زهی بلاهت
دلگیری خسن آقا مرا بر آن داشت تا بی خبرازهمه جا لینک ما روز نامه نگاریم را در وب لاگم قرار دهم. اما بعد که به این وب لاگ سری زدم حالم به هم خورد. دیدم یک مشت بازجو و شکنجه گر سابق و اصلاح طلب فریب کار مانند حجاریان و شمس الواعظین و قاتلی مثل محسن آرمین و سروش اسلام فروش و تعدادی دوپاره و دوفکری ملی مذهبی که حکومت علی سامورایی، قاتل تازی را مثال آرزوهاشان می آورند و مسلمانی چون ابراهیم یزدی که همه سیه روزی این سال هامان از نفهمی و گه کاری همین آخوند های بی سهم امام نهضت آزادی است ، آنجا گوزیده اند.
مخاطب اینها نظام ضد انسانی و اهریمنی اسلام است نه مردم ایران. اینها آزادی مطبوعات را از اهریمن دروغ و تباهی دریوزه می کنند. طوری صحبت می کنند که نشان می دهد تشنه اندکی لطف خون آشامان جمهوری غارت اسلام هستند. کی قرار است دوزاری این ابلهان بیافتد. یا اینکه همین درست است که همه دلسوزیشان برای حفظ نظام سیاه اسلام است. اندکی آزادی مطبوعات البته لازم است تا بغض 1400 ساله ایرانیان نترکد و دودمان کثیف اسلام را بر باد ندهد.
من ادرار می کنم بر آن مطبوعه ای که بخواهد با مجوز از وزارت ارشاد اسلام منتشر شود. از چپ به راست، ازراست به چپ، از صدر تا ذیل، ازپایین تا بالا ...
تعطیل کنید این مطبوعه ای که هیچوقت دایر نبوده. اسلام هستی و تاریختان را تعطیل کرده؛ آنوقت باورتان شده که روزنامه ای در کار است و شما روزنامه نگارید ...
زهی بلاهت.