شراب بنوشید که شراب، دوای هر درد بی درمان است.
سرمای سخت زمستان امسال را با الکل راحت تر می شود تحمل کرد. سرشبی رفتم از یک ساقی آشنا که شبیه بسیجی هاست یک بطری یک ونیم لیتری عرق کشمش گرفتم.( گرچه عبید زاکانی توصیه کرده که شراب از دست ساقی ریشو نباید گرفت، اما چاره نبود. قیافه بیشتر ساقی ها شبیه پاسدارها و بسیجی هاست. آن ها هم چاره ای ندارند، باید خودشان را استتار کنند.)
راستش پولم نمی رسد شراب قاچاق خارجی بخرم. قبلاً ودکای قوطی می خوردم، ولی عرق کشمش خانگی اگه از عرقکشش مطمئن باشی که مثلاً قرص قاطی نزده باشد خیلی بهتر است، کافیست آبی بسوزد و جرقه هم نزند.
الکل از جمله موادی است که در بدن انسان ساخته نمی شود وگرنه بدن ما مخدرات و حتا روان گردان ها را به نوعی و به صورتی تولید می کند. تحمل درد و حالات وهم انگیز در انسان شاید تحت تأثیر همینگونه مواد است. اما الکل را حتماً باید جزو رژیم غذایی در نظر گرفت و جایش را در سبد غذایی خانواده احیا نمود. عجیب است که ماده ای را که ما ایرانیان کشف کردیم و به خواص متعدد و سودمند آن پی بردیم، آنوقت خود ما آنرا تحریم کرده و از مزایا و لذت نوشیدن شراب خود را محروم ساخته ایم. بی عقلی تا به آنجاست که ماده ای را که پاک کننده و از بین برنده آلودگی است نجس می خوانیم.
در یکی از کاوش های باستان شناسی در حوالی ارومیه، کوزه ای کشف شده است با عمر هشت هزار سال که دُرد شراب ته نشین شده در آن، از وجود شراب در سبد غذایی ما ایرانیان با چنین قدمتی یاد می کند. و یا می دانیم که در دوره هخامنشیان دستمزد کارگران را از جمله با شراب تسویه می کردند. جالب اینجاست که زکریای رازی از زمره دانشمندان بزرگ ماست که وحی و نبوت را انکار می کند و ضرورت آنرا نمی پذیرد و نجات نفوس در این عالم را در دست عقل می داند.( مأخذ ). این نگاهِ درست متعلق به شخصی است که همو الکل یعنی کشف علمی درخور توجه ایرانیان را به نام خود دارد.
در گرشاسب نامه اسدی طوسی در باره سودمندی های شراب آمده است:
دل تیره را روشنائی می است
که را کوفت غم، مومیایی می است
بـَدَ ل می کند ، بد دلان را دلیر
پدید آرد از روبهان، کار شیر
به رادی کشد، زفت و بد مرد را
کند سرخ لاله، رخ زرد را
به خاموش، چیره زبانی دهد
به فرتوت، زور جوانی دهد
خورش را گوارش، می افزون کند
زتن ماندگیها به بیرون کند
درباره این شعر در اینجا می توانید بیشتر بخوانید.
به نظر من تنها و تنها ماده ای که می تواند جایگزین مواد مخدر و مواد انرژی زا و نشاط آور دروغین و روانگردان ها و انواع و اقسام آن قرار بگیرد شراب است. محروم کردن مردم از شراب در رژیم اسلامی، آماده ساختن جامعه برای هجوم تریاک و هروئین و کراک و شیشه و کریستال و حشیش و انواع قرص و کوفت و زهرمار بود. وجود ده میلیون معتاد نتیجه مستقیم چنین سیاستی است. سرانجام هم هیچ راهی برای مقابله با بیماری خانمانسوز اعتیاد به مواد مخدر به جز آزاد ساختن شرب خمر پیدا نخواهد شد. اما متأسفانه تا نظام نکبت الهی بر ایران حاکم است چنین امری غیرممکن خواهد بود. نظیر بسیاری از آزادی های طبیعی ما که لگد مال وحوش اسلامی شده است.
لابد تا به حال شنیده اید که آبجو بهترین غذایی است که از تشکیل سنگ کلیه پیشگیری می کند و در دفع آن نیز بسیار سودمند است. اما اسارت یک اقلیت نادان در بند خرافی ترین و احمقانه ترین باورها، یک ملت را از استفاده از عقل و خرد و دانش خود محروم کرده است.
شراب انسان را به شوق و شور بر می انگیزد، به رقص و پایکوبی دعوت می کند و روحیه اجتماعی زیستن را و در میان همگان بودن را تقویت می کند که از قضا همین نکات عامل اساسی در تحریم شراب از سوی اسلام و حکومت اسلامی است. در عوض مواد مخدر افراد را افسرده و ضعیف و منزوی می سازد و انرژی های مثبت وجود مارا سرکوب می کند که دقیقاً چنین ویژگی ها و خصوصیاتی مورد نظر آخوندهاست.
حتا برای همین متدینین و مؤمنین متجاوز نیز اگر ذره ای فهم درست می داشتند، شراب درد اصلی و اساسی آنان را که درد دین است درمان می کرد. درد بدون استثناء نشانه بیماری است. به رغم استعارات و تشبیهات و رفتارهای شاعرانه وعرفانی با واژه درد در ادبیات ما، اما درد در عالم واقعیت نشانه بیماری است. درد دین نیز از آن جمله است. شراب چون راستی می آورد، شادی می زاید و نشاط آور است و چون بار هستی را بر دوش ما سبک می سازد، بدون شک در رهایی از دروغ و به ویژه ریا که اساس ایمان مذهبی است، بسیار مؤثر است.
انسان وقتی شراب می نوشد، وقتی نرم نرمک گرم می شود، وقتی شُل می شود، شاد می شود، آنوقت برای هیچ امر و نهی نابخردانه ای، برای هیچ قداستی، برای هیچ دغا و دروغی، تره هم خرد نمی کند. آنوقت مزخرف ترین چیز عالم