نفت، خاویار، انرژی هسته ای و سهم ما از گرسنگی
نفت را که خوب می شناسیم. همان ماده سیاه بد بو که هرجای این سرزمین را سوراخ کنیم فوران می کند. ماده ای که تاکنون نکبت زندگی ما بوده است و نعمت دیگران. جز سردی استبداد و سختی ستم حاکمان، کامی از دل گرمش نصیب ما نگردیده است. ثروت نفت در دوره معاصر وسیله وقدرت اعمال دیکاتوری و بزرگترین مانع پاگرفتن فکر دموکراسی در ایران بوده است. در سالهای 76-77 زمانی که به ده دوازده دلار فروخته می شد تا امروز که شصت دلار می خرند سهم ما همچنان روزی دو دلار برای زندگی است به علاوه ی چیزِ آخوند که به برکت نفت هر روز کلفت تر می شود و ماتحت ما گشادتر. سهم یک نوکر دولت و مواجب بگیر ( کارمند! ) با سیصد هزارتومان حقوق و پنج سر عائله حساب کتاب کنید همین می شود: روزی دو دلار! آنهم با حداقل هشت ساعت کار، نه مفت و مجانی. پس اگر همه ما همین امروز برویم و در چاه های نفتمان بشاشیم از این گرسنه تر نخواهیم شد. یادم است وقتی آمریکا در عراق مستقر شد از صدا و سیمای حکومت اسلامی مدام خبر سرقت نفت عراق بوسیله تانکر توسط آمریکاییها پخش می شد! در حالیکه خامنه ای و بچه هایش و خانواده رفسنجانی - علاوه بر نفت ایران که دربست می بلعیدند - در دوره تحریم عراق با همکاری عدی و قصی فرزندان صدام، بزرگترین نفت دزدان عالم بودند. بوی نفت همه رجاله ها و سارقان را به خود جلب می کند و ما که از بد روزگار در حاشیه چاه های نفت ساکنیم به ناچار هم بوی بد نفت را باید استنشاق کنیم هم بوی تعفن دیکتاتور را، و کماکان نان خشکمان را سق بزنیم.
نمیدانم تا به حال خاویار خورده اید یا نه؟ من فکر می کنم خاویار مزه گُه میدهد! در غیر این صورت چرا عامه مردم مصرف نمی کنند؟ این چه غذایی است که من با این سن و سال حتا یکبار نچشیده ام؟ بارها از تلویزیون دیده ایم که شکم ماهی را می شکافند و ماده ای سیاه و دانه دانه را در بسته بندی شیک راهی شکم ثروتمندان کجای عالم می کنند و از ایران به عنوان اولین و دومین و چندمین صادر کننده خاویار در جهان نام می برند و با افتخار ریشخندمان می کنند. آخر مردم دودلاری که لایق خاویار نیستند. لابد خاویار را می فروشند و با پول آن برنج تایلندی که خوراک دام و طیور است می خرند که با کوپن توی صف های طویل مردم را تغذیه کنند. تازه آنوقت توی صف هم هرچه داد می زنیم کون کُن ها را زیاد کنید که ادارمون دیر شد، وقعی نمی گذارند؛ عدالت علی را هم اجرا نمی کنند.
حکومت اسلامی به وسیله حلب پاره های اسقاطی و تکنولوژی عقب مانده روسیه که در فاجعه چرنوبیل و زیردریایی اتمی به گل نشسته در دریای سیاه زیرش رید و بی آبروی عالم شد و دانش پرفسور قاچاقچی و دلال پاکستانی می خواهد انرژی هسته ای تولید کند. به کمک دانش کره شمالی که مردمش با گدایی مقداری برنج از کره جنوبی ارتزاق می کنند، در فکر تولید بمب اتمی است. این آرزو و فعالیت را نیز چنان ملی بشمار می آورد و حیثیتی اش کرده که حال جایی برای ذره ای عقب نشینی باقی نگذاشته است. زبانم لال روزی که یک میلیون جنازه را در اطراف نیروگاه بوشهر و یا تاسیسات نطنز دراز به دراز روی زمین یافتیم و یا فردا که سربازان آمریکایی را در تهران دیدیم یادمان خواهد افتاد که قذافی خردمند چه به موقع آهن قراضه های اتمی اش را بار کشتی کرد و به آمریکا فرستاد. سوای اینکه نظامی خودسر که به وجود نیروهای خودسر در درون خود نیز اعتراف کرده است شایستگی برخورداری از چنین تکنولوژی حساس و خطرناکی را ندارد، اساساً ما مردم دودلاری برق اتمی می خواهیم چکار؟ حکومت دزد و بی شرم آخوند فردا که برق اتمی داشته باشد قبض های ده پانزده هزار تومنی برق را ده برابر می کند و ما باید پُز انرژی هسته ای را از سهم گرسنگی خود بپردازیم.
در حکومت اسلامی تولید یعنی تخریب، پیشرفت یعنی ویرانی و رفاه به معنی گرسنگی است. به این نظام باید گفت:« ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان!»