ما، آمریکا و مثلث آخوند شغال، پاسدار قاتل و بسیجی احمق
طی هفته ای که گذشت جمهوری اسلامی همه تلاش خود را به خرج داد تا بسیجی ها را به عنوان سگ هایی که می توانند گاز بگیرند به ما و دیگران معرفی کند.
این فکر آخوند در دو سطح همیشه قابل برسی بوده است. درابتدا و جنبه پر اهمیت قضیه، مصرف داخلی آن است. بسیجی ابله که در پشت سرش پاسدار قاتل حتا وجود دارد درهیچ صورتی نمی تواند برای مخالفان رژیم خطر آفرین باشد. مگر اینکه آخوند ها و مسلمانها بتوانند فضای کشور را همانگونه که در حسرتش دچار نوستالوژی شده اند به سال های شصت باز گردانند. یعنی خیال پردازی، یعنی کشک. این کار فقط و فقط ازفیلمسازها ساخته است. آخوند شغال چنانچه در یک وضعیت بحرانی بخواهد از بسیجی برای سرکوب مردم استفاده کند در همان گام نخست با سر به زمین می خورد. اصلاً مگر الاغی مانده است که بخواهد جانش را دردرگیری با مردم خودش، مردم کوچه و محله اش سرهیچ و پوچ از دست بدهد؟ از سویی مگر این مردم آگاه امروز دیوانه های سال های شصت هستند که با آخوند در کشتن همشهری های خود هم گام شوند؟ اگر آخوند با آن پولهای دزدی که رفسنجانی معتقد است برای زمانی ذخیره کرده که اسلام به خطر بیافتد، به میدان آمده و ولخرجی می کند، فقط می تواند مزدور استخدام کند نه معتقد.
کلاً منظورم این است که کمتر کسی حتا از میان دست پرورده های رژیم اینقدراحمق است که با مردم مستقیماً درگیر شود. چون حداقل در این سالها چند موردی از مقاومت مردم را به خوبی دیده و خطرش را در یافته است. ما تا به حال بسیجی هم هرجا لازم بوده شهید کرده ایم. یا همین جریان دخترهای مشهدی که به تازگی درچهارراه آزاد شهرمشهد، شلوار از پای خواهران زینب پایین کشیدند. پس بسیجی را من هیچ خطری نمی دانم. مگر تعداد اندک خیلی احمق که با شستشوی مغزی آخوند، بیماری مزمن اسلامشان عود کرده باشد. مثل همین هایی که خودکشی انتحاری می کنند! این تعداد هم راه به جایی نخواهند برد و در کوتاهترین زمان و در یکی دو روز از سوی مردم جمع آوری می شوند.
آنهایی که در برابر مردم مقاومت خواهند کرد بسیجی ها نیستند. بلکه ابتدا تروریستها و مزدورهای لبنانی و فلسطینی و عرب های معاود عراقی رژیم هستند و در مرحله بعد پاسدارهای قاتل آلوده و بازجوها و شکنجه گرها خوارها و رانت خوارها و دزدهای این سالها هستند. این گروه اما سر و کارشان با کرامالکاتبین! یعنی آمریکاست. چه بسا ما به تنهایی زورمان به اینها نرسد. این ها می مانند و زندان گوآنتانامو...
اما در سطح دوم یعنی مصرف خارجی میلیشیای بسیج ، جمهوری اسلامی از این هم بدبخت تر است. آخر این آخوندهای الاغ تصور کرده اند با بسیجی می توان با آمریکا جنگید؟ مگر به راحتی سالهای جنگ با عراق میدان مین یافت می شود که آخوندها بخواهند الاغ هایشان را تکه پاره کنند؟ یا اساساً از آن خرها مگر یافت می شود که گروه گروه می رفتند روی مین؟ آخوندها در مقابله با آمریکا یکی دوروزی گوزگوزی شاید بکنند. مگر ما بیکار می نشینیم. دست در دست نیروهای رهایی بخش هر شغال حکومتی که تعرضی به مردم داشته باشد گردنش را خرد خواهیم کرد.
جمهوری اسلامی با این مانورهای مکرری که راه انداخته و با جمعیت الاغ بسیجی اش در نظر دارد به آمریکا چنین وانمود کند که حمله به ایران برایش پر هزینه خواهد بود. تمامی پول و نیرویی هم که جمهوری اسلامی درعراق و در جنگ غیر مستقیم با آمریکا صرف می کند درجهت همین سیاست است: تهدید به وجود باتلاق. هرچند که در نهایت جمهوری اسلامی نیز مدتی یک مقتدا صدری یا الزرقاوی نامی خواهد داشت. ولی من عمیقاً بر این باورم که همه این حوادثی که در افغانستان و عراق بعد از ورود نیروهای رهایی بخش امریکا روی داد، در ایران، دوسه روزی آنهم در وسعتی به مراتب کوچکتر و کم هزینه تر برای مردم ما، به پایان خواهد رسید. ما بیکار و نظاره گر نخواهیم نشست. دوش به دوش نیروهای رهایی بخش ایالات متحده آمریکا چند روزی در گوشه و کنار با آخوند شغال، پاسدار قاتل و بسیجی احمق، خواهیم جنگید. این کمترین هزینه ای ست که گویی بی پرداخت آن ازشر آخوند و اسلام نمی توان نجات یافت.
ضمناً این نکته را هم نا گفته نگذارم که بچه های سازمان مجاهدین و دیگر گروه ها و سازمان های جنگجوی سالهای شصت، چنانچه با ضعیف شدن جمهوری اسلامی و شل شدن مرزها خواستند وارد کشور شوند، بهتر و عاقلانه تراست هر مقدار چریک و چگوارا در وجودشان مانده همان پشت مرز تخلیه کرده، سیفون را هم بکشند و دست از سازمان بازی و گروه بازی برداشته وهمگام با مردم به شکلی کاملاً متمدنانه در ایجاد و برقراری نظامی دموکراتیک بکوشند.