بلاهت ملی
ما ایرانیها با ورزش ماراتن از ابتدا قهر کرده ایم. در مسابقات دو ماراتن شرکت نمی کنیم چرا؟ چون غرور ملی ما را قلقلک می دهد. چون یاد آور شکست یکی از پادشاهان عهد بوق ماست که در یکی از ماجراجویی ها و کشور گشاییهایش ناکام مانده است.
قرنها بعد از این تاریخ عرب های بیابان گرد به سرزمین ما هجوم می آورند، ازخونمان آسیاب می چرخانند، غارتمان می کنند، به زن و فرزند ما تجاوز می کنند، کتاب هامان رامی سوزانند، چپه سوار خرمان می کنند، جزیه می گیرند و... و تا همین امروز جوان هامان را روی مین تکه پاره می کنند، به دار می آویزند، سنگسارمان می کنند، بر سر هر کوچه بر تن انسان تازیانه می زنند، دختران و خواهران مان را برای فاحشگی به عرب ها می فروشند و چهارده قرن است که قیف گذاشته اند در مقعدمان و از بام تا شام آیه و حدیث داخلش می ریزند.
آنوقت ما دین دشمن را آیین خود قرار داده ایم و شغال های عرب راکه مظهر پلیدی و شقاوت و فساد بوده اند مقدس می دانیم و می پرستیم. آنهم زمانی که قداست توهمی بیش نیست.
کجاست آن غرور ملی؟