خاطره پرانرژی آندلس
چند شب پیش از این یکی از پاسدارهای رژیم آمده بود در کانال پنج سیما، هدف از طرح امنیت اجتماعی ( و به تازگی با عنوان طرح امنیت فرهنگی ) را کلاً تلاش برای ایجاد امنیت اخلاقی مردم می دانست. این مأمور نیروی انتظامی از تهاجم فرهنگی می گفت و اینکه دشمنان تصمیم گرفته اند اتفاق آندلس را در ایران تکرار کنند. او از بعضی مصادیق آن نیز نام می برد. از جمله مقوله ای به نام بدپوششی که از اختراعات جدید مسئولین این نظام است. یعنی فاز دیگری از اذیت و آزار مردم.
البته این رفتار رژیم موضوعی است بسیار پیچیده از پروژه بحران در پی بحران و یا هرج و مرج منظم. از بی حجابی به بدحجابی و اکنون به بدپوششی رسیده است و معلوم نیست فردا چه دست خری از آستین آخوند بیرون بیاید و به چه طریق گلوی مردم را هرچه بیشتر بفشارد. هنوز مردم کلافه و سردرگم جیره بندی بنزین هستند که آخوندها شعبده دیگری به نمایش می گذارند. هرج و مرج سیستماتیک به بی اعتباری زندگی و ناامیدی نسبت به آینده دامن می زند و افراد یک جامعه را نسبت به تلاش برای بهروزی و کسب حقوق طبیعی خود به انفعال می کشاند. این رفتار نهادینه شده را می توان به تجاوزگری گوهری اسلام و مسلمین به حقوق و آزادی های طبیعی انسان ها مربوط دانست.
و اما اگرچه این قصه آندلس حرف تازه ای نیست و از جانب به اصطلاح تئوریسین های رژیم اسلامی، کمابیش و جسته گریخته از آن صحبت شده و نگرانی خود را از چنین سرنوشتی پنهان نداشته اند، بحث اما بر سر این است که اگر گروهی بزرگ از همین مردم، تحولی که در قرون اولیه در آندلس روی داد را اتفاق مثبتی ارزیابی کنند و آرزو داشته باشند که در ایران نیز چنین شود، باید چه کسی را ببینند؟
مردم سرزمین آندلس در اسپانیای کنونی که مورد تجاوز مسلمین واقع شده بودند به کمک همکیشان اروپایی خود عاقبت پس از هفت هشت قرن سلطه مسلمانان، با مقاومت جانانه ای آزادی خود را بازپس گرفتند و فرهنگ و تمدن خود را از توحش و بربریت اسلامی نجات دادند.
امروز نیز مردم ایران با نیرو گرفتن از این پیروزی و بر بستر تمدن غنی و پربار ایرانزمین پیش از هجوم مسلمانان به کشورشان و همچنین با تکیه بر ارزش های مدرن فرهنگ غرب و به یاری ملت های آزادی خواه در صدد تکرار تاریخ آندلس هستند.
نگران نباشید!
مسلمین و مؤمنین نسبت به باورهای خود، هر گونه انتقاد و به هر زبانی که بیان شود را توهین می خوانند. به عنوان مثال اگر گفته شود اسلام دین خشنی است، می گویند توهین کردید. این رمز به سکوت واداشتن منتقدین است. حال اگر دستشان به منتقد نرسد مثل پاپ، می گویند باید معذرت بخواهد و اگر چون تئو ونگوگ فیلمساز هلندی در چنگشان بودی، معذرت خواهیت می کنند!
اینکه در نقد خود، از تاریخ اسلام شاهد و مثال بیاوریم و صدمن مدرک و سند و آیه و حدیث و روایت ردیف کنیم و خشونتی که هرروزه پیش چشم ما در جامعه اسلامی جاری است را نشان دهیم، از قتل های زنجیره ای و اعدام ها و سنگسار و شلاق و قطع اعضای بدن بگوییم، از طالبان و القاعده بگوییم ... در نهایت کوششی بیهوده است. به مؤمنین نباید گفت بالای چشمت ابروست. یعنی از یک واقعیت مسلم و قابل مشاهده و ملامسه! هم نباید سخن گفت. وقتی که ناقد به قرآن کافر خوانده شود و مجازات کافر هم از خِره خِره اش شروع بشود، تکلیف نقد و نقادی در همه زمینه ها روشن است. البته لازم نیست کسی یادآوری کند که این ویژگی مختص اسلام نیست و تمام ادیان و مذاهب و مقدسات را شامل می شود. چون سنجیدن اسلام در قیاس با ادیان و مذاهب دیگر از اساس باطل است. در اسلام از انتقاد از مقدسات با شمشیر استقبال می شود.
پس نگران نباشید که به توهین به مقدسات مردم متهم شوید. وگرنه باید در مقابل هر تجاوزی به حقوق خود، فقط خفه خون بگیرید.
مکتب تجاوز
کار و شغل و حرفه آخوند- از هرجنس آن، از کاهن و مغ و موبد و خاخام و کشیش و غیرو که از آنها با عنوان مرد دینی و روحانی یاد شده است- منحصراً منبر و موعظه است. مؤمنین هم مخارج زندگی ایشان را تأمین می کنند. آخوندها با تشکیل حکومت اسلامی و اجرای عملی محتوای منبرها و موعظه های حود بر مؤمن و بی ایمان و به دست گرفتن سرمایه ها و ثروت های مؤمنین و بی ایمانان جملگی، پای خود را از گلیمشان درازتر کرده اند.
اینکه آخوند ها و مؤمنین دائماً لزوم تشکیل حکومت اسلامی را با استناد به همان محتوای دین و مذهب خود توجیه می کنند، ربطی به شهروندان بی ایمان ندارد و تکلیفی را متوجه ایشان نمی سازد. مؤمنین نیز حق ندارند که در باره افراد بی ایمان تعیین تکلیف کنند. و اگر در اصول و نصوص مذهب مسلمین و یا هر دین و مذهبی، بر تشکیل حکومت توسط مؤمنین و جاری و ساری ساختن حرام و حلال و باید و نبایدهایش بر مؤمن و بی ایمان هردو تأکید شده باشد، این واقعیت مصداق کامل تجاوزگری و اعتقاد به بی حقوقی دیگران است.
در اینجا باید پرسید این بی ایمانان چه کسانی هستند؟ این بی ایمانان به اسلام و آخوند، اکثریت عظیمی از همین مردم کوچه و خیابانند که اسیر اسلام بوده و از خوی وحشی و تجاوزگری مؤمنین آدمخوار به خوبی آگاهند و از ترس جان، روی هر ورقه و فرم رسمی می نویسد: مسلمان.
از قدیم گفته اند: عیسی به دین خود، موسی به دین خود. اما هیچکس نشنیده است که گفته باشند: محمد هم به دین خود.