IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Thursday, June 25, 2009

 

مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی

زمزمه هایی به گوش می رسد و شایعاتی در فضای کشور جریان دارد مبنی بر اینکه آخوند هاشمی رفسنجانی در تلاش است که از طریق مجلس خبرگان که ریاستش را بعهده دارد، سیدعلی خامنه ای را از مقام خود خلع نموده و ظاهراً نهادی به نام « شورای رهبری» اما در حقیقت« شورای ولایت فقیه» تأسیس کند. او سپس در نظر دارد که با استفاده از سازوکار مجمع تشخیص مصلحت نظام، دولت احمدی نژاد را برکنار و سرنوشت انتخابات 22 خرداد را احیاناً به سود میرحسین موسوی رقم بزند.

با توجه به تجربه ای که از سی سال حاکمیت جمهوری اسلامی کسب کرده ایم به روشنی می دانیم که علی اکبر هاشمی رفسنجانی پس از خمینی و در کنار وی، اساسی ترین ستون این نظام هم در تأسیس و هم در تداوم و ماندگاری و حفظ و حراست آن بشمار می رفته است. در تمامی بند و بست ها و مذاکرات پشت پرده و پیوندهایی که با استعمارگران و دشمنان منافع ملت ایران طی این سه دهه جریان داشته است، هاشمی رفسنجانی و خانوادهء سرمایه دار و ثروتمند و مافیایی وی، نقشی کانونی بازی می کرده و یک پای ثابت هر دسیسه ای بوده اند. در این سی سال هیچ تصمیم و معاملهء سیاسی و اقتصادی و نظامی از خرد و کلان- چه داخلی و چه خارجی- نبوده است که بدون اطلاع وی اتخاذ شده و به نتیجه ای رسیده باشد.
بنابراین چنین پروژه ای اگر اجرایی شود، در واقع کودتای دیگری در درون نظام است که به هیچ وجه منافع و حقوق ملت ایران را مطمح نظر ندارد. هدف این پروژه ریختن آب سردی بر قیام خونین ملت ایران و در نهایت نجات نظام اسلامی و به طریق اولی نجات مافیای روحانیت شیعه از خطر مرگی حتمی است.
مافیای روحانیت معظم در پی حوادث و تحولات روزهای اخیر به خوبی درک کرده است که علی خامنه ای در مقام رهبر و ولی فقیه اعتبار خود را از دست داده و حضورش در این جایگاه، ای بسا کل نظام اسلامی را با خطر نابودی مواجه سازد. از طرفی دولت سپاهی- نظامی ِ احمدی نژاد که ولی فقیه قاطعانه از آن حمایت می کند، در طی چهار سال گذشته نشان داد که دل در گرو روحانیت نداشته و خیره سرانه بر شاخ نشسته بن می برد. بنابر این در میدان جنگ گرگ ها، عقل حکم می کند که روحانیت شیعه به جانب جناح معقول تر میل کند.*

مافیای روحانیت معظم شیعه، آن کاست و قشر و گروه و طبقه و صنف و دارودسته ای است که در این برهه از تاریخ ایران به گره گاهی سرنوشت ساز و پیچ خطرناکی در حیات خود مواجه گشته است. حافظان بیضهء اسلام به مانند همان صاحبِ مرغ تخم طلا که مرغش هرروز یک تخم طلا می گذاشت، اما حرص و آز و طمع وی باعث شد مرغ نگونبخت را بکشد به این خیال که همهء طلاهای موجود در شکم وی را یکجا تصاحب کند، با انقلاب 57 دکان تاریخی خود و سودهای سرشار از محل خمس و سهم امام و موقوفات و سایر وجوهات شرعیه و بعضاً هدایای حکومتی را به قمار گذاشتند و نه تنها تمامی ثروت ها و سرمایه ها و منابع ایران را ملک طلق خود ساختند، بلکه آیت الله های حریص و سیری ناپذیر این خیال خام را نیز در مخیله می پروراندند که از این طریق و با این شگرد هم از آخور می خورند و هم از توبره. یعنی علاوه بر آخور تاریخی ِ وجوهات شرعی، بر منابع سرشار و پایان ناپذیر یک کشور بزرگ هم چنگ می اندازند که انداختند. به عبارتی دیگر، آخوندها و آیت الله ها سرنوشت قشر و صنف و فرقهء فقها را آنچنان با سرنوشت و عاقبت جمهوری اسلامی گره زده اند که مرگ هریک، نابودی و اضمحلال دیگری را به دنبال دارد.

اما اکنون و در این مقطع از تاریخ حیات روحانیت شیعه، دو اتفاق بزرگ روی داده است که تمامی حساب و کتاب های دینکاران و دکانداران دین را به هم ریخته و نقش بر آب ساخته است.
نخست اینکه آن مرغ تخم طلا همچون ققنوسی از خاکستر خویش و از خواب هزاروچهارصدساله برخاسته و سیمرغ فرهنگ ایران بر آسمان ایرانشهر بال گسترده است که تا فرزندانش را در آغوش و در زیر بال و پر خویش بگیرد. ایرانیان به طرز بی سابقه ای به بنیادهای فرهنگی تمدن خویش روی آورده اند. توجه به ارزش های تاریخی و تمدنی ِ پادشاهی ِ هخامنشیان و یادگارهای کوروش و داریوش، دلبستگی به میراث معنوی ِ زرتشت گرامی، رویکرد آگاهانه به هنر و شعر و ادبیات خود و بازسازی هویت خویش از طریق خوانش درست و دقیق شاهنامه و... فرهنگ و جامعهء ایران را متحول ساخته است.
دوم اینکه در این سی سال با شناخت و معرفتی عملی که ملت ایران نسبت به واقعیت مخرب، مسدود کننده و سنگ انداز نهاد روحانیت و مرجعیت شیعه در روندها و تحولاتِ طبیعی ِ اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و با پرداخت هزینه های بسیار سنگین کسب کرده است و از سویی به همت روشنفکران و روشنگران بزرگی- که فهرست کردن نام و نشان آنان و بیان ارجمندی ِ کار و فعالیتشان به تألیف و تدوین کتابی درخور و شایسته نیازمند است- فرهنگ و جامعهء ایران دگرگون گشته و زیر و رو شده است.
واقعیتِ رنسانس و نوزایی و دگرگشت جامعه و فرهنگ ایران، واقعیتِ پیشرفت و بالندگی و آگاهی ِ عمومی، بیشتر و بهتر از هر مقام و مقوله ای، در خردگرایی و خردورزی و در روی گردانی از خرافات مذهبی و منابع تولید این خرافات و عوامل تثبیت جهل و تحمیق عمومی نمود یافته است. معضل و مشکل تاریخی ِ جامعهء ایران، صرفاً این دیکتاتور و یا آن مستبد و خودکامه نبوده، بلکه بیش و پیش از همه وجود نهادی بوده است که راه ها و ریه های تنفس یک ملت را از همه سو مسدود کرده و با تولید خرافه و جهل مذهبی و دشمنی آشکار با آزادی و دانش و هنر و فرهنگ و پیشرفت و ترقی و بویژه و در این سده های اخیر با ضدیت با مدرنیته و غرب ستیزی بیمارگونهء خود، موجبات عقب ماندگی ِ جامعهء ایران در همه زمینه های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و... را فراهم آورده است.
رویگردانی و دلزدگی ملت ایران از ضدارزش های اسلامی، در فردای پس از انحلال جمهوری اسلامی و در یک فضای آزاد و بدور از شلاق و شمشیر اسلام و آخوند است که واقعیت ملموس و آشکار خود را به نمایش خواهد گذاشت. مافیای روحانیت و مرجعیت شیعه پایگاه اجتماعی و مردمی ی خود را در قمار جمهوری اسلامی تاریخاً از دست داده است.

بنابر این پروژه ای که هاشمی رفسنجانی رهبری و مغز متفکر آن به شمار می رود و هدف از آن حفظ سلطهء مافیای روحانیت بر ملت ایران است، رفته رفته و با مقاومت بیشتر مردم در برابر ارادهء خامنه ای، در میان هشتاد و چند قلاده از پیرکفتارهای خفته در تابوت مجلس خبرگان رهبری از استقبال معنی داری برخوردار شده و کلید خواهد خورد.
----------------------------------------------
*( بدینگونه سخن گفتن از نهادی به نام روحانیت و مرجعیت شیعه، یعنی قایل بودن به انسجام و یکپارچگی ِ این نهاد، چه بسا موافق نظر تحلیل گرانی نبوده باشد که به وجود آخوند خوب و آخوند بد و آخوند حکومتی و آخوند مستقل قائلند. مشکل چنین صاحبنظرانی بطور سنتی قیاس مع الفارق میان روحانیت شیعه و کلیسای کاتولیک بوده است. چنین انسجام ساختاری و بنیادی اگر وجود نمی داشت، روحانیت شیعه تاکنون به هفتاد گروه و دسته و فرقه و شعبه تقسیم شده بود.)
4 تیرماه 88
siamakmehr@yahoo.com




Monday, June 22, 2009

 

تجدید انتخابات برای تشکیل مجلس مؤسسان

قیام ملت ایران بر علیه نظام تجاوز اسلامی، علی رغم سعی و تلاش افراد و نیروهایی داخلی و بین المللی که به دنبال مهار آن هستند، به یک انقلاب شکوهمند فرا روییده است. خیزش ملت ایران در پی خواسته ای کمتر از انحلال جمهوری اسلامی و تأسیس و برقراری نظام و دولتی دموکراتیک و سکولار نیست و نخواهد بود. خون هایی که هر ساعت و هر لحظه نثار آزادی و ایران می شود، کم گوهری نیست که در پای اصلاحاتِ دروغین نظام سنگسار اسلامی ریخته شود.
ملت ایران از دوم خرداد 76 به مدت هشت سال فرصت اصلاح جمهوری اسلامی را در اختیار جناحی از درون خود رژیم قرار داد، اما نتیجه اش بیرون آمدن اهریمنک حقیری از درون شکم این هیولا بود که طی چهارسال کشور را با تروریسم و تهدید جهان به سلاح اتمی تا لبهء پرتگاه حملهء نظامی بیگانگان پیش برد، اقتصاد کشور را به نابودی کشاند، ملت ایران را به انحاء مختلف تحقیر کرد، دموکراسی را تهوع آور خواند، کمترین اعتراض ها را با خشونت سرکوب کرد، بی فرهنگی ِ مذهبی و مداحی و خرافی و جمکرانی و جاهلانه را با بودجه هایی هنگفت از سرمایه کشور گسترش داد و با زوزه های مذهبی و امام زمانی در مناسبات جهانی و عرصهء بین الملل، باعث بی آبرویی ملتی متمدن و کهنسال در نزد جهانیان گردید...

ملت ایران اگر از اصلاح طلبان، طلبکار نباشد که هست، هرگز هیچ دین و بدهی ندارد که ناگزیر باشد در چارچوب تنگ مطالبات ایشان خود را محصور کند و از خواسته های حداکثری ِ خود تا انحلال جمهوری اسلامی دست بشوید. از طرفی این خون های ریخته شده بر کف خیابان ها، به خاطر تعویض ملیجکی با ملیجکی دیگر برای خامنه ای و یا ولی فقیه و آدمخوار و خونریز بعدی نیست. بنابر این ابطال انتخابات 22 خرداد و برگزاری انتخاباتی دیگر جهت انتخاب رئیس جمهور در همین نظام فقاهتی و آخوندی و ضدبشر و زن ستیز و آزادی کش اسلامی، کاری عبث و امری واپسگرا و ارتجاعی است.
انتخابات بعدی در ایران، انتخابات جهت گزینش نمایندگان واقعی ملت برای تشکیل مجلس مؤسسان و وضع و تدوین قانون اساسی ِ نظام آینده ایران است. انتخاباتی که تمامی ملت از هر قوم و دین و مذهب و عقیده ای در آزادی ِ کامل انتخاب شود و انتخاب کند. همهء اصلاح طلبان و اسلامخواهان و آیت الله های ریز و درشت این فتیله را از گوش خود درآرند و فریاد مردم را بشنوند که نظام اسلامی را نمی خواهند. آیت الله ها حواسشان را جمع کنند و از صدور فتواهای صدمن یک غازشان و از اخلال در حرکت و جنبش آزادی خواهانه ملت ایران دست بردارند. ما را به خیر شما امید نیست، شر مرسانید.

این جان های گرامی که امروز در خیابان های سرزمین اهورایی پرپر می شود، این خون های پاکی که خیابان های ایرانشهر را گلگون می کند، این دختران و پسران نازنین، این فرزندان شجاع کوروش که سینه های گرمشان را سپر گلوله های اهریمن ساخته اند، برای گل روی فلان آخوند و آیت اللهِ دشمن آزادی و دشمن انسان و ایران به خیابان نیامده اند. نیامده اند که با فتوای فلان دستیار و فلان دهان اهریمن ِ خفته در گنداب حوزه های جهل و خرافه، دامن روشن آزادی را لکه دار کنند.
امروز اگر آخوندها و آیت الله هایی مانند منتظری و صانعی و اردبیلی به وسط پریده اند و از عدالت و حقوق مردم دم می زنند، نگران مرجعیت از کف رفته و دکان بی مشتری مافیای روحانیت معظم در جامعهء مدرن ایران هستند. نگران بی اعتبار شدن عربده های تاریخی ِ اسلام- اسلامشان هستند. عدالت مورد نظر آیت الله ها و اسلامفروشان، عدالت قصاص و اعدام و سنگسار است. عدالت تازیانه و تعزیر است. نزد آیات عظام و مراجع عالیقدر، عدالت در کلام الله و شرع مقدس معنی می شود که یا با ذوالفقار خونریز علی برقرار می شود و یا با خونی که تا رکاب اسب امام گریخته از چاه جمکران را فراگرفته باشد.
امروز این ملتی که با شهامتی بی مانند چهره به چهرهء اهریمن دوخته و فریاد آزادی و دموکراسی خواهی و حقوق بشرش جهان را به حیرت انداخته است، یقین بدانید که بسیار پیش از این، از فراز گورها و دخمه های دود گرفته و حجره های تاریکِ جهل و پسماندگی ِ حوزه های علمیه عبور کرده است. این ملت بالغ تر از آن است که به ولی و قیم و مرجع و مقتدا نیاز داشته باشد. دوران صغارتِ سال 57 که آیت الله ها بتوانند انقلاب و آزادی و کرامت یک ملت را بدزدند، دیری است که سپری شده. امروز این شما هستید که باید به دنبال ملت ایران بدوید که هرگز هم به گرد پایش نخواهید رسید. منبعد علی می ماند و حوضش، تنهای تنها تا مرگ.
siamakmehr@yahoo.com




Saturday, June 20, 2009

 

جنگ اول به از صلح آخر

عقل حکم می کند که نظام اسلامی را ساقط شده بدانیم و همین امروز سنگ هایمان را با اصلاح طلبانی که از جمهوریت نداشتهء رژیم اسلامی دفاع می کنند وا کنیم. اینان از« جمهوری اسلامی» خود در برابر آنچه که « حکومت اسلامی» مورد نظر احمدی نژاد و خامنه ای و محافظه کاران و اصولگرایان می دانند دفاع می کنند.

