IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Tuesday, April 22, 2008

 

عرب ستیزی مبتذل و یک انحراف

دقیقاً زمانی که گربه عابد و زاهد گشته و رژیم اسلامی بیشتر از هر هنگامه ای عربده ایران ایران از بوق و بلندگوهایش سر می دهد و از سرزمین آریایی و آرش و مرز پرگهر و مهد شیران می گوید و بنا بر نیاز حیاتی اش موقتاً «امت» را رها کرده چسبیده است به «ملت»، آنوقت گروه کوچکی پیدا شده که با شعارهای ناسیونالیستی و ضد عرب، مردم را به تجمعی اعتراضی در مقابل سفارت امارات متحده عربی دعوت می کند. این همزمانی و همسویی شعارها با صلاحدید خود رژیم ترتیب یافته است.
این گروه با ترکیب و مخلوطی از شعارهای اسلامی و شعارهای میهن پرستانه با چاشنی تند عرب ستیزی، ملغمه ای ساخته است که هم حزب الهی ها و هم ایران دوستان ساده اندیش را به یک نسبت گیج و کلافه می کند:

با حضور پر شور در این تجمع عظیم به اعراب نشان خواهیم داد که تا جان در بدن داریم از ذره ذره این موهبت الهی(!) دفاع خواهیم کرد.
... که اعراب از فرا رسیدن آن روز وحشت داشته باشند.
... خط بطلانی خواهد بود بر یاوه گوییهای اعراب.
خاک بر دهان یاوه گویان عرب بپاشید.
من ایرانیم، آرمانم شهادت(!)


در زمانه ای که جمهوری اسلامی از ایران کشوری ساخته است ضعیف و فقیر و منزوی و مطرود و منفور، طبیعی است که به مانند اسب مُرده ای هر کس از راه برسد بخواهد نعلش را بدزدد. لاشه ایست که هر مُردار خواری را به خود جلب می کند. همزمان که شیخک نشین های حاشیه خلیج فارس چشم طمع به دریا و جزایر ایرانی دوخته اند، روسیه و کشورک های آسیای میانه نیز در کار بلعیدن دریای مازندران هستند. بنابراین بحث ما در این موارد و مسائل و در اختلافات ارضی، حرف نژادپرستی و صحبت عرب و عجم نیست.

هر فرد و قشر و گروه و جمعیت و سازمانی که داعیه وطن پرستی داشته و جز به سرافرازی و بهروزی و سربلندی و آبادانی و آزادی ایران و ملت ایران نمی اندیشد، می باید در به در به تعقیب عرب هایی بپردازد که نکبت و بختک اسلام و آخوند را بیش از چهارده قرن بر وطنش آوار کرده اند و در این دوران نیز با تشکیل اولین حکومت الله بر روی زمین، سی سال متوالی رنگی از خون و خاکستر بر وطن پاشیده اند. آدرس چنین عرب هایی مطمئناً سفارت امارات نیست.
آن عربی که فردوسی بزرگ در وصفش می گوید:
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیده است کار
که تاج کیانی کند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو

آن عرب امروز در جماران لانه کرده است. آن تازیان در کاخ مرمر و مجمع تشخیص مصلحت نظام نشسته اند. آن عرب ها را در مجلس خبرگان و در حوزه های علمیه در قم و مشهد جستجو کنید. برای اعتراض به عرب ها به جای سفارت امارات می باید در مقابل مجلس اسلامی در میدان بهارستان تجمع کرد که توحش و تجاوزگری و بدویت تازیان بیابانگرد را به نام قوانین اسلامی بر جان و جهان ما حاکم ساخته اند. که ایران را در بین نزدیک به دویست کشور جهان به عقب مانده ترین و بی آبروترین و منفورترین کشورها تبدیل کرده اند. اگر استقلال فکر داشته باشیم لااقل می باید همزمان در برابر وزرات خارجهء جمهوری اسلامی نیز تظاهرات و اعتراض کنیم.

رژیم اسلامی در این روزها با شعارهای میهن پرستانه و به قصد فریب تعدادی ساده لوح و ناآگاه، بر این اندیشه است که هم دور دوم انتخابات مجلس هشتم را رونقی ببخشد و هم در پی بی اعتبار شدن جدی شعارهای اسلامیش و نیز با تکیه بر تجربه ای که از جنگ هشت ساله اندوخته است شاید بتواند با ملی گرایی ریاکارانه، گروهی از ایرانیان وطن دوست را به عنوان حامی و همرزم خود و یا به عنوان گوشتِ دم توپ در صورت حمله نظامی همواره قریب الوقوعی که از سوی آمریکا و متحدانش رژیم را تهدید می کند، آماده سازی و ذخیره و انبار کند.

نظام عرب پرستان اسلامی و حکومت فقهای اسلام جدی تر از هر مقطعی در عمر سی سالهء خود در سراشیبی محتوم سقوط قرار گرفته است و تحریم و تحدید های اقتصادی و تهدید دائمی حملهء نظامی آمریکا خواب و راحت را از پایوران آلوده به جرم و جنایت رژیم ربوده است. در چنین هنگامه ای تمام سعی و تلاش رژیم صرفِ به انحراف کشاندن مبارزات آزادی خواهانه ملت ایران می گردد. رژیم اسلامی فراتر از هر زمانی از شورش ها و حرکت های اعتراضی مردم می ترسد. در صورت قیام مردمی و اشغال خیابان ها توسط ملت، جمهوری اسلامی بیشتر از 24 ساعت نخواهد توانست بر اوضاع کنترل داشته باشد.
با توجه به چنین موقعیت و شرایطی هوشیاری بسیار لازم است تا از هرز و هدر رفتن انرژی های اعتراضی در مسیرهای انحرافی پیشگیری نمود. نباید توجه افکار عمومی را از اعتصابات کارگری، از نارضایتی های گسترده نسبت به گرانی و فقر، از اعتراضات معلمان، دانشجویان و از سرنوشت زندانیان سیاسی به سمت و سوی شعارهایی تغییر داد که شائبه هدایت و هماهنگی جمهوری اسلامی از گوشه و کنارش پیداست.
siamakmehr@yahoo.com

در همین ارتباط:
http://khakeiran.blogspot.com/2004/12/blog-post_10.html




Tuesday, April 15, 2008

 

در بارهء اسلام های ناب محمدی

در آخرین نامه ای که زنده یاد علی اکبر سعیدی سیرجانی خطاب به علی خامنه ای می نویسد و سپس دستگیر شده و پس از چندی به قتل می رسد، نکاتی وجود دارد که شاید به خاطر احترامی که برای این نویسنده قائلیم و به پاس مبارزه دلیرانهء وی با ظلم و ستم جمهوری اسلامی کمتر به آن پرداخته شده است و لااقل نگارنده تاکنون مطلبی که از این زاویه به قصه پر آب چشم سعیدی سیرجانی نگریسته باشد ندیده است.
سعیدی سیرجانی در این نامه می کوشد تا ثابت کند که وی فردی مسلمان و با تقوا و مؤمنی واقعی است و تهمت ارتداد را از خود بزداید. وی حتا از اینکه او را بر اساس نوشته هایش متهم به حمله به« اساس حکومت اسلامی» کرده باشند سخت نگران است و تلاش می کند که خود را از این گونه تهمت ها مبرا بخواند. به عبارتی دیگر از دیگاه سعیدی سیرجانی ارتداد قابل دفاع نیست و مرتد و یا هرفردی که « اساس حکومت اسلامی» را زیر سؤال ببرد مستحق مجازات است. همو در تأکید بر بی گناهی خود دائماً بر موازین اسلام و « حقانیت شریعت اسلام» تکیه می کند و انگار نه انگار که در این جهان هیچ اصل طبیعی و انسانی و پرنسیپ جهانی و هیچ منبع معرفت بشری ای وجود داشته باشد که بتوان بر آن مبنا از حقوق، آزادی ها و کرامت فرد در برابر اهریمنِ فقیه دفاع کرد.

سعیدی سیرجانی می نویسد:« حکومتی که مرحوم شریعتمداری با آن مقام فقاهت، مهندس بازرگان با آن تقوای دینی و سیاسی، آیت الله منتظری با آن سوابق مبارزاتی دق مرگ و خانه ‏ نشین و مطرودند، تکلیف امثال بنده معلوم است.»

می دانیم که هر کدام از این افراد که سعیدی سیرجانی خود را از جنس و جنم آنها می شمارد و سعی می کند در پناه مظلومیت خیالی ایشان قرار بگیرد، حامل و صاحب گونه ای از اسلام ناب محمدی بوده که در مقابل اسلام ناب محمدی جمهوری اسلامی که به منابع نفت و گاز و قدرت ناشی از آن و حمایت های استعماری مجهز است، محکوم به شکست بودند. هر کدام از انواع اسلام های ناب محمدی برای اثبات مشروعیت خود چاره ای ندارند مگر اینکه بر قدرت و ثروت چنگ بیاندازند که در آن صورت به طور اتوماتیک مشروعیت آنها به اثبات می رسد. چونکه هر قسم و رغم از بیشمار اسلام ناب محمدی که وجود دارد جز با منطق شمشیر و تعزیر و داغ و درفش در واقع هیچ چیزی برای اثبات ندارد و اصولاً مشروعیت یعنی شرعی بودن افعال حکومت اسلامی وقتی که متضمن به تضمین تسلیحاتی ( شمشیر) است، خود به خود احراز گردیده است. شاید آن مرحوم( این صفت برازنده تراست) نمیدانست که برای هرگونه از اسلام های ناب محمدی که در قدرت قرار بگیرد، خطرناکترین دشمن، اسلام های ناب محمدی رقیب است. هرچند هیچکدام دوست مردم نیستند.
و نیز می دانیم که سعیدی سیرجانی حتا فردوسی بزرگ را که سی سال از عمر گرانبهای خویش را مصروف زنده نگاهداشتن سراندیشه ها و بنمایه ها و ارزش های فرهنگ ایرانی در برابر هجوم بی فرهنگی و توحش تازیان مسلمان کرد، شیعهء شیعه زاده می خواند و شاهنامه را « کتابی لبریز از تفکرات شیعی» می داند.( ضحاک ماردوش، نشر نو 1368 ص 37- 41)

در مجموع، سعیدی سیرجانی نیز گرفتار و اسیر نوعی اسلام ناب محمدی بود. حالا گیریم این اسلام رحمان و رحیمش اندکی بیشتر بود. اساساً هر معتقد مسلمانی که معترض و مخالف دستگاه ولایت فقیه بوده باشد، به ناگزیر تعریف دیگری از اسلام بدست می دهد که در حقیقت گونه ای اسلام ناب محمدی است.
نکته ای نیز در این نامه به چشم می خورد که گرچه ارتباط تنگاتنگی با موضوع این نوشتار ندارد اما نگارنده نتوانست از ذکر آن ( ذکر مصیبت) خودداری نماید.
سعیدی سیرجانی در این نامه می گوید:
« دیکتاتور مغرور بدعاقبت می پنداشت با شکستن قلمها و زجر آزادگان بر دوام حکومت خود می افزاید. قطعا مقالات سانسور شده من در بایگانی ساواک موجود است. بفرمایید ‏مطالب از " یغما " و " خواندنیها " بیرون کشیدهء مرا در مقوله سیاست فرهنگی، ماجرای کاپیتولاسیون، مضحکه تغییر تاریخ، شعبدهء جشنهای شاهنشاهی به حضورتان بیاورند تا بدانید بوده اند مردم از جان گذشته ای که به هیچ دعوی ‏ مبارزه و پیوستگی به دارودسته ای از بیان حقایق پروایی نداشته اند.»‏
می بینیم این واقعیت که بعضاً در هنگام اسارت در چنگال آدمخوارهای جمهوری اسلامی، جهت دفاع از خود از رژیم پهلوی ولخرجی می کنند و از سوابق درخشان خود در مبارزه با رژیم پهلوی شاهد و مدرک و سند ارائه می دهند، حقیقت دردناکی است که اگرچه تاریخ همین انقلاب نشان می دهد که هیچ زمان سودی نبخشیده و هرگز موجبی برای تقلیل و تخفیف گناهشان در انتقاد از دستگاه ولایت نبوده و نیست، اما نتیجه دلخواهِ پایوران نظام اسلامی را در بر داشته است.

هدفم از این مقدمهء مطول نه تعریض به ادیب و نویسنده ای شایسته و مبارزی جان برکف که غالب مخالفان جمهوری اسلامی حاضرند به سرش قسم بخورند، که بیشتر نشان دادن این واقعیت است که هر یک از ما در هر مقام و موقعیت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و با برخورداری از هر میزان تحصیلات و دانش و آگاهی، اگر و فقط اگر به یک حقیقت ساده و درعین حال اساسی ناآگاه و یا بی توجه بوده باشیم، با سر به درون مغاک و دامچاله دستگاه روحانیت یعنی مافیای اسلام، گانگستریسم و تبه کاری سازمان یافته آخوند سقوط خواهیم کرد. حال یا به عنوان گوسفند و گاو شیرده و اهل خمس و زکات و یا کشته و شهید و مقتول و مثله شده.
مسلمانی و تقوای هر فرد هر اندازه هم که خالص و ناب بوده باشد در صورتیکه سرسپردگی و خشوع و خضوع خود را در پای آخوند به اثبات نرسانده و دکان وی را به رسمیت نشناخته باشد، نه از گناهانش کاسته می شود و نه اساساً مسلمانی معنای دیگری دارد.
اسلام خواهی در هر شکل و قیافه و صورتی که مدعای کسی باشد، به گسترش و فراروی و تجاوز به تمامی ساحت های عمومی و خصوصی جامعه کشیده می شود و در سر راه خود چون گندابِ عفنی تمامی آزادی ها و ارزش ها و فروزه های نیک انسانی را به لای و لجن خود می آلاید. گذشته از تجربه ای تاریخی و هزارو چهارصدساله، طی این سه دهه سلطه خونبار و زهرآگین آخوند و اسلام، هیچ یک از ما مشغول سفید کردن موهای خود در آسیاب نبوده است. منبعد هیچ شکلی از اسلام را در حیات اجتماعی و سیاسی خود نخواهیم پذیرفت. حیطه و حیاط و حصار دین و اسلام و باورها و اعتقادات مذهبی و احکام و شرایع و فرایض و مجموعاً هر خرافه و یاوه و مزخرفی از این دست، فقط و فقط در درون اذهان مؤمنین و در چارچوب زندگی خصوصی افراد و شهروندان یک جامعه قرار می گیرد و قابلیت اجرای همگانی ندارد. ترهات و موهومات اثبات نشدنی وغیر قابل تجربه و مشاهده و آزمایش را در میان خیابان و در محدوده زندگی جمعی شهروندان اجرا نمی کنند.

آنانی که در برابر آن نوع و گونه از اسلامی که نظام ولایت فقیه تبلیغ و اجرا می کند، از اسلام دیگری سخن می گویند، حتا از اسلامی پر از رحمان و رحیم، لازم است بدانند که در نهایت و با توجه به تجربه تاریخی و بیشتر فلسفی، خواه ناخواه از درون این اسلام های پیشنهادی و همواره نیز توسط قدرت طلبانی که شاخک ها و شامهء تیزی دارند نوعی ایدئولوژی سیاسی سر بر خواهد کشید و ساخته و پرداخته و تکوین خواهد یافت که هر آیینه بر مردمی دینخو و مذهب زده مسلط و چیره گشته و تسمه از گرده ایشان بکشد. هر دین و مذهبی علی الخصوص اسلام با هر قرائتی مستعد ترین زمین و زمینه برای کشت تخم ایدئولوژی ای سرکوبگر و تبعیضگزار است.

من از سعیدی سیرجانی که گُل سرسبد مسلمانان مخالف رژیم اسلامی بود گفتم که تا دیگر مسلمانانی که تا چندی پیش شریک جنایات دستگاه ولایت فقیه بوده اند و در پروسه غارت مقدس از پیشگامان نهضت اسلامی به شمار می رفتند ولی امروز برای ملت نقش دایه مهربانتر از مادر را بازی می کنند ماستهایشان را کیسه کنند و بدانند که پس از این با نظریه پردازی و کانت و پوپر بازی و فلسفه بافی و پسامدرنیته، هرگز هیچ شکل و ورژنی از اسلام را نخواهند توانست به ماتحت ملت ایران اماله کنند. حتا اگر با صداقت و بی هیچ چشمداشتی به اسلامورزی مشغول بوده باشند، به دلیل پسماندگی در روان اسلامی خود، محصول و نتیجه کارشان چیزی به جز اسلام نخواهد بود. دور باطلی است که پس از چرخیدن و چرخیدن وقتی که دچار سرگیجه شدند دوباره به چاه و چالهء آخوند سرنگون می شوند.
فرقه های نواندیشان دینی، ملی- مذهبی ها، اصلاحات چی ها، نهضت آزادی، مجاهدین خلق و امثالهم، بدون هیچ تردیدی معتقد به حکومت دینی اند و همگی سروته یک کرباسند و هیچ تعهدی به آزادی و دموکراسی و سکولاریسم ندارند. وگرنه چرا واق واق و عربده اسلام اسلامشان خاموش نمی شود؟ مگر آزادی خواهی و برابری طلبی و دموکراسی خواهی ملت ایران تا ابد منتر و معطل اسلام و آخوند می ماند که هر یک از این نحل و فرق بدون عربده اسلام هیچ حرفی برای گفتن ندارند؟
از آتش ایشان آبی برای ملت ایران گرم نمی شود. معتقدین به حکومت مذهبی، وابسته به هریک از اسلام های ناب محمدی با هر میزان دز ارتجاع و توحش و تجاوزگری اسلامی، هرگز نمی توانند داعیه آزادیخواهی و مردمسالاری داشته باشند. اسلامگرایان از قوم شمشیرند و اموراتشان با جانستانی و تبعیض و سرکوب دگراندیشان ( کافر و مرتد و مشرک و کمونیست و همجنسگرا و سکولار و برابری طلب و بی حجاب و فعال حقوق بشر و ...) سپری می شود و مانند تمامی ایدئولوژی باورانِ ایمانخواه تا زمانی که در اقلیتند و قدرتی ندارند چنان خود را به موش مردگی می زنند که دل آدم برای مظلومیت و تلرانس و تسامحشان کباب می شود؛ مانند مظلومیت پیش از حاکم شدن حسین ابن علی.
در همین راستا آخوندهایی پیدا شده اند که با توجه به واقعیتِ اضمحلال عنقریبِ نظام ولایت فقیه، برای حفظ دکان اسلام و درآمدهای کلان مافیای روحانیت و تداوم انگل پیشگی و زندگی با مفتخوری، آخوندهای حکومتی را آخوند « درباری » می نامند و درصدند میان حکومت اسلامی با دم و دستگاه روحانیت به طور کلی، در اذهان توهم فراق و فاصله ایجاد کنند. گرچه هیچ نمونه ای هم به دست نمی دهند و در چنته ندارند مگر همین مورد دم دستی یعنی آخوند منتظری که خود از واضعان اصل ولایت فقیه است! اینان همگی سرشان در یک آخور است. در ارتباط با آزادی ها و منافع ملت، آخوند در هر شکل و شمایلش دشمن کینه توزی بیش نیست. آخوند و دستگاه مافیایی روحانیت از دیرباز بزرگترین مانع و سد سدیدی در برابر هر تحول و دگرگونی و پیشرفت و بهروزی و بالندگی جامعه ایران بوده و هست. در این موضوع می توان مثنوی هفتاد من کاغذ نوشت که بسیاری کسان هم نوشته اند.
به نظر این نگارنده هیچ فرد و گروه و جمعیت و سازمانی با تکیه بر اسلام قادر نخواهد بود با حکومت اسلامی مبارزه کند. هیچ مسلمانی نمی تواند با آخوند مسابقه بدهد. به لحاظ نظری هم اسلام مارتین لوتر ندارد؛ که در غیر این صورت نیز ورژن جدیدی از اسلام ناب محمدی تولید می کرد و روز از نو و روزی( خمس و زکات) از نو.
در فردای ایران بدون برچیدن دم و دستگاه روحانیت، بدون جلوگیری از تولید قارچی و بی حساب و کتاب آخوند نمی توان امیدی به تغییر و تحولی دلخواه داشت. بدون از بین بردن مافیای اسلام و روحانیت، جامعه ما در هر روزی با شکل و قسم و گونه ای از اسلام ناب محمدی درگیر خواهد بود که تمامی انرژی و پتانسیل مثبت اجتماعی را به هرز می دهد. باید وسیلهء مخرب فتوا و تکفیر را از دست آخوند ستاند. باید جامعه را از محکومیت به اجتهاد آخوند رها ساخت و مانع آخوند را از راه های تنفس جامعه زدود.

مبارزه با رژیم اسلامی و هر گونه ای از اسلام ناب محمدیِ منتظرالحکومه، راهی است که از یک جهت با پشتوانهء فرّ و فروزه های فرهنگ ایرانی و ارزش های ناب تمدن ایرانی یعنی باچشمداشت بر منابع بومی و در سطح ملی قابل پیمودن است و از طرفی و در هماهنگی با آن، با تأکید بر موازین جهانی حقوق بشر و با خواست عمیق آزادی و سکولاریسم و دموکراسی قابل پیگیری است.
ناگفته نماند که در این مبارزه، بمباران هم می تواند سودبخش باشد. ولی افسوس که از اراده ما خارج است!

siamakmehr@yahoo.com
آدرس نامه سعیدی سیرجانی به علی خامنه ای:
http://farhangshahr.blogspot.com/2008/03/blog-post_31.html




Sunday, April 06, 2008

 

سقوط بهمن در تابستان

به گمان من سرنوشت جمهوری اسلامی پس از انتخابات 24 اسفند سال 86 ، یعنی پس از اینکه ولی فقیه و منصوبان دولتی وی هرچقدر تقلب کردند، دروغ گفتند، عربده کشیدند و خودشان را جر دادند، اما افکار عمومی ایران و جهان هرگز باور نکرد که انتخابات مجلس هشتم شکوهمند بوده است، وارد فاز جدیدی گردیده است. این انتخابات تابوت اصلاح طلبان را روانه گورستان کرد و بزرگترین پیروزی نصیب سرنگونی طلبان شد.

در واپسین سال های پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روزنامه نگار و نویسنده ای استحاله چی و اهل اصلاحات که به رفسنجانی هم نزدیک بود، با تمسخرِ معتقدین به براندازی و باورمندان به اصلاح ناپذیری رژیم اسلامی، در مجله آدینه مطلبی نوشته بود با این مضمون که شاهزاده های تزاری و روسِ های تبعیدی در آمریکا و اروپا که دو ماه به دو ماه سقوط نظام کمونیستی را پیش بینی می کردند، پیر و فرتوت شدند و بسیاری از ایشان مُردند و هیچ اتفاقی نیفتاد.
اگرچه این نحله حتا بعد از اضمحلال شوروی هم هرگز درنیافتند که هیچ نظام سیاسی ایدئولوژیکی را بنا به گوهر توتالیتر و خودشیفتگی و خود برحق بینی بیمارگونه ای که حمل می کند نمی توان اصلاح کرد. تقسیم شهروندان یک جامعه به خودی و غیرخودی که برخاسته از، و پیامد طبیعیِ ذات تبعیضگزار ایدئولوژی هاست، امکان اصلاح را از چنین سیستم هایی سلب می کند.

یکی از ویژگی های مکانیسم بینایی جغد آن است که چشم این حیوان در کاسه خانه چشمش ثابت است. جغد توانایی فوکوس کردن بر اشیاء را ندارد. فلذا همواره می بایست فاصله خود را از اشیاء در حد معینی حفظ کند. هرگاه شکار، خطر و یاهر شیء متحرکی به وی نزدیک می شود، جغد ناچار است خود را واپس کشیده تا بر آنچه وی را به خود مشغول داشته است به وضوح اشراف داشته باشد. خودی ها( اصلاح طلبان) در حکومت های ایدئولوژیک به دلیل نزدیکی بیش از آن حد معینِ لازم به حکومت متبوع خود، یعنی به دلیل همان خودشیفتگی وخیم، جهت سنجشگری خردمندانه را گم می کنند. از طرفی منافع سرشار و بادآورده و طمع نامحدود نیز چشمان ایشان را بر واقعیت ها کور می کند. حکومت های ایدئولوژیک تناقض های خود را به وسیله سرکوب مخالفان و غیرخودی ها حفظ می کنند و هرگز در صدد رفع آنها نیستند. حکومتی که اکثریت جامعه را از روند هرگونه تصمیم گیری کنار می گذارد دوام نمی آورد. این حقیقت را واقعیت فروپاشی ابرقدرت جهان نشان داد؛ ولی مشکل دستگاه بینایی علاقه مندان به جمهوری اسلامی مانع دید و درک درست آنان گردیده است.

در اینکه رژیم اسلامی از روز نخست، سقوطش را با خود و در درون خود حمل می کرده است تردیدی وجود ندارد. فقط و فقط همین واقعیت که ملت ایران از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، از همان روز« جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر» قریب به سی سال، هر دو ماه به دو ماه! تاریخ سقوط رژیم اسلامی را بنا به جبر روزگار به تأخیر می انداخته است؛ یعنی تمامی این سه دهه را با آرزویی برحق و صادقانه و ساده دلانه پیگیر این هدف نیک بوده است، نشان می دهد که حقیقتی در این سخن وجود دارد. نزدیک به سه دهه است که مردم ما از یکدیگر می پرسند: « این آخوندها کِی می روند؟» زمان فعل« می روند» در این سوال بر استمرار و تداوم آرزوی ملت ایران بر نابودی حکومت اسلامی تاکید دارد و این فعل همچنین نه تنها به ساقط ساختن آخوندها از اریکه قدرت اشاره می کند بلکه به طور سربسته آرزو می کند که آخوندها به جایی بروند که آنجا ایران نباشد. ملت ایران آرزو می کند که گورکن ها گورشان را گم کنند. حقیقت این است که در فردای پس از جمهوری اسلامی هیچکس حاضر نخواهد بود آخوندها را با این شکل و شمایل در محیط زندگی اش ببیند و تحمل کند. این « فردا» زیاد هم دور و دیر نیست.

و اما در نتیجه یک تحلیل عامیانه ولی نه الزاماً عوامانه، یعنی با توجه به داده هایی آشکار که افکار عمومی را متوجه خود ساخته است، می توان پیش بینی کرد که در طی شش ماه آینده در منطقه خاورمیانه و با اشاره نوک پیکان شاخص به سمت جمهوری اسلامی، شاهد تحولات نه چندان غیرمنتظره ای خواهیم بود.
خطر پیروزی باراک حسین اوباما در انتخابات آینده آمریکا و در نتیجه ناقص و ناتمام و بی سرانجام ماندن برنامه های دولت هشت ساله جمهوریخواهان به ویژه در مبارزه با تروریسم و محورشرارت، دلیل موجهی است تا ساکنان کنونی کاخ سفید در فرصت باقیمانده بخواهند تکلیف برخی مسائل حل نشده را با اقدامی ضربتی به سرانجامی برسانند. بدون شک حل مسئله هسته ای ایران در اولویت قرار دارد.
تهدید نظامی پیوسته و بی امان و صدور قطعنامه های پیاپی شورای امنیت علیه برنامه اتمی جمهوری اسلامی و تحریم های اقتصادی پیامد آن و همچنین به میدان آمدن دوباره دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و سایر کشورها پس از یک رخوت چندماهه با محتوای مشکوک دانستن فعالیت های هسته ای ایران و نیز افزایش حجم اتهامات مبنی بر دخالت جمهوری اسلامی در ناآرامی های منطقه... همه و همه نشان می دهد که شرایط برای وقوع واقعه ای که بسیاری در داخل و خارج نگرانش بوده اند آماده می شود.

از سویی جامعه ایران پس از انتخابات مجلس هشتم، در همین مدت کوتاه به طرز بی سابقه ای سر در جیب تفکر فرو برده و با ناامیدی مفرط و مخربی نسبت به هرگونه تغییر و تحول دلخواه با وجود حاکمیت جمهوری اسلامی، درصدد جستن چاره ای کارساز، خود را به در و دیوار می زند. امروز بیشتر از هرزمانی با کوچکترین جرقه و بارقه نوری از هر سویی که باشد، لرزش و خیزشی به پا خواهد شد که همچون بهمنی سهمگین هرآنکس را که بر دامنه های برفگیر خانه ساخته است با خود به قعر دره خواهد کشاند.
siamakmehr@yahoo.com




: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives