نمی توان نظاره گر مرگ آزادی بیان در پای جهالت بود.
این قصه ای که با انتشار کاریکاتورهای محمد عرب به وجود آمده گذشته از هر چرت و پرت سیاسی که پشت آن هست یا نیست اما یک واقیتی را در درون خود دارد که پرداختن به آن وظیفه هر آزادی خواه و اهل فکری است که از جوانب و جنبه های گوناگون مورد بازکاوی قرار دهد و به این خوانش همه گیر دامن بزند تا از دل آن یک معظل کهن بشری حل گردد: اینکه هیچ چیزی روی این زمین مقدس نیست به طوری که بتواند فارغ از نقد و واکاوی زشتیها و زیبایی هایش بر انسان آوار گردد.
مسلمانان و کلاً اهل ایمان و ایدئولوژی از هر دین و مذهب و فرقه و دار و دسته ای هرگونه نقد و انتقاد از اصول ایمانشان را توهین تلقی می کنند تا بدین وسیله مخالفان خود را ساکت و سرکوب کنند. مضحک تر زمانی است که اینان فیلسوف و روشنفکر هم قلمداد می شوند. ( اینجا را بخوانید و تفسیر آقای سروش از آزادی بیان را هم ببینید.)
توهین همانطور که احترام، به فرد حی و حاضر با نام و نام خانوادگی مشخص معنی می یابد. به طوری که فردی که مورد توهین واقع شده خودش و یا وکیلش با وکالتنامه رسمی، از مراجع قانونی پیگیر شکایتش شود. محمد عرب یک مقوله تاریخی است که عقاید و اصول و باورهایی را یدک می کشد که برای بسیاری ارزشمند است و در مقابل بیشماری نیز نه تنها هیچ ارزش و امتیازی در این باورها نمی یابند چه بسا آموزه های وی را مخل انتظام و ترتیبات زندگی فردی و اجتماعی خود بدانند.
توهین به باورهای کسی معنی ندارد؛ بلکه فقط و فقط به شخص مشخصی می توان توهین کرد یا احترام گذاشت. اعتقادات و باورهای افراد برای صاحبانشان قابل احترام است و دیگران چنین وظیفه ای ندارند.
در اینجا فرض کنیم چنانچه فردی کله سقراط را به کون انسان تشبیه کرد ( گویا در واقع هم سری تاس و بزرگ و زشت داشته است! ) - آنهم سقراط با آن دانش و درک فوق العاده بشری که کسی یافت نمی شود که منکر روشنگری های وی و تأثیر اندیشه های وی در فهم درست امور این عالم خاکی باشد. - آیا آنوقت یک عده ای حق دارند یقه بدرانند که به سقراط توهین شده و بریزند همه جا را به آتش بکشند؟ تازه از کجا بدانیم که اگر سقراط زنده بود از این تشبیه ناراحت می شد و معترض بود؟
و یا فرضاً اگر کسی مدعی شد که محمد عرب بچه باز بوده و از حقایق تاریخی و زندگی وی سند و مدرک آورد و داستان عایشه را ملاک قرار داد و یا به آیات قرآن اشاره کرد وخشونت فاشیستی و بی حد و حساب وی را بر ملا ساخت هیچکس نمی تواند معترض و متعرض چنین منتقدی بشود. حتا اگر نتواند ادعای خود را اثبات کند.
این از ابتدایی ترین حقوق انسانی و رسالت روشنفکری است که تمامی باورها و اندیشه ها و اعتقادات شناخته شده را به هر وسیله، با قلم، با رنگ، با عکس و فیلم و ... به دم تیز انتقاد قرار داده و سره را از ناسره جدا ساخته و گام به گام در راه روشنگری و آگاهی بخشی به دیگران به پیش برود.
اگر در اسلام ناقد به قرآن کافر است و ناقد به محمد مسلمان نیست و ناقد به ائمه شیعه، این تکلیف بر خود مسلمانان است و دیگران را حرجی نیست. بگذارید دیگران کافر و نجس باشند ولی مسلمانان تروریست نباشند. اینطوری بهتر است. چون امروز جهان به تروریست ها رحم نمی کند.