تجربهء انفلاب مشروطه درس بزرگش برای ملت ایران، بی گمان این حقیقت است که آخوند ها و اسلامخواهان ( که به غلط سنت گرایان خوانده شدند) با انداختن نخودی در دیگ آش، مدعی ِ تمام محتوای دیگ آش شدند. آخوندها و آیت الله ها قانون اساسی ِ 1906 را تقریباً مصادره کردند و به ارتجاع کشاندند. شورای نگهبان پنج نفره ساختند و دین رسمی و مذهب حقهء جعفری به آن اماله کردند. اگر رضاشاه مقدمه و مواد و متمم های اسلامی ِ قانون اساسی مشروطه را زیر سبیلی رد نکرده بود، همان صدسال پیش حکومت اسلامی ِ مورد نظر آیت الله هایی که قرن ها سودای حکومت در سر می پروراندند تأسیس شده بود.
با وجود اندیشه های مترقی و سکولار و مدرن میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی و میرزا ملکم خان و دیگر روشنفکران زمان خود، که زمینهء فکری و فرهنگی و بستر و خاستگاه انقلاب مشروطیت را فراهم آوردند، بسیار شگفت انگیز بود که چگونه آخوندها موفق شدند اصولی در ضدیت تمام با مدرنیته را به قانون اساسی حقنه کنند؟ اگر عقب ماندگی جامعه در عصر مشروطیت و اواخر حکومت قاجاریه را علت اصلی بدانیم، آیا امروز که جامعهء ایران به لحاظ پیشرفت ها و بالندگی های فرهنگی و سیاسی و اجتماعی اساساً قابل مقایسه با آن دوران نیست و تجربهء خونبار و پرهزینهء حکومت دینکاران را نیز در انبان داریم، باز هم ممکن است فریب اسلامفروشان را بخوریم؟ باز هم ممکن است تضاد و تناقض بیشتر از همه طنزآمیز و مضحکِ اسلامیت با جمهوریت که مرغ پخته را هم به خنده می اندازد از چشم کسی پنهان بماند؟
نگاه دین و مذهب و اسلام و الله و پیغمبر و امام و آخوند و روحانی و ولی فقیه به انسان و جامعه، نگاه چوپان به گله و رمه و گوسفندان است و همین یک نکتهء ریشه ای و محوری، فی نفسه نقض آشکار تمامی معیارها و اقتضائات جمهوری است. مدرنیته نیز به خودی خود و در تمامی ارزش ها و مؤلفه هایش به معنی اثباتِ ابطال پذیری ِ یکایک گزاره های اسلامی است.( این حقیقت نیز درصورتی معنامند است که در میان انبوهی از آیه و یاوه، بتوان حتا یک گزاره به معنی ِ علمی و منطقی یافت و ارائه کرد. )
اطلاح طلبانی که کماکان دل (نه عقل) در گرو« جمهوری اسلامی» دارند، لازم است که اگر در کودکی خوانده اند، یکبار دیگر هم به فاصلهء سی سال و در میانسالی، مقالهء زنده یاد دکتر مصطفی رحیمی که بصورت نامهء سرگشاده خطاب به خمینی و تحت عنوان « چرا با جمهوری اسلامی مخالفم» نگارش یافته بود را به دقت مطالعه کنند تا مشخص شود که آیا قادرند پس از سی سال به حتا یکی از استدلال های آن خدشه وارد کنند؟

واقعیت این است که ملت بزرگ ایران در حماسهء 22 خرداد یک بال نظام اسلامی را شکست. شما اصلاح طلبان و ملی- مذهبی ها هیچ راه نجاتی در چشم انداز خود ندارید، الا اینکه با مردم همراه شوید و اکنون که شما را بهانه کرده و جلو انداخته ایم تا نظام اسلامی را منحل و مضمحل و شاید هم دفعتاً سرنگون کنیم و براندازیم، منت گذار ملت ایران بوده و به این فیض اجباری افتخار کنید و رهبری ِ افتخاری را تا اطلاع ثانوی با طیب خاطر بپذیرید. شما نمی توانید مدعی باشید. همین قدر که گذشتهء سیاهتان و همکاری با آدمخواران جمهوری اسلامی را در صورت اطاعت محض از خواسته های حداکثری ِ ملت، زیر سبیلی رد کنیم شکرگزار باشید!
بنابراین فکر جمهوری اسلامیتان را از سر بیرون کنید و با ملت ایران تا انتها همراه باشید. در غیر اینصورت هم راه بازگشت شما مسدود است. چون اگر به مردم پشت کنید و گمان داشته باشید که ولی فقیه زخم خورده ای که پل های پشت سرش را تماماً خراب کرده است و در سه کنج کیش و مات به دام افتاده است، احیاناً توبه شمارا می پذیرد، آنوقت در تنهایی و در غیاب ملتی که از شما حمایت کند، حسین شریعتمداری و اژه ای و حسینیان و فلاحیان و ری شهری و طبسی و مصباح یزدی و احمد خاتمی و آیت الله نوری همدانی و آیت الله سبحانی و سایر« ینی چری» های ولی فقیه، شما را خام خام می خورند! چونکه از صحبت های خامنه ای در نماز جمعهء 29 خرداد، به روشنی پیداست که کینه ای که او و دار و دستهء ذوب شده در ولایتش از شما اصلاح طلبان به دل دارند از مردمی که در خیابان شعار مرگ بر دیکتاتور سر می دهند به مراتب عمیقتر است.

آن دسته از اصلاح طلبان و شترگاوپلنگان ملی- مذهبی که از آی کیو نسبتاً موجهی برخوردارند، لابد تاکنون دریافته اند که قاطبهء ملت ایران از عربده های سی سالهء اسلام- اسلام به ستوه آمده و دچار تهوع و اشمئزازند. منبعد عسل را هم نمی توان با پسوند اسلامی مسموم کرد و به خوردشان داد.
اگر امروز نخبگان و روشنفکران ایرانی از سقف بلند مطالبات خود کمتر سخن می گویند و از رادکالیزه شدن جنبش آزادی خواهی پرهیز می کنند، به دلیل رویکردی تاکتیکی و مصلحت اندیشانه است. وگرنه وجدان عمومی جامعهء ایران و شرافت زخمی و مجروح انسان ایرانی، سالهاست که از شما عبور کرده است و چنانچه شما و آخوندها و اسلامتان، به شکل مانع و رادعی در مسیر و مسیل خیزش توفندهء قیام ملت ایران قرار بگیرد، مانند کلوخی در گذرگاه عابران، آنقدر لگد بخورد و آنچنان لگدمال شود که با خاک راه یکی شود.
siamakmehr@yahoo.com




Thursday, June 18, 2009

 

از شعارهای اسلامی پرهیز کنیم!

قیام ملت ایران بر علیه جمهوری اسلامی، جنبش و حرکتی ملی و مردمی و مدرن و مدنی است که افراد در مقام « شهروند» در این قیام شرکت جسته اند. هدف روشن این قیام کسب و اعادهء آزادی ها و حقوقی است که طی سه دهه حاکمیت جباران اسلامی به طور همه جانبه و در تمامی زمینه ها و عرصه های خصوصی و عمومی، در کلیه حوزه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ... مورد تعدی و تجاوز آخوندها و آیت الله ها قرار گرفته و از ایشان سلب گردیده است. آزادی و دموکراسی و سکولاریسم و حقوق و ارزش های مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هدف و خواست مشخص و نهایی ِ چنین قیامی است.
قیام ملت ایران هیچ نشان و رنگ و شکلی از هیچ دین و مذهب و ایدئولوژی و قوم و قبیله ای نداشته و جنبشی است عمیقاً لائیک و مدرن و انسانی که بیشتر از همه چیز اعتراض و بیزاری و انزجار خود را نسبت به شعارها و شعاعر مذهبی و ارتجاعی به نمایش گذاشته است. فریب مردم و انحرافِ جهت و جنبهء سمبلیک و نمادین قیام ملت ایران به سوی آیه ها و یاوه ها و مزخرفات اسلامی، کوشش مزورانهء اسلامباره های اصلاح طلب و ملی- مذهبی است که دچار بیماری ِ مزمن و بدخیم اسلامند.
شوربختانه همان توهمی که در انقلاب 57 باعث شد گروهی از روشنفکران گمان کنند که از خمینی و آخوندها پلی می سازند که با عبور از روی آن نظام شاهنشاهی را ساقط کرده و قدرت را بدست می گیرند، اکنون نیز موجب گشته برخی گمان کنند که با همراهی با میرحسین موسوی و کروبی و سایر اطلاح طلبان و با تن سپردن و همصدایی با شعارها و نمادهای اسلامی آنان، از این قبیله نیز عبور کرده و به سمت جامعه و نظامی مدرن و سکولار حرکت خواهند کرد. در صورتی که اگر از همین امروز فصل و فاصلهء روشن خود را از هر آنچه رنگ و بوی اسلامی دارد و از حامل های نمادین مذهبی آشکار نسازیم، در نهایت و سرانجام، اسلامخواهان با استحالهء قیام ملت ایران، نوعی اسلام لایت و لیبرال و استعمارپسند را که ساخته و پرداخته در اتاق های فکر در انگلستان و آمریکاست به جامعهء ایرانی حقنه خواهند نمود.

رنگ سبزی که سمبل جنبش مدنی و براندازانهء ملت ایران واقع شده، به خودی خود هیچ تفاوتی با مثلاً رنگ آبی و سرخ و زرد و بنفش و قهوه ای ندارد، بلکه اگر اجازه بدهیم که مذهبیون و اسلامگرایان آنرا مصادره کرده و به شیعه و شیعی گری و سید و سادات بازی و کلاً به عنوان نشانی مذهبی جلوه دهند، اشتباه محض است. رنگ سبز می تواند به ماه خرداد و فصل بهار اشاره داشته باشد که فصل سبزی و سبزینگی و حیات و زندگی طبیعت است. رنگ سبز یکی از سه رنگ پرچم ایران است. رنگ سبز نماد زایندگی و زایش و نوزایی است که با آغاز قیام ملت ایران در فصل بهار طبیعت، همسویی و همخوانی و همرنگی یافته است.

از سویی قیام ملت ایران بر ضد حکومت آیت الله ها، حرکت و خیزشی است که اهداف روشن خود را در جامعه ای غیردینی و لائیک تعریف می کند و جهت جدایی دین از دولت ( کف مطالباتش) می رزمد و به پیش می رود. در قیام ملت ایران هیچ جایی برای این بحث که الله اصغر است یا اکبر وجود ندارد. این خیزش به حسن و حسین هم ربطی ندارد. بنابر این فریاد الله اکبر که از طرف اصلاح طلبان و ملی- مذهبی های اسلامزده و دیگر آخوندها و اسلامفروشان نیرنگباز در دهان مردم گذاشته می شود، انحراف، دروغ و خبطی آشکار از مسیر حقیقی ِ قیام ملت ایران است.
فریاد الله اکبر، دمیدن در نفیر اهریمن است. الله اکبر شعار از گورگریختگانی است که بر تن انسان تازیانه می زنند. الله اکبر عربدهء جنایت کاران خونریز مسلمانی است که انسان را به جرم عشق در چاله دفن می کنند و سنگ بر سرش می کوبند. الله اکبر زوزهء توحش مسلمانانی است که با شمشیر و کارد و دشنه و قمه سر انسان را از تنش جدا می کنند و بر زمین می افکنند.

نکته ای دیگر شهید سازی و شهید بازی است. شهید واجد ارزشی صرفاً مذهبی و اسلامی است. جانباختگان راه آزادی و شرف انسانی و ملی را شهید خواندن، به مثابه افتادن در چالهء مذهب بوده و همزبانی با شیادان مذهبی است. شهید و شهادت ارزش هایی ارتجاعی و پیشامدرن و دغدغه هایی مذهبی و عقب مانده است. قیام ملت ایران ضروری است که خود را از فضاهای تنگ و مسموم به هوای آلودهء اسلامی خارج سازد. آیا از پس سی سال عربدء تهوع آور شهید- شهید، خسته و دلزده نیستیم؟

به همچنین است دعوت مردم به ادامهء اعتراضات و تجمع خود در مساجد و نماز جمعه که به روشنی در مغایرت با حرکتی مدنی است و تخطی از اهداف مدرن و سکولار جنبش ملت ایران بشمار می رود.
مسجد منبر اهریمن است. مسجد لانه دینکاران و اسلام فروشانی است که به کمین انسان و آزادی نشسته اند. به کمین زن نشسته اند. مسجد کنام درندگانی است که جهت قتل و کشتار آزاداندیشان و خردگرایان، مجلس شور و دسیسه و توطئه گرفته اند. مسجد انجمن مؤمنان و متدینان متجاوزی است که از انسان و آزادی و عشق نفرت دارند. مسجد مرکز توسعه و اشاعهء خرافه و بی خبری و ناآگاهی و تحمیق انسان هاست. مسجد بنای و بنیاد استحمار و تثبیت جهل و حاکمیت نظام بهره کشی انسان از انسان است. مسجد سنگر اهریمن در برابر زندگی، در برابر انسان و آزادی و شادی است. مسجد مکان تولید رعب و ارهاب و انذار و ترور و محل خشکاندن بنیاد خرد و اندیشهء آدمی و خشکاندن ریشهء زندگی است.

ورود ایرانیان به عصر خرد و دانش و عقلانیت و انسانگرایی و مدرنیته فرخنده باد!
siamakmehr@yahoo.com




Tuesday, June 16, 2009

 

مرگِ جمهوری اسلامی را فریاد بزنیم!

قیام ملت ایران که کمتر از یک انقلاب شکوهمند واقعی نیست، برعلیه نظام سنگسار اسلامی آغاز شده و به وقوع پیوسته و تا پیروزی و آزادی راه درازی در پیش رو ندارد. غرش رعدآسای گام های استوار جوانان و دختران و پسران شجاع ایرانزمین بر خیابان های ایرانشهر، جهان را به بهت و حیرت انداخته است. زمین لرزه ای به پا شده که این روزها خواب از چشم نه فقط رهبر شیره ای مسلمین جهان، که خواب از چشم دیکتاتورهای ریز و درشت جهان نیز ربوده است. قیام ملت ایران بر ضد خونخوارترین و پلیدترین و تبه کارترین نظام استبدادی حاضر، بدون شک موجی از امید در دل مردم اسیر اسلام و اسیر طالبان و سربران مسلمان در کشورهای موسوم به اسلامی ایجاد خواهد کرد. به جرأت می توان گفت که با پیروزی ِ ملت ایران بر رژیم تجاوز اسلامی، آن پدیدهء شومی که به نام تروریسم اسلامی و بنیادگرایی اسلامی معروف گشته است از جهان برخواهد افتاد و اسلامخواهان برای ابد آنچنان محاصره و منزوی خواهند گشت که فرزندانمان و نسلهای آینده به جز با مراجعه به اسناد تاریخی، وجود چنین آدمخواران و خونریزانی چنین پلید را باور نخواهند کرد.
امروز آن شیرزنان ایرانی که وصفشان را بارها شنیده ایم و در تاریخ و اشعار و منظومه ها و حماسه های فرهنگ ایرانزمین ستایش شده اند، آنان را در خیابان های تهران و سایر شهرهای ایران به چشم خود عیان می بینیم. امروز گردآفریدها و پوراندخت ها و آذرمیدخت ها، امروز کیسیای مرزبان و آناهیتا فرماندهء نیروی دریایی هخامنشیان و طاهرهء قره العین را به چشم خود می بینیم.
امروز پسران برومند ایران ِ جان، یادآور بابک خرمدین و مازیار و بهمن جازویه و روزبهان خراسانی اند که مرگ نظام نکبت الهی را فریاد می کشند.

به هوش باشیم، خیابان ها را ترک نکنیم و تا گرفتن نتیجهء مطلوب که همانا سقوط و سرنگونی و برافتادن نظام اسلامی است- و یا اگر بهتر می پسندید، انحلال، اضمحلال و یا هر واژه و اصطلاح و مفهوم دیگری که گویای مقصود نگارنده است- از پای ننشینیم.
اگر ملت ایران خیابان ها را ترک کند و فریب آیت الله های مکار و نیرنگ باز و دشمن آزادی نظیر صانعی و اردبیلی و منتظری و سایر آخوندهای به ظاهر لایت و خوش خیم که مردم را به آرامش دعوت می کنند را بخورد و به خانه ها باز گردد،
اگر ما مردم هنوز دچار ذره ای توهم اصلاح طلبی بوده باشیم و اصلاح طلبان و دوم خردادی های ورشکسته و دودوزه باز بتوانند با دعوت به آرامش و تحت شعارهای اسلامی و با الله اکبر و یا حسین، جنبش براندازی ملت ایران را به استحاله بکشانند و ما را به کمتر از نفی و انکار جمهوری اسلامی در تمامیتش راضی و قانع سازند، بطوریکه قبل از سرنگونی نظام سنگسار اسلامی به خانه ها برگردیم،
اگر از خشونت و سرکوب مأموران و پاسداران و بسیجی ها و دیگر اوباش رژیم اسلامی بترسیم و یا با دلنگرانی های پیش پاافتاده و بی منطقی نظیر توقف کار و کسب و خسارت های بی ارزشی مانند شکستن شیشه ها و آتش گرفتن چند بانک و اتومبیل از پرداختن این کمترین هزینه ها سرباز زنیم...
آنوقت یقین بدانید که جامعه و ملت ایران برای یک دوره ای که طول و دوام آن غیرقابل پیش بینی است، گرفتار آنچنان اختناق و سرکوب و استبداد وحشیانه و خونریز و پر از شکنجه و مرگ و اعدام و سنگساری خواهد شد که سال های سیاه و اهریمنی دههء شصت را آرزو کند.

انسان سنگی را که برای کوبیدن بر سر جانوری وحشی که قصد جانش را کرده از زمین بر می دارد، باید با تمام نیرو و توان به هدف بکوبد. اگر در میانهء راه دچار تزلزل شود باخته است. باید مرگش را پیش چشم ببیند. چنانچه حکومت اسلامی از این مرحلهء مرگ و زندگی جان به سلامت در ببرد و خود را بازسازی کند، همچون ماری زخمی تک تک ما را که در خیابان ها آرزوی مرگش را فریاد زدیم، می گزد و می کشد. تمام فیلم ها و عکس ها و تصاویر مبارزان را یک به یک بررسی خواهد کرد و در سر فرصت به سراغمان خواهد آمد.
جمهوری اسلامی در روز دوشنبه(25 خرداد 88) با قتل حداقل هشت تن از معترضین در تهران و در برابر چشم جهانیان، ماهیت خونریز و جنایتبار خود را برای هزارمین بار به نمایش گذاشت. اکنون تصور کنید که برای این مارزخمی فرصت و سکوت مطلوبش را فراهم کنیم تا از سرتاسر ایران سیاه چاله ای به تاریکی ِ غار حرا و عمق چاه جمکران بسازد و کینه و نفرت آیت الله ها را از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر با قتل عام و ترور دگراندیشان و مخالفان خود تسکین دهد و هر فروزهء نیک و فکر زیبا و هر وجود ارزشمندی را در خود ببلعد.

مشاهده کنید که یک تن از اهریمنان آدمخوار- بسیار پیش از ماجرای انتخابات- در بارهء قیام احتمالی ِ ملت ایران چه می گوید:
حجت الاسلام والمسلمین سید احمد علم ‌الهدی صبح روز سه‌شنبه در دیدار جمعی از فرماندهان، مسوولان و مربیان عقیدتی - سیاسی سپاه امام رضا(ع) در مشهد تصریح کرد: «هر جریانی که در عرصه سیاست کشور روی کار آید و پرچم مردم را در برابر رهبری، ولایت، خدا و نظام بردارد، باید مچ او را گرفت و آن را نابود کرد چرا که این جریان، جریان دشمن است».
وی خاطرنشان کرد: «جریان مردم، مقدس است اما به عنوان خلق خدا بودن؛ اگر جریان مردم به عنوان جریان ضد ارزشی بخواهد مقابل خدا بایستد، شرک است و باید نابود گردد».
این حقیقت را هم به خوبی می دانیم که مقصود وی از خدا، هزاران آخوند و آیت الله مفتخوار و انگل پیشه و کینه توز است. هزاران امام جمعه و حجت الاسلام و مرجع تقلید و مجتهد و دزد و دشمن ایران و دشمن زن و آزادی و حقوق بشر و پیشرفت است که قرن هاست دسترنج زحمتکشان را خورده و شکم گنده کرده اند.

از طرفی آن ساده اندیشانی که گمان می برند که امروز دنیا دیگر نمی پذیرد و اجازهء وجود و بروز چنین شرایط و وضعیتی را نخواهد داد و منبعد رژیم اسلامی در جهانی به کوچکی ِ دهکده که از همه سویش فریاد دموکراسی خواهی به هواست، قادر نخواهد بود ملت ایران را سرکوب و خفه کند، مگر نمی بینند که همین غرب مدرن و پیشرفته چگونه دیکتاتوری ِ حسنی مبارک در مصر و حکومت وحوش وهابی در عربستان صعودی را حمایت می کند؟
کافی است اختناق و انقیاد و گرسنگی و زندگی ِ پر از زجر و شکنجه مردم کره شمالی را در نظر بگیرید و ببینید که چگونه غرب متمدن با سازمان ملل و اعلامیه جهانی حقوق بشرش، چند دهه است که چشمش را بر تمامی ادبار و سیه روزی این ملت بسته است و با معامله و بازی های پشت پرده و اغفال و سرگرم ساختن دنیا با مضحکهء و جنجال بر سر فعالیت های اتمی و سلاح های کشتار جمعی ، زندگی ِ نکبت بار مردم کره شمالی را به فراموشی سپرده است.
هم اتحادیه استعمارگران اروپا و هم ایالات متحده آمریکا که به قولی وزارت امور خارجه اش در لندن است و آن حسین اوبامای اسلامنواز و کمپانی های جهانخوارش، اگر منافعشان را در حفظ جمهوری اسلامی بدانند، بدون هیچ تردیدی در برابر خواست و ارادهء و آرزوی دیرینهء هفتاد میلیون ایرانی با تمام قوا می ایستند. استعمارگران هرگز هیچ دغدغه ای از بابت حقوق بشر و آزادی و دموکراسی، آنجا که با منافع و سیاست های غارتگرانه خود تضادی پیدا کند، نداشته و ندارند. بلکه سرکوبگران واقعی و پیگیر آزادی و دموکراسی و سکولاریسم در سرتاسر جهان بوده و هستند.
*
در پایان شاید لازم باشد به آندسته از هم میهنانی که گمان می کنند راقم این سطور در خارج و دور از گود نشسته و نسخه می پیچد، خاطر نشان سازم که برعکس، بنا به دلایلی هرگز موفق نشدم حتا چند روزی جهت سیاحت و گردش هم از ایران خارج شوم. با نام مستعار می نویسم و خوشبختانه روز یکشنبه(24 خرداد 88) یک ضربت باتوم از مأموران نوش جان کردم که به پشتم اصابت کرد و اگر سرم را ندزدیده بودم دیگر نفسم بالا نمی آمد و اکنون در خدمت شما نبودم. سال 57 نیز آنان می زدند و ما می خوردیم، امروز هم چنین است و با این سن و سال بالا که آردمان را بیختیم و الکمان را آویختیم، دیگر هیچ ترسی حتا از مردن در راه آزادی در وجودمان راهی ندارد که موجب افتخار هم هست. این سخنان البته با احساس عمیق قدردانی و سپاس نسبت به مبارزه و روشنگری های ارزشمند هموطنانی بر زبان جاری می شود که سی سال تبعید و دربدری در اطراف و اکناف جهان را پذیرفتند و هرگز از فکر آزادی ملت ایران غافل نگشتند.
------------------------------------------------------------
سخنان آخوند اعلم الهدی:
http://www.aftab-news.com/vdcaw6na.49nay15kk4.html
siamakmehr@yahoo.com




Saturday, June 13, 2009

 

رژیم اسلامی گور خودش را کند!

ناآگاهی مفرط جوانان کم سن و سال و خام و خوش خیال نسبت به ماهیتِ اسلامی ِ نظام حاکم بر ایران، انتخابات شکوهمندی را برای جمهوری اسلامی رقم زد که با جرزدن و تقلب آشکار در نتایج آراء به سود ملیجک و نامزد سوگلی ِ رهبر شیره ای مسلمین جهان، در نهایت و سرانجام منطقی خود، شیرینی ِ این انتخابات باشکوه را به زهر هلاهلی تبدیل خواهد کرد و به کام زمامداران و حاکمان حکومت اسلامی ریخته خواهد شد.
صرف نظر از این تردید که سه کاندیدای دیگر تا چه میزان به ولی فقیه وفادارند و آیا در تبانی با وی در قبال تقلب در انتخابات به گونه ای خفت بار سکوت خواهند کرد یا خیر، اما حقیقت آن است که یک نسل پرشور و جوان آنچنان ضربهء سرگیجه آور و بهت انگیزی خورد که تا مدت ها سر در جیب تفکر و تأمل فرو خواهد برد که نتیجهء مسلم آن عاقبت رسیدن به این حقیقت و درک این واقعیت است که برای برون شد از چرخهء باطل گزینش میان بد و بدتر و رهایی از چنگ نظام نکبت الهی، راهی به غیر از برانداختن جمهوری اسلامی در تمامیتش وجود ندارد.
اینکه این اتفاق با توجه به فشار فزاینده قدرت های خارجی که منافعشان را- اگرچه الزاماً با منافع ملت ایران همسو نیست- در پیروزی ِ هریک از نامزدها به جز محمود احمدی نژاد می دانستند و بیشتر به برنده شدن میرحسین موسوی دل بسته بودند، تا چه اندازه به تغییر واقعیت ها و شرایط امروز( 23 خرداد 88) منجر خواهد شد، ولی یک نکته روشن است که طرح« رژیم چنج» هم از داخل و هم از خارج دوباره بر روی میز قرار خواهد گرفت. اما نه از داخل رژیم. دو بال حکومت اسلامی هرگز از همدیگر پاره نمی شوند. هم محافظه کاران و هم اصلاح طلبان در جرم و جنایت ها و دزدی های سی ساله شریک و همکار و آمر و عامل و مباشر بوده اند و سرنوشت و عاقبت وخیم خود را در محضر ملت ایران به خوبی می شناسند.

به نیکی می دانیم که تقلب و دروغ و جعل و جرزدن و حیله و مکر و ریا و خدعه و نیرنگ و فریب از ویژگی ها و مؤلفه های بنیادی و گوهری اسلام است که از آن به عنوان« شیادی اخلاقی» به کرات یاد شده است. داسنان« ناسخ و منسوخ» آیه های قرآنی از نمونه های روشن جرزدن در بازی و معامله است. و موضوع « محکم و متشابه» و قصهء فریبکارانهء « شأن نزول» و انواع سفسطه و مغالطه که در تفسیر آیات قرآن از سوی فقها و مجتهدین و مراجع و آیت الله ها و اسلامفروشان بکار می رود، ماهیت و ذات متقلبانه و پر از دروغ و دغا و دغل دین اسلام را از نزول نخستین آیه و سورهء قرآن و از محمد و علی تا خمینی و خامنه ای به وضوح آشکار می سازد.

زمانی که از خمینی در بارهء بدعهدی و بی وفایی نسبت به قول و قرارهای خود که در پاریس و گورستان بهشت زهرا به زبان آورده بود و از رعایت آزادی ها و حقوق مردم در جمهوری اسلامی گفته بود سؤال شد، به صراحت گفت:« خدعه کردم»!
به راستی مگر الله، خدای مسلمانان، مکرالماکرین نیست؟
آنانی که از تقلب ولی فقیه و پاسداران وی در نتایج انتخابات بهت زده شده اند، گویا این مثل را نشنیده اند که آخوند وقتی سوار خری شود، هرگز پیاده نخواهد شد. یا باید خر بمیرد و یا آخوند!

برای تحلیل بهتر اوضاع می بایست منتظر تحولات روزهای آینده و بیشتر و بهتر از همه منتظر نتیجهء فشارهای بین المللی و داخلی به رژیم بمانیم. آیا اعتراض ها و فشارها به خشونت خواهد کشید؟
siamakmehr@yahoo.com




Thursday, June 11, 2009

 

فردا رژیم اسلامی را تنها بگذاریم!

در این آخرین دقایقی که به روز سیرک انتخابات نظام سنگسار اسلامی باقیمانده، هنوز فرصت هست که تصمیم خود مبنی بر شرکت در انتخابات و انداختن رأی به صندوق ها را مورد بازنگری قرار دهیم. به این نکته بیاندیشیم که در روزها و ماه های پیش رو، زمانی که حاکمان جمهوری اسلامی با اجرای یک انتخابات باشکوه و سوار بر شانه های رأی دهندگانی کم حافظه و فاقد دوراندیشی، پایه های قدرت خود را حداقل برای چهارسال دیگر محکم ساختند و زمانی که اعدام ها و سنگسار و شکنجهء دانشجویان و سرکوب کارگران و زنان و دیگر اقشار معترض جامعه در یک دور تازه ای به جریان افتاد و موجب عذاب وجدان شرکت کنندگان در انتخابات گردید، چگونه پشیمانی و سرخوردگی و افسردگی و ناامیدی متعاقب آنرا توضیح خواهیم داد و توجیه خواهیم کرد؟!

شما جوانان و دختران و پسرانی که یک هفته- ده روزی در خیابان ها حاضر شدید، هلهله کردید، کف زدید، شعار دادید، جیغ کشیدید، رقصیدید و شادی کردید و نشان دادید که تا چه اندازه مستعد و مستحق و خواستار آزادی و شادی می باشید، بدانید که همین امر به خودی خود کافی است. دیگر چه نیازی است که آلت فعل و مسخره و مضحکهء ولی فقیه آدمخوار و دار و دستهء دزد و جنایت کار او قرار بگیریم؟
این ایام بهانه و فرصتی بود که به خیابان ها بریزیم و دختر و پسر دست در دست یکدیگر، بگوییم و بخندیم و برقصیم و دوست بیابیم و شادی کنیم و لذت ببریم که بردیم و کیف کردیم. خب این چه ربطی به شرکت در انتصابات تحقیر کننده و توهین آمیز و فریبکارانهء ولی فقیه و آخوندها و آیت الله های غارتگر و دزد و کینه توز و دشمن آزادی دارد؟ چه ربطی دارد که با شرکت در رأی گیری ِ روز جمعه، خود را به دستمال توالت خامنه ای و رفسنجانی و مهدوی کنی و جنتی و شیخ ممد یزدی و مکارم شیرازی و مصباح یزدی و سایر وحوش ضد بشر و ایران ستیز تبدیل کنیم؟

اتفاقاً اگر می خواهیم این هلهله و شادی ها، این رقص و پایکوبی ها و این آزادی زودگذر به روش و امری دائمی و همیشگی در زندگی و جامعهء ما تبدیل شود، اگر می خواهیم خیابان ها نیز همچون پستوی خانه های شخصی ِ خود، بخشی از فضای امن و شاد زندگی همهء ما بوده باشد، ضروری است که با عدم شرکت در انتخابات روز جمعه و با دهن کجی به فریب کاران اسلامی، نشان دهیم که هدف و نیت و فکر و اندیشهء ما متوجه چه سمت و سویی است و که چگونه این انتخابات را بهانه ای قرار دادیم که کارناوال شادی به پا کنیم و که دست شما را خوانده ایم و دوم خرداد 76 را و آن فریب بزرگ را تجربه کرده ایم و هیچ امیدی به توبهء گرگ نداریم.

از دیگر سو با ترک حوزه ها و صندوق های انتخابات و بی اعتنایی به تلاش رژیم اسلامی برای تدارک انتخاباتی با شکوه، به استعمارگران و غارتگران بین المللی حمایت کننده از جمهوری اسلامی، به بی بی سی، به سی ان ان و صدای آمریکا که جهت اطمینان از شرکت شما در نمایش انتخابات خود را جر دادند و به در و دیوار کوبیدند نیز دهن کجی می کنیم و تعالی ِ خرد و بلوغ و شعور ایرانی را در حفظ استقلال خویش از فریب و توطئهء بیگانگان به نمایش می گذاریم.

شما جوانان، شما پسران برومند و دختران زیبا روی، همان اشتباهی که نسل من در یوم الکفتار 57 مرتکب شد را تکرار نکنید. می دانیم که جوانی با خامی ملازمه دارد. هیچ جوان کم سن و سالی نه فرصت و نه زمان کافی برای تجربه اندوزی و آگاهی یابی و پختگی ِ سیاسی به طور طبیعی در اختیار نداشته است.
بیش از شصت درصد هم میهنان مرا جوانان زیر سی سال تشکیل می دهند و جمهوری اسلامی تمام برنامه ریزی و فریب کاری خود را بر همین قشر متمرکز کرده است. زمامداران نظام قصاص اسلامی از بی خبری ِ جوانان نسبت به جنایت ها و دزدی ها و تبه کاری های مندرج در سوابق خود و ناآگاهی نسبت به ماهیت انسان ستیز و ضد بشر حکومت اسلامی، نهایت سوء استفاده را می برد. کشاندن دایناسور دروغزن و بی شرم و حیایی چون میر حسین موسوی به میدان، دقیقاً بر اساس همین بی خبری و یا فراموش کاری ما از جنایت ها و ظلم و ستم هایی است که در دوران مسئولیت او بر ایران و ایرانی رفته است.
هنوز فرصت باقی است. هنوز کار از کار نگذشته است. هنوز می توان در این ساعت های زودگذر کمی اندیشید، هنوز فرصت هست که در عوض گوش سپردن به سخنان سراپا فریب چهار نامزد و منتخب رهبر شیره ای مسلمین جهان، به سخنان افراد با تجربه و استخوان خرد کرده در کوران مسائل سیاسی واجتماعی فکر کرد. به حرف دل آدمهایی گوش فراداد که تمامی جوانی و شور و شیدایی زندگی خویش را در زیر نعلین تبه کارترین و پلیدترین و کثیف ترین قشر جامعهء ایران از دست دادند. افرادی که حبس ها و شکنجه ها دیدند. افرادی که یا آواره کشورهای دیگر شدند، یا بهترین عزیزان خود را در زندان ها و اعدام های نظام نکبت الهی از دست دادند.

بدانیم که با دوام و ماندگاری جمهوری اسلامی، هم جوانی دختران و پسران نسل حاضر به مانند یکی دو نسل پیش از خود تباه می شود و هم بسیاری خون ها و جانفشانی های مادران و پدران این جوانان که در راه آزادی خرج شد به هدر خواهد رفت. رژیم تجاوز اسلامی به دنبال رأی شماست تا خود را به شما و فرزندان شما در آینده نیز تحمیل کند. بیاندیشید و به خود و به رأی و انتخاب خویش احترام بگذارید.
پنجشنبه 21 خرداد 88
siamakmehr@ yahoo.com




Thursday, June 04, 2009

 

کشف حجاب

22 خرداد، روز کشف حجاب!

تمامی کسانی که گمان می برند که با شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دهم، حقوق و آزادی هایی معوقه و نقض شده از مجموعهء حقوق بشر که در اعلامیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد و ملحقاتش تصریح شده است( اعم از حقوق فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی) تأمین و تضمین می گردد، اگر به کمتر از کسب و اعادهء حق مسلم و بدیهی و طبیعی ِ نظارت و اختیار و حاکمیت و تسلط انسان بر تن و بدن خود که به مدت سی سال از ملت ایران سلب شده است و در حجاب اجباری* نماد و نمود یافته است رضایت بدهند و در برابر بی حقوقی خود در نظام تجاوز اسلامی آرام بگیرند، به یقین که فریب بزرگی خورده و کلاه گشادی سرشان رفته است.

حجاب اجباری اگر حتا به صورت نخی به نازکی مو بر سر زنان خودنمایی کند، نماد و نشان و سمبل و مظهر و تجلی بی حقوقی در تمامی حوزه ها و عرصه ها و زمینه های خصوصی و عمومی و زیست اجتماعی انسان اعم از زن و مرد است. پذیرش حجاب اسلامی در معنی و مفهوم و گوهر خود به منزلهء پذیرفتن تفکیک جنسی و جنسیتی در کلیه روابط و مناسبات اجتماعی و به تبع آن پذیرفتن نابرابری و تبعیض حقوقی در همهء زمینه هاست.
اسلام با تکیه و اصرار و تأکید بر تفکیک جنسیتی که در مقولهء محرم و نامحرم شمردن انسان ها نسبت به یکدیدگر تئوریزه و صورت بندی شده است، وجود و هستی انسانی را دوپاره می کند، از هم می شکافد و می دراند. جفت یگانهء انسانی را از همدیگر جدا و سوا و در نهایت با دو تعریف به شدت ناهمگون و مغایر و متنافر از زن و مرد، زمینهء تبعیض و نقض و سلب حقوق طبیعی و اجتماعی انسان را فراهم می آورد.
از سوی دیگر با تفکیک جنسیتی، زن و مرد نسبت به شناخت ویژگی های هریک از خود همواره دچار غفلت و ناآگاهی اند و بالنتیجه از تجاوز به حقوق و آزادی های یکدیگر که در جوامع موسوم به اسلامی بطور پیوسته و دائمی صورت می گیرد هیچ اطلاعی نداشته و نسبت به علل و دلایل ناهنجاری ها و بیماری ها و نابسامانی های زیست اجتماعی خود عمیقاً ناآگاهند. در جامعهء اسلامی رشد انسان ها به دلیل دوپاره شدن انسان و تفکیک و تبعیض جنسیتی، رشدی نامتعادل و بیمارگونه و عقب مانده است و به جرأت می توان گفت که زمینه و بستر هرگونه نابهنجاری شخصیتی و روانی و رفتاری افراد و همچنین نابسامانی های اجتماعی را می باید در همین واقعیت جستجو نمود.

هر کدام از ما هنگام مواجهه با تابلویی با این مضمون:« مهد کودک و آمادگی دخترانه» و یا« کودکستان و پیش دبستانی پسرانه»، آیا به این نکته اندیشیده ایم که چه ستمی از سوی متحجرین و مؤمنین و مذهبیون عقب مانده و متجاوز بر ملت ما روا داشته می شود؟ که چگونه آخوندها و آیت الله ها و اسلامفروشان کینه توز با نفرت خود از آزادی و حقوق بشر، با زن ستیزی و زن آزاری، در واقع یک جامعه را بسوی انواع آسیب ها و بیماری های که در افراد بزرگسال( و نه بالغ) هرگز هیچ مداوایی برایش متصور نیست منحرف و مبتلا می کنند؟

در اسلام به انسان فرصت نمی دهند که به اندکی از رشد و خرد و شعور و بلوغ دست یابد و آنگاه جهت داشتن و یا نداشتن عقاید و باورهایی که در محیط زیستش شایع است تصمیم بگیرد. به محض خروج از زهدان مادر ختنه ات می کنند، در گوشت اذان می خوانند و خلاصه ترتیبت را می دهند و مسلمانت می کنند. حتا اگر با خواهر دوقلویت همزمان به دنیا آمده باشی با رنگ صورتی و آبی نشان دار می شویم و بلافاصله تربیت دوگانه، تحصیل دوگانه و مجموعاً زندگی دوگانه ای آغاز می شود که هدف و مقصود از آن نه پرورش انسان آزاد و آزاد اندیش و خردورز و پرسنده و جستجوگر، بلکه تولید موجودی عقب مانده و منگل و مؤمن و مریض و مسلمان و مقلد و برده و بنده و عبد و عبید و گوسفند می باشد.

همین خانم زهرا رهنورد که درجهء پروفسوری خود را ای بسا از دانشگاه دکتر کردان دریافت کرده باشد و بخاطر جیفهء دنیا و قدرت و بخوربخور بی حساب و کتاب در جمهوری اسلامی، به خواری و بی حرمتی حجاب تن سپرده و گرفتار در قفس حجاب اسلامی ادای روشنفکری درمی آورد، خود یکی از اسرای اسلام است. او را الگوی زنان ایرانی قلمداد کردن و دلبستن به وی توهین به ایرانی و آزادی و شرافت انسانی است.
وی در مصاحبه با BBC می گوید:« زهرا رهنورد: حضور من به خاطر دفاع از یک فکر و اندیشه است، که عمدتا در رابطه با رفع تبعیض و حمایت از زنان است و من فکر می کنم که من به عنوان یک روشنفکر مسلمان و ایرانی وظیفه دارم از کاندیدایی که با او همفکری دارم حمایت کنم. حالا به طور اتفاقی این کاندیدا همسرم است.»

او اگر واقعاً به رفع تبعیض از زنان می اندیشد، چرا دربارهء حجاب تحمیلی سخن نمی راند؟ چرا از حکم شنیع و اهریمنی ِ سنگسار زنان حرفی به میان نمی آورد؟ چرا فرهنگ صیغه بازی و فاحشه سازی را تقبیح نمی کند؟
از این سؤال هم بگذریم که از زنی مسلمان و پیچیده در گونی ِ سیاه، داعیه روشنفکری تا چقدر پذیرفتنی است.

*
در تبلیغات نامزدهای انتخابات پیش رو، هریک از نامزدها در بارهء مسائل زنان و حقوق ایشان مزخرفات و یاوه هایی بعضاً توهین آمیز بر زبان می آورند که در تربیت اسلامی و معتقدات و باورهای اسلامی ایشان ریشه دارد. نامزدها از شراکت دادن زنان در کابینه و وزارت خانه ها در صورت پیروزی سخن می گویند که ما به تجربه، مشارکت زنانی از جنس عشرت شایق و فاطمه آلیا و دیگر فاطی کماندوهای ضدزن و دشمن آزادی را شناخته و نتیجه اش را با تازیانه و سنگسار و اعدام زنان به خوبی لمس کرده ایم.

« خانه ‌داری را به عنوان یک شغل تصویب و حقوق خانه ‌‌داری به زنان خانه ‌دار پرداخت خواهد شد.» ( رضایی)

« ما در یک جامعه دینی به سر می‌بریم، در چنین نظامی، مسئله فقه بسیار اهمیت دارد و ارتباط گروه‌ های فعال زنان با مراجع کار را بسیار آسان می‌کند. گرفتن یک نظر یا فتوا می ‌تواند بسیاری از مشکلات را در موضوع حقوق زنان حل کند. نظریات علما در تصمیم‌ گیری ‌ها بسیار موثر خواهد بود.» (موسوی)
« فاطمه راکعی، رئیس ستاد مردمی زنان حامی موسوی در کشور، در سخنانی در دانشگاه تربیت مدرس خبر از تأسیس وزارتخانه زنان در صورت انتخاب این نامزد اصلاح طلب داد و گفت: وزارتخانه زنان در دولت موسوی برای رفع تبعیض‌ ها تشکیل می ‌شود.»

« از مسائل مهمی که در مجلس ششم تصویب ولی در شورای نگهبان رد و فعلا در مجمع تشخیص مصلحت نظام، متوقف مانده است، کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان است. پذیرش مشروط کنوانسیون با حق تحفظ عدم مغایرت با شرع و قانون اساسی در کنار اصلاح قوانین متناسب با شرایط روز جامعه، می‌تواند به اصلاح بسیاری از رویه ‌های جاری کمک کند.» (کروبی)

در بارهء « کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان» لازم است گفته شود که با صحبت از حق تحفظ و عدم مغایرت مفاد این کنوانسیون با شرع، گمان نمی کنیم که جز شیر بی یال و دم و اشکم چیزی از آن باقی بماند. چون حقوق زنان در شرع اسلام منحصر است به تن فروشی با مبلغ معلوم و مدت معلوم!
*
شما زنان که معتقد به شرکت در نمایش انتخابات رژیم اسلامی هستید و در تجمعات و همایش های تبلیغاتی نامزدها شرکت و فعالیت می کنید؛ شما زنان و دخترانی که در خیابان ها، سالن ها، تالارها و میادین عمومی و ستادهای انتخاباتی برای فلان کاندیدا هلهله می کنید و کف می زنید، به خاطر داشته باشید و مراقب باشید که این روزها و این لحظه ها و ساعت ها به سرعت می گذرد و سپری می شود و در فردای انتخابات همان آش است و همان کاسه. حکومت زن ستیز اسلامی از شمایان به عنوان دستمال توالت استفاده می کند تا نکبت ها و زشتی ها و اندام کثیفش را پاکیزه کند و چهرهء نامردمی و بی آبروی خود را در نزد جهانیان بوسیلهء چهره و سیمای زیبای شما نقاب بکشد.
شما زنان ایرانی باید همین امروز و در همین چند روز باقیمانده و پیش از اینکه کار از کار بگذرد و برندهء انتخابات وعده ها و قول و قرارهایش را به طاق نسیان بسپارد و به زیر عبای رهبر بخزد که حتماً چنین خواهد بود، تکلیف خود را با مسئلهء حجاب اجباری روشن کنید. عاقبت در یک زمانی می باید بر این توسری و تحقیر سی ساله نقطهء پایانی گذاشت. اگر امروز که به شما نیاز دارند و گشت های ارشاد و مأموران منکرات و خواهران زینب را از خیابان ها جمع کرده اند و « بدحجابی» شما را زیر سبیل گذاشته و تحمل می کنند، یقین بدانید خرشان که از پل گذشت دوباره به سراغتان خواهند آمد و بگیر و ببند و توقیف و دستگیری و کلانتری و بازداشتگاه و شلاق و جریمه و اذیت و آزار زنان در دور تازه ای به جریان خواهد افتاد.
خواست لغو حجاب اجباری سر لوحهء تمامی مطالبات زنان است. بدون کسب این امتیاز اساسی و نمادین، هر مطالبه ای از قبیل ارث و دیه برابر و غیرو، نه تنها دردی از بیشمار دردهای زنان در جامعهء اسلامی دوا نمی کند که اصولاً این گونه مطالبات فرع بر مسئلهء کرامت و عزت انسانی است که در تحمیل حجاب زیر پا نهاده شده است. بدون لغو حجاب اجباری هرگز برابری و حرمت و کرامت زنان به ایشان باز نخواهد گشت.
در این فضای نسبتاً بی قید و بندی که در شب ها و روزهای منتهی به انتخابات ایجاد گشته و آخوندها و زن ستیزان مکارانه و بنا به مصلحت خویش چند قدمی عقب نشسته اند تا انتخاباتی شکوهمند تدارک ببینند، وظیفهء شما زنان و دختران ایرانی است که با شجاعت پا پیش گذاشته و دشمنان آزادی را هرچه بیشتر به عقب برانید. در وسط جنگ و جدل های نامزدها و دعواهای جناحی، ملت باید از فرصت استفاده کرده و ماهی ِ خودش را از آب بگیرد. به فکر آزادی خودش باشد.
شما زنان در همایش ها و میتینگ ها و جلسات تبلیغات نامزدها و گردهمآیی های انتخاباتی و بخصوص در روز رأی گیری و در حوزه ها و در پای صندوق های رأی با شهامت و دلیری ِ بی مانند خویش حجاب از سر برگیرید، روسری ها را بر زمین بیاندازید و همین امروز تکلیف خود را با وعده و وعید های سرخرمن و صدمن یک غاز نامزدها روشن سازید.
به خاطر بسپارید که اگر زنی چنین کرد و بی حجاب و سربرهنه در میان شما ظاهر شد، جدی اش بگیرید، به او بپیوندید و همبسته و پیوسته و یگانه، آنچنان حرکت و موج و جنبشی بپا کنید که از سگ های هار اسلام و زینب کماندوهای پوزه بند بسته جز واق واقی و عربده ای کاری ساخته نباشد.
یادتان باشد که در این تجمعات و گردهمآیی ها که معمولاً تا روز انتخابات ادامه می یابد، اگر زنی و دختری را مشاهده کردید که بی حجاب و طبیعی در میان شما ظاهر شده، تنهایش نگذارید. ممکن است همو دختر این نگارنده باشد. لطفاً تنهایش نگذارید!
--------------------------------------------------------------
* حجاب اسلامی اساساً اجباری است. توضیح این نکته و پرداختن به آن را باید به نوشتار دیگری سپرد.
siamakmehr@yahoo.com




: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives