و مسلمانی و حق همسايگي رعايت كرده باشيد و شب عروسي دخترك در محل تهمت نباشد و از داماد خجلت نبرد و در نزد مردم روسفيد باشيد.
۵۲- حاكمی عادل و قاضی كه رشوت نستاند و زاهدی كه سخن به ريا نگويد و حاجبی كه با ديانت باشد و كون درست صاحب دولت در اين روزگار مطلبيد.
۵۳- بر زنان جوان شوهر به سفررفته و عاشقی كه بار اول به معشوق رسد و كيرش برنخيزد و شاهدی كه در مجلس رود و حريف او را نپسندد و بيرون كند و به گروهی نيم مست كه شرابشان ريزد و جوانی كه به دست سليطه ‌ای پير گرفتار باشد و دختری كه بكارت به باد داده و شب عروسي نزديك رسيده رحمت آريد تا خدا بر شما رحمت آرد.
۵۴- زنان را در حال نزع چندانكه مقدور باشد بگاييد و آن را فرصت و صرف تمام دانيد.
۵۵- از كودكان نابالغ به ميان پای قانع شويد تا شفقت به جای آورده باشيد.
۵۶- آن كس را پهلوان مخوانيد كه پشت ديگری به زمين تواند آورد، بلكه پهلوان حقيقی آن را دانيد كه روی بر خاك نهد و از روي ارادت يك گز كير در كون گيرد.
۵۷- بر وعده مستان و عشوه زنكان و عهد قحبگان و خوش آمد كنگان كيسه مدوزيد.
۵۸- با استادان و پيش ‌قدمان و وليعهدان و كسانی كه شما را گاييده باشند تواضع واجب شمريد تا آبروی را به باد ندهيد.
۵۹- از دشنام گدايان و سيلی زنان و چربك كنگان و زبان شاعران و مسخرگان مرنجيد.
۶۰- از جماع نوخطان بهره تمام حاصل كنيد كه اين نعمت در بهشت نيايد.
۶۱- هر دَغا كه بتوانيد در نَرد و قمار بكنيد تا مقامر تمام گفته شويد و اگر حريف سخت شود سوگند سه طلاق بخوريد كه سوگند در قمار شرعی نيست.
۶۲- پيش از اتمام كار زر به كنگ و قحبه مدهيد تا آخر انكار نكند و ماجرا دراز نكشد.
۶۳- مردم بسيارگوی و سخن ‌چين و سفله و مست و مطربان ناخوش‌آواز زله ‌بند كه ترانه‌های مكرر گويند در مجلس مگذاريد.
۶۴- از مجلس عربده بگريزيد.
۶۵- كنگ و قحبه را در يك جا منشانيد.
۶۶- نَرد به نسيه مبازيد تا به هرزه مغز حريفان نبريد.
۶۷- كنگ را با احتياط به حجره بريد و حاضر وقت باشيد تا به وقت بيرون آمدن از سلاح پارها چيزی ندزدد.
۶۸- تا اسباب لوت و حلوا برابر چشم مهيا نشود خويش را به بنگ نزنيد.
۶۹- مردمكان فضول و كسانی كه بامداد روی ترش دارند و در خمار فضيحت و ملامت كنند كه تو دوش شراب بد خورده ‌ای و صراحی شكسته و زر و جامه بخشيده‌ ای، سرشان در كُس خواهر زن نهيد تا ديگر زحمت مردمان ندهند.
۷۰- زنان را سخت بزنيد و چون سخت بزديد سخت بگاييد تا از شما بترسند و فرمان ‌بردار گردند و كار كدخدايی ميان بيم و اميد ساخته شود و كدورت به صفا مبدل گردد.
۷۱- شاهدان را به چرب ‌زبانی و خوش‌آمد گويی از راه ببريد.
۷۲- بر لب جوی و كنار حوض مست نرويد تا مگر در حوض نيفتيد.
۷۳- با شيخان و نومالان و فال ‌گيران و مرده‌ شويان و كنگره ‌زنان و شطرنج ‌بازان و دولت ‌خوردگان و بازماندگان خاندان‌های قديم و ديگر فلك ‌زدگان صحبت مداريد.
۷۴- راستي و انصاف و مسلمانی از بازاريان مطلبيد.
۷۵- سيلی و مالش از حريف كَنده دريغ مداريد.
۷۶- از تزوير قاضيان و شنقصه مغولان و عربدهء كنگان و حريفی آنانی كه روزگاری گاده باشيد و امروز دعوی زبردستی و قتالی و پهلوانی كنند و زبان شاعران و مكر زنان و چشم حاسدان و كينه خويشان ايمن باشيد.
۷۷- از فرزندی كه فرمان نبرد و زن ناسازگار و خدمتكار حجت ‌گير و چارپای پير و كاهل و دوست بی ‌منفعت برخورداری طمع مداريد.
۷۸- بر پای منبر واعظان بی ‌وضو تيز مدهيد كه علمای سلف جايز ندانسته ‌اند.
۷۹- جواني به از پيری، صحت به از بيماری، توانگری به از درويشی، غری به از قلتبانی، مستی به از مخموری، هشياری به از ديوانگی دانيد.
۸۰- توبه ‌كار مشويد تا مفلوك و مندبور و بخت‌كور و گران‌جان مشويد.
۸۱- حج مكنيد تا حرص بر مزاج شما غلبه نكند و بی ‌ايمان و بی ‌مروت نگرديد.
۸۲- راه خانه معشوق به مردمان منماييد.
۸۳- زنان را تنها مگاييد كه زن تنها گاييدن كار محتشمان نباشد.
۸۴- از ديوثی عار مداريد تا روز بيی غم و شب بی ‌فكر توانيد زيست.
۸۵- شراب‌ فروشان و بنگ ‌فروشان را دل به دست آريد تا از عيش ايمن باشيد.
۸۶- در ماه رمضان شراب در برابر مردم مخوريد تا منكر شما نشوند.
۸۷- گواهی كوران در ماه رمضان قبول مكنيد اگر چه بر كوهي بلند باشند.
۸۸- از جولاهه و حجام و كفشگر چون مسلمان باشند جزيه مطلبيد.
۸۹- در راستی و وفاداری مبالغه مكنيد تا به قولنج و ديگر امراض مبتلا نشويد.
۹۰- بر بنگ صباحی و شراب صبوحی ملازمت واجب شمريد تا دولت روی به شما آرد كه فِسق در همه جا يُمنی عظيم دارد.
۹۱- شيخ ‌زادگان را به هر وسيله كه باشد بگاييد تا حج اكبر كرده باشيد.
۹۲- در شراب‌خانه و قمارخانه و مجلس كنگان و مطربان خود را به جوانمردی مشهور مكنيد تا روی هر چيز به شما نكنند.
۹۳- جای خود را بر گدازادگان و غلام‌ زادگان و روستازادگان عرض مكنيد.
۹۴- از منت خويشان و سفره خسيسان و گرهِ پيشانی خدمتكاران و ناسازگاری اهل خانه و تقاضای قرض‌ خواهان گريزان باشيد.
۹۵- به هر حال از مرگ بپرهيزيد كه از قديم مرگ را مكروه داشته‌اند.
۹۶- خود را تا ضرورت نباشد در چاه ميفكنيد تا سر و پای مجروح نشود.
۹۷- كلمات شيخان و بنگيان در گوش مگيريد كه گفته‌اند:
بيت
هر معرفتی كه مرد بنگی گويد ---- بر كير خری نويس و در كونش كن

۹۸- تخم به حرام اندازيد تا فرزندان شما فقيه و شيخ و مقرب سلطان باشند.
۹۹- هزل خوار مداريد و هزالان را به چشم حقارت منگريد.
۱۰۰- زنهار كه اين كلمات به سمع رضا در گوش گيريد كه كلام بزرگان است و بدان كار بنديد. اينست آنچه ما دانسته‌ايم، از استادان و بزرگان به ما رسيده، و در كتاب‌ها خوانده و از سيرت بزرگان به چشم خويش مشاهده كرده‌ايم، (حسبه‌لله) در اين مختصر ياد كرديم تا مستعدان از آن بهره‌ور گردند.
بيت
نصيحت نيك ‌بختان ياد گيرند ---- بزرگان پند درويشان پذيرند

حق سبحانه و تعالی در خير و سعادت و امن و استقامت به روی همگان گشاده گرداناد.




Sunday, January 16, 2005

 

آخوند: آخر بی شرمی

پیک ایران: ايلنا: عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم، گفت: هيچ حساسيتي بر روي اين كه رئيس ‌‏جمهوري آينده روحاني باشد يا نباشد، نيست بلكه بايد فردي انتخاب شود كه با پياده كردن دستورات ديني كشور را نجات دهد.
محمدرضا آشتياني، نماينده قم در مجلس شوراي اسلامي در حاشيه هيأت هفتگي موتلفه اسلامي قم با اشاره به انتخابات رياست جمهوري، گفت: براي آينده و به خصوص مقدمه چيني براي حضور حضرت مهدي(عج) بايد به فردي رأي دهيم كه به حكومت اسلامي و برنامه‌‏هاي آتي پايبند باشد و آنها را اجرا كند، زيرا به دليل اين كه هنوز ما نتوانسته‌‏ايم دستورات ديني را پياده كنيم، لذت حكومت ديني را نچشيده‌‏ايم.

به این آخوندها با چه زبانی باید گفت که هم شما لذت حکومت دینی را چشیده اید و هم ما. شما شغال ها طی این سالها وقتی که پیش از آن مثل کرم در زباله دان های قم و نجف وکربلا وول می خوردید ومثل سگ مدام گرسنه بودید با غارت ثروت های بیکران ایران، با اشغال ویلاهای شمال وغصب مرغوب ترین زمینها، باقاچاق ثروت از ده ها بندر واسکله، ، با تأسیس خانه های هدایت ودزدیدن دخترهای فراری، با مصرف کوکائین گرم دویست هزارتومان، با سفرها و ریخت و پاش ها و عیش وعشرت هایی که حتا محمد عرب، پیامبر راهزن وکُس بازتان به خواب هم نمی دید لذت حکومت اسلامی را به خوبی چشیدید.
و ما نیز با مرگ عزیزانمان، با شکنجه و شلاق، با هشت سال مصیبت جنگ، با توهین وتحقیر، با گرسنگی و کوپن های بی حرمتی، با تحمل زوزه های قاریان قرآن ومداحان اهل بیت، با بی آبرویی جهانی وانزوا ودربدری ... لذت حکومت اسلامی را چشیده ایم.
امروز اگر هنوز جانی در بدن داریم ونفسی که به سختی می آید و می رود دقیقاً به دلیل همان است که شما نتوانستید دستورات دینی را پیاده کنید و کشور را نجات دهید. وگرنه آن حکومت اسلامی و آن دستورات دینی که منظور نظر محمد وعلی، بوزینه های عرب است اگر اجرا می شد که چیزی از ایران و ایرانی به جا نمانده بود که در مقابل شرارت هایتان بایستد.
شما به جای مقدمه چینی برای حضور حضرت مهدی ( مج ) بهتر است به فکر چگونگی گذران بقیه عمر وحیات نکبت بارتان در زندان گوآنتانامو باشید. ما ایرانی ها خودمان چاره ای برای حضور امام کیری زمانتان خواهیم کرد.




Saturday, January 15, 2005

 

نیایش ایران
فریدون مشیری

آفتابت، که فروغ رخ زرتشت در آن گل کرده ست
آسمانت، که زخمخانهء حافظ قدحی آوردست
کوهسارانت، که بر آن همت فردوسی پر گسترده ست
بوستانت، کز نسیم نفس سعدی جان پرورده ست
همزبانان من اند

مردم خوب تو این دل به تو پرداختگان
سر و جان باختگان، غیر تو نشناختگان
پیش شمشیر بلا، قد برفراختگان، سینه سپر ساختگان
مهربانان من اند

نفسم را پر پرواز از توست
به دماوند تو سوگند که گر بگشایند
بندم از بند، ببینند که آواز از توست
همه اجزایم با مهر تو آمیخته است
همه ذراتم با جان تو آمیخته باد
خون پاکم که در آن عشق تو می جوشد و بس
تا تو آزاد بمانی به زمین ریخته باد!




Thursday, January 06, 2005

 

ناگزیری دشنام

وقتی انسان درمانده است، وقتی سنگ را بسته و سگ را رها می بیند، زمانی که توان تغییر شرایط از تو سلب گردیده و دشمن در خانه ات لانه کرده است، هنگامی که بهترین سال های عمرت را درهوایی مسموم نفس کشیده ای و دستت را تا باز کردن پنجره هزار شمشیر شقه کرده است، به زمین و زمان دشنام می دهی؛ اینجا عفت کلام دروغ خر رنگ کنی بیش نیست.
وقتی نظام نکبت الهی چرک وکثافت و تراوشات مسموم اذهان بیمار مسلمانان را از هر سو بر تو آوار می کند و از بام تا شام عر و عر وعربده بلال حبشی تار به تار اعصاب انسانی ات را به سیخ می کشد، سخن گفتن از حرمت کلام و لزوم احترام گذاشتن به عقیده دیگران ( مسلمانان ) بی ربط ترین سخن و خواهشی بس ناجوانمردانه است.
زمانی که اهریمن اهانت، سعیدی سیر جانی را به رقص وا می داشت و شیاف پتاسیم به وی اماله می کرد، هنگامی که دشنه شقاوت پهلوی داریوش فروهر را می شکافت، و یا زمانی که ریسمان الهی گلوی محمد مختاری را می فشرد و تنفس همین هوای زهرآگین را نیز از وی دریغ می داشت آیا به جز دشنام، فکر و فرصت عمل دیگری از ایشان باقی مانده بود؟
به کدامین اعتقاد احترام بگذاریم؟ مگر شایسته مقام انسان است که به اندیشه های سخیف وضد بشری مشتی نادان وبیمار حرمت نهد. پس در این میان حرمت انسان چه می شود؟ باوری که تو را به جرم عشق ورزی در چاله می خواهد تا با سنگ به قتلت برساند؛ باوری که فقر را بر تو فخر دانسته وآنگاه دست و پایت را به جرم فقر می برد شایسته احترام نیست. باوری که زن را بدهکارترین و مچاله و ذلیل می خواهد و آلتی برای جماع، به یقین از سمت اهریمن آمده است و شایسته احترام نیست. وقتی لق لقه زبان محمد عرب این کلام است که:« گرفته وبه قتل برسانید » ما با انسان روبرو نیستیم که از صفات نیک انسانی سخن برانیم. مگر تا کنون سخن نیک واستدلال محکم کم آورده اند بزرگان ما؟ در دل سنگ فرو می رود اما به مغز کرم افتاده مسلمانان بی اثر است.
نخست اینکه احترام به عقیده دیگران واجب نیست بلکه به آزادی عقیده احترام می گذارند. دوم، اگر اعتقادات دیگران درفکر حق « آزادی بیان بدون حصر و استثناء » باقی نماند و از چپ و راست بر تو حقنه شد و اجرا گردید.، آنهم اندیشه هایی که با جزء جزء باورهای نیک انسانی در تضاد و ستیزاست، و دستت از زمین و آسمان کوتاه بود، به غیر از دشنام به چه متوسل شویم؟ ته چاه افتاده ایم، با جانور زبان نفهمی مواجهیم. آزادی ما نزد وی بی ارزش ترین خواسته هاست. اگر دشنام نگویم دلم می ترکد.





Wednesday, January 05, 2005

 

جخ امروز
از مادر نزاده ام

( احمد شاملو)


جخ امروز
از مادر نزاده ام
نه
عمر جهان بر من گذشته است.


نزديک ترين خاطره ام خاطره ی قرن هاست.
بارها به خونمان کشيدند
به ياد آر
و تنها دست آورد کشتار
نان پاره ی بی قاتق سفره ی بی برکت ما بود.


اعراب فريب ام دادند
برج موريانه را به دستان پرپينه ی خويش بر ايشان در گشودم
مرا و همه گان را بر نطع سياه نشاندند و
گردن زدند.


نماز گزاردم و قتل عام شدم
که رافضی ام دانستند
نماز گزاردم و قتل عام شدم
که قرمطی ام دانستند.
آن گاه قرار نهادند که ما و برادرانمان يکديگر را بکشيم و
اين
کوتاهترين طريق وصول به بهشت بود!


به ياد آر
که تنها دست آورد کشتار
جل پاره ی بی قدر عورت ما بود.


خوش بينی ی برادرت ترکان را آواز داد
تو را و مرا گردن زدند
سفاهت من چنگيزيان را آواز داد
تو را و همه گان را گردن زدند
يوغ ورزاو بر گردنمان نهادند
گاوآهن بر ما بستند
بر گرده مان نشستند
و گورستانی چندان بی مرز شيار کردند
که باز مانده گان را
هنوز از چشم
خونابه روان است.


کوچ غريب را به ياد آر
از غربتی به غربت ديگر
تا جست و جوی ايمان
تنها فضيلت ما باشد.


به ياد آر
تاريخ ما بی قراری بود
نه باوری
نه وطنی.
نه
جخ امروز
از مادر
نزاده ام.




Monday, January 03, 2005

 

یک خاطره

من تو دوره تحصیل یه دوستی داشتم به اسم جعفر که من بهش میگفتم جعفر جنّی. بقیه می گفتند سقراط. البته اونم دل خوشی از من نداشت، بهم می گفت سیاسی کار، البته به تحقیر. اون همیشه تو آسمون ها بود. از این بچه پولدارها بود. زمین سفت و سخت زیر پاشو رها کرده بود عارف شده بود. از اون هایی بود که در نهایت منطقی اش یه چیزخل و چلی می شد مثل احمد فردید وبا کمی تفاوت آل احمد مثل وقتی که خسی در میقات را نوشت منهای فقرش. فردید که چیزهایش نوشتنی نبود چون اصلاً چیزی در کار نبود. این جعفرک نیم وجب بچه، نیچه خوانده بود، بودا می خواند ( البته ترجمه می خواند که یعنی کشک! ) عاقبت هم نه چیزی از فلسفه فهمید نه از عرفان. افتاد دنبال کون شریعتی و با هانری کربن تازه آشنا شد بعد قات زد حزب الهی شد رفت جبهه شهید شد مُرد. این خطر همیشه دوروبر مسلمون هایی که خیلی فکر میکنند پرسه میزنه که یهو دیوونه بشن. چون نباید فکر کنند. قبلاً براشون فکر شده. هرچند وقتی مسلمونی، اساساً دیوونه که هستی. یه مسیحی باید بیاد دیوتو بکنه تو جان گله خوک تا رها بشی.
یادمه شازده کوچولوی اگزوپری را خیلی دوست داشت و مثل همون آخوند فیلم مارمولک ادای روشنفکری در می آورد. مثل بسیاری از اسنوبیست های دهه چهلی که با خوندن چند تا ترجمه از سارتر اِند روشنفکری شدند رفتند خمینی رو با سلام و صلوات آوردند کردن تو پاچه ما جوون های خام. روانش شاد باد دکتر بختیار که تنها فردی بود که فهمید توده گوسفند چه گهی دارد می خورد وگلوی خودش را پاره کرد ولی به کله این جماعت جنّ زده نرفت.
میگن یه معلمی میذاره به کون یکی از شاگردهاش. می گیرن می برنش پیش قاضی. قاضی می پرسه این چه کاری بود کردی. از تو که باید بچه هارو تربیت کنی اصلاً انتظار نمی رفت. معلمه میگه خوب هرچی درس به این دانش آموز گفتم تو کله اش نمی رفت من هم به کونش کردم. قاضی میگه این چه حرفی است، چه ربطی داره، خجالت بکش. معلم میگه ای آقای قاضی مثل اینکه شما هم هرچی میگم تو کله تان نمی ره!
حالا دکتر بختیار هم هرچی به موقع خودش گفت تو کله ما نرفت تا اینکه خمینی آمد به کونمان کرد. چرا؟ چون تمامی این مردم جنّ زده اند. از رهبران فکری و روشنفکر تحصیل کرده اش تا سبزی فروش سر کوچه ما. از سید جمال تا مهندس بازرگان وسحابی ها. تاهمین آخوندهای حرامی که خودشان سمینار میذارن دلیل عقب ماندگی ملت های مسلمان را جستجو کنند. بدون آنکه ذکری از اسلام که وجه مشترک کشورهای اسلامی است به میان بیاورند. ومنطقا اسلامً همان چیزی است که در پی اش می گردند. علت والعلل نکبت و فلاکت جوامع مسلمان. چند هزار هدایت باید شیر گاز رو باز کنند تا این آدمها یه تکانی به خودشون بدهند؟
الان ببینید تو عراق چه فجایع ابلهانه ای که روی نمی دهد. همه مسلمان و جن زده اند. سر منافعی که هرگز نداشته اند با یکدیگر می جنگند. قبیله گرایی و اسلام که با هم بیامیزد می شود افغانستان وعراق وفردا ایران. اساساً این منطقه خاورمینه جن خیز است. تا کنون 124 هزارپیغمبر تولید کرده است. ساکنان این گوشه از جهان یک کاریشان میشه. نمی تونن خودشان را اداره کنند.
بگذریم ... این جعفر جنی ما با اینکه خیلی استعداد داشت، ( میگم با استعداد چون من کافر رو کنار خودش تحمل می کرد ) ولی از شمار خیل عظیم تلف شدگان این سرزمین بود. یه مدتی در یه مقطع خاصی از جوانی کتاب می خوانند، روشنفکر می شوند، بعد کلافه تر از ناآگاهی وگیجی اولشان خود ودیگران رو هم راهی نا کجا آباد می کنند. چون هیچ چیز در اینجا سر جای خودش نیست. از یک سو همین آدم کلی ادای غرب فهمی داشت از طرفی زن که گرفت رفت پیش یک آخوند حکومتی که واسش عقد کنه. بعد هم زنه رو پیچید تو کفن سیاه و از این مسجد به اون مستراح کارشان شده بود شغل مسلمانی. وقتی هم مُرد زنش تو بنیاد شهید به دادن افتاد.
وقتی ندانی از کجا ضربه می خوری مثل جن زده ها سرگردانی، تمدن درخشانی هم اگر در همسایگی ات باشه که مثل ساعت دقیق و درست کار بکنه انگار به تو مربوط نیست. توی گه زندگی نکبت بارت دست و پا میزنی. این جعر جنّی یک سفر چند ماهه هم به اروپا رفته بود. از صحبت هاش کاملاً پیدا بود بیمار است. از هرچه دیده بود لذت برده بود و پسندیده بود، ولی طوری حرف می زد که انگار نه انگار اون زندگی می تونه برای خودش هم در اینجا وجود داشته باشه. اصلاً برای اینجا اون زندگی رو نمی خواست. یک جنّ زده بود، یک روشنفکرمسلمان .
یادش به خیر، شهید شد مُرد. البته زیاد مهم نیست.




: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives