IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Friday, June 08, 2007

 

نیمه ی ِ گندیده - هوشمند ایرانپور
از سایت فرهنگشهر

معتقدات ِ اسلامی، نیمه ی ِ گندیده ی ِ وجود ِ ما است.

چگونه می توان ارتجاع یا واپس گرایی را به عرصه ی ِ زندگی ِ کنونی باز آورد؟ دقیق تر بگویم، چگونه می توان رفتار یا اندیشه ای پست ، عقب مانده و چه بسا شرم آور را حتا در جامعه ای نیمه مدرن مثل ِ ایران ِ امروز، شدنی کرد؟ ... اجازه بدهید پرسشم را از رویکرد ِ عاطفی و ارزشی اش خالی کنم و باز بپرسم: چگونه ممکن است رفتار یا اندیشه ای ناهمگن با دوران، فراموش شده و مخالف با عرف را در جامعه ای نیمه مدرن مثل ِ جامعه ی ِ امروز ِ ایران، دوباره بازآوری و احیا کرد؟ جامعه ای که از مجموعه ی ِ دستاوردها و بنیادهای ِ جهان ِ مدرن، هرچه نداشته باشد لااقل ابزار هایش را دارد. ابزارهای ِ مدرنی که روشن است، معرفت آفرینند. آیا دست ِ کم وجود ِ همین یک عامل، یعنی معرفت ِ حاصل از کاربرد ِ ابزارهای ِ مدرن، مثلاً استفاده از انواع و اقسام ِ ماشین، نباید مانعی در راه ِ تحقق و بازگشت ِ رفتار یا اندیشه ای تاریخ گذشته باشد؟

آرتور کوستلر نویسنده ی ِ " خوابگردها " معتقد است ما می توانیم به دانایی ِ خود بیفزاییم اما نمی توانیم از دانایی ِ خود بکاهیم. معتقد است ما نمی توانیم معرفت ِ خود را به عناصر و مولفه های ِ سازنده اش تجزیه کنیم، آنگاه عناصری را نگه داریم و عناصری را دور بریزیم. بر این اساس دانایی یا معرفت ِ ما واحدی ارگانیک است که پا در فراز ِ تکامل دارد، نه سر در نشیب ِ نقصان. ما پس از گذر از دوره ی ِ قبلی و ورود به دوره ی ِ بعدی، ناگزیر دانا تر می شویم. چه بخواهیم چه نخواهیم دانا تر می شویم. پس ناگزیر از دانایی هستیم. حال اگر ما دانایی ِ مرحله ی ِ قبل را X و دانایی ِ مرحله ی ِ بعد را X +a بنامیم، سوال این است که چگونه می توان دانایی ِ مرحله ی ِ بعد را تحت الشعاع ِ عوامل ِ کاهنده قرار داد و آن را به دانایی ِ مرحله ی قبل یا حتا کمتر از آن فرو کاست و از این رهگذر به ترویج و نشو و نمای ِ رفتار یا نگرشی واپس مانده پرداخت؟

اجازه بدهید منظورم را با آوردن ِ مثالی روشن کنم. در دوره ای از زندگی بشر، برده داری در برخی جامعه های انسانی رواج داشت. اما به مرور ِ زمان تلقی ِ آدمی از حقوق ِ انسان تغییر یافت. آگاهی او نسبت به ضرورت ِ آزادی ِ بشر پُر دامنه تر شد و پس از قیام ها و مبارزه های ِ بسیار، برده داری از میان رفت. امروز اگر مرتجعی بخواهد دوباره برده داری را باب کند با کوهی از مشکلات روبروست. زیرا باور به مفهوم ِ " انسان ِ آزاد " بخشی از معرفت و دانایی ِ انسان ِ امروز است که قابل ِ تجزیه و فرو کاستن نیست. اما به رغم ِ این نظریه ما سال هاست که در جامعه ی ِ خود شاهد ِ رجعت ِ رفتارها و نگرش های ِ پوسیده و عقب مانده هستیم. شاهدیم که هر از گاه تعدادی از این مُرده ها، نبش قبر و در جامعه رها می شوند. شماری از افراد - که متاسفانه عددشان روز به روز بیشتر می شود ـ آن نگرش های ِ ارتجاعی را قبول می کنند و آن رفتار های ِ موهن را انجام می دهند. چگونه می توان این مساله را توضیح داد؟ آخر چه بر سر ِ آن آگاهی ِ رو به تزاید ِ آدمی آمده؟ بی گمان طرفداران ِ ارتجاع برای ِ رسیدن به مقصود ِ خود ساز و کارهای ِ متنوعی اختراع کرده اند، ولی من در این یادداشت تنها به بازشکافی ِ یکی از آن ها می پردازم.

همان طور که گفتم آرتور کوستلر معتقد است ما می توانیم به معرفت ِ خود بیفزاییم اما نمی توانیم از آن بکاهیم. او همچنین می افزاید "وقتی فکر دو پاره شد، هر دو نیمه ارزش ِ خود را از دست می دهد." و این درست همان نکته ای است که من بر سر ِ آن با نویسنده ی ِ خوابگردها اختلاف ِ نظر دارم. به نظر ِ من وقتی فکر دو پاره شد ( مثلاً نیمی مدرن و نیمی سنتی ) تنها یک نیمه، یعنی نیمه ی ِ برتر ارزش ِ خود را از دست می دهد و خنثا می شود، ولی نیمه ی ِ عقب مانده که من نامش را "نیمه ی گندیده ی ِ معرفت" می گذارم تبدیل به ضد ِ ارزش و عامل ِ تباهی می شود. به دیگر سخن، نیمه ی گندیده ی ِ معرفت به آسانی بستری فراهم می آورد که هرگونه واپس گرایی در سایه ی ِ آن ممکن می شود.

حال ببینیم واپس گرایان خواسته های ِ ناهمساز ِ خود را چگونه در جامعه متحقق می کنند. به نظر ِ من هر فرآیند ِ ارتجاعی در دو مرحله انجام می گیرد. اول سلبی و دیگر ایجابی. در مرحله ی ِ سلبی واپس گرایان حقوق ِ پذیرفته شده ی ِ افراد را نفی می کنند. حقوق ِ پذیرفته شده نیز خود شامل ِ دو گونه حق است: الف ـ حقوق ِ طبیعی مثل ِ غرایز ِ آشنای ِ انسانی ب ـ حقوق ِ اکتسابی که خردگرایانه تر هستند و در هر دوره نسبت به دوره ی ِ قبل به لحاظ ِ کیفیت و کمیت رشد می کنند. این حقوق معمولاً با مبارزات ِ مدنی، سیاسی، نظامی و ... به دست می آید، مثل ِ حق ِ برده نبودن ِ انسان. ( البته ممکن است برخی از حقوق طبیعی و غریزی نیز از راه مبارزه کسب شوند، مثل ِ حق ِ ازدواج ِ همجنس بازان با یکدیگر؛ برای ِ همین است که غرایز ِ " آشنا " را از غرایز ِ " غریب " جدا کردم.)

پس از این که حقوق ِ انسانی ِ افراد اعم از طبیعی و اکتسابی نفی شد و لطمه خورد، محملی برای ِ دوپاره کردن ِ برداشت ِ ذهنی ِ انسان ها از وضعیت ِ خودشان به وجود می آید. از سویی نیاز های ِ افراد که قبلاً در ذیل ِ حقوق ِ رسمیت یافته شان برطرف می شد به جنبش در می آید و از سوی ِ دیگر در وضعیت ِ جدید از طریق ِ شیوه های ِ پیشین، راهی برای ِ ارضای ِ نیازها وجود ندارد. در اینجاست که بخش ِ گندیده ی ِ معرفت آغاز به حرکت می کند و ذهن ِ افراد را با افق ِ مرتجعان همسو می نماید. چرا که اگر افراد ِ جامعه با جهان بینی ِ مرتجعان همدلی کنند، امکان ِ بر آوردن ِ نیاز هایشان در آتمسفری دیگر وجود دارد. واضح است که ورود به فضای ِ جدید لوازم ِ خود را در پی دارد. در اینجاست که می بینیم اشخاص، دانایی ِ خود را موقتاً کور می کنند و برای ِ ارضای ِ خواسته های ِ حیاتی ِ خود رفتار و اندیشه ی ِ واپس گرایانه را پیشه می کنند. به زشتی و عقب ماندگی ِ رفتار ِ خود کمترین اعتنایی نمی کنند چرا که پای ِ به دست آوردن ِ حقوق ِ منتفی در کار است.

برای ِ نمونه در این روزها شاهد بودیم که وزیر ِ کشور، مصطفی پور محمدی ، قصاب ِ 67 و عامل ِ کشتار ِ دگر اندیشان و زندانیان سیاسی، در روزنامه ها اعلام کرده که باید صیغه را با تمام ِ توان در جامعه رواج داد. این نظریه هرچند واپس گرا، مخالف ِ عرف و ضد ِ خرد ِ جمعی است اما احتمالاً از سوی ِ جامعه با استقبال مواجه خواهد شد. زیرا وقتی در جامعه ای آزادی ِ جنسی که از حقوق ِ طبیعی ِ افراد ِ بشر است نفی شود و زیر ِ ضربه قرار گیرد، نیاز ِ طبیعی برای ِ پاسخ شنیدن خود را با فضایی که پاسخگوی ِ اوست هم خوان و همداستان می کند. در اینجاست که نیمه ی ِ گندیده ی ِ معرفت در نقش ِ فعال ِ مایشاء وارد ِ میدان می شود و برای ِ برطرف شدن ِ نیاز ِ طبیعی راه حل ارائه می دهد: صیغه ! آری، یک رفتار و نگرش عقب مانده وارد ِ فضای ِ ذهنی و عینی ِ جامعه می شود بدون ِ این که معرفت ِ به خواب فرو زده ی ِ ما خودش را در ماجرا دخالت دهد. کسانی که از پیشنهاد ِ قصاب ِ 67 استقبال می کنند، نه دانایی ِ خود را تجزیه می کنند و نه آن را فرو می کاهند، بلکه در لحظه ای خاص، یکسره آن را نادیده می گیرند. سپس با دستیاری ِ نیمه ی ِ گندیده ی ِ معرفت، نکبت ِ ارتجاع را صورت می بخشند.

معتقدات ِ اسلامی، نیمه ی ِ گندیده ی ِ وجود ِ ما است.




: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives