سخنی با کانون
بارها و بسیار از اینجا وهرکجا شنیده وخوانده ایم که مشخصاً ما، تجربه کار جمعی نداریم. خواستم به این واقعیت بیشتر بپردازم.
به گواهی تاریخ در اینجا و در این سرزمین همیشه وهمواره تجمع بیش از سه نفر نوشته و نانوشته ممنوع بوده است و انسان اینجا علی رغم زندگی در یک مجموعه، از زند گی اجتماعی محروم بوده است. اساس زندگی اجتماعی و وظیفه اصلی فرد درجامعه نقد اندیشه های دیگران است. نقد و نقادی تنها وسیله و ابزار پیشرفت و ترقی و تکامل جوامع بشری است. ساکنان این سرزمین هیچوقت فرصت زندگی اجتماعی نیافته اند چرا که ابزار زندگی اجتماعی یعنی نقد را از وی گرفته بودند. یکی از پادشاهان قاجار( یادم نیست کدام است) وقتی می شنود درجایی از پایتخت تعدادی جمع گشته و درباره اوضاع مملکت صحبت می کنند، دستور می دهد آنها را می آورند و سپس نفر به نفرتوی چاه می اندازند و برای اینکه مطمئن شود مرده اند پشت سرهرکدام تیری هم به داخل چاه شلیک میکند.
در اسلام هم رسماً حکم داریم که ناقد به قرآن کافر است، ناقد به محمد مسلمان نیست وناقد به ائمه شیعه نیست. همین سال ها نیزدیده اید که نفس نقادی وتحقیق وآمارگیری را به دادگاه می کشانند و زیرسؤال می برند. در اینجا علی رغم رگ های برجسته گردن ناسیونالیست ها تمدنی در وجود نبوده است. استناد به تلنباری از کاسه کوزه و اشیاء زیر خاکی که هنوزهم در بسیاری از نقاط دور و نزدیک این منطقه همان وسایل در زندگی روزمره مردم بکار می رود، دست کم ربطی به تمدن به مفهوم امروزینش به دست نمی دهد. چون عنصر اصلی بروز رفتار متمدنانه که همان نقد و نقادی است مفقود بوده است و هیچ نشانی از نهادهای مدنی، بازبه همان مفهوم امروزین که می شناسیم در میان نیست.
پس طبیعی است که تجربه کار جمعی و گروهی نداشته باشم. ما هنوز چند دهه بیش نیست و چندین تن بیشتر نیستند که پی برده اند که زندگی اجتماعی ما تا کنون تعطیل بوده است وباید از ابتدا تأسیس شود.
*
تشکیل کانون وبلاگ نویسان که در نوع خود هم بی سابقه است وهم کمتر شباهتی به مثلاً کانون نویسندگان دارد طبیعی است که بر پایه آزمون وخطا بنا می شود. پس لازم است بیشتر از هر جا و هر فعالیت اجتماعی از فضای تحمل پذیری با آستانه بالا برخوردار باشد. از امتیازهای چنین تشکلی مجازی بودن آن است. دیگر نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی و سگهای زنجیری اش به هیچ کدام از اعضاء دسترسی ندارند. پس هرگلی بزنیم به سر خودمان زده ایم وهرخطا و ندانم کاری بی بروبرگرد مسؤلش خود اعضاء هستند.
*
در باره ی این اصل که:" وب لاگ ها وطن ندارند و نویسنده یا نویسندگان شان ، در محدوده ی وب لاگ ها ، ملزم به رعایت قوانین محل زندگی خود نیستند. تنها ملزم به رعایت قوانین عام و جهان شمول هستند." نباید زیاد با واژه ها بازی کرد. از این اصل با همین انشاء غالباً برداشت لازم صورت می گیرد و آنچه باید دانسته شود اراده می شود.
در هر صورت وجود تشکلی که افرادی با مشترکات زیاد را گرد هم آورد امر مثبت و متمدنانه ای است ویادمان باشد تمامی ما هنوز درمرحله سیاه مشق کار جمعی به سر می بریم و زمانی که جمهوری اسلامی می خواهد سر به تن هیچ وبلاگ نویسی نباشد ما نباید زیاد از یگدیگر خرده بگیریم.
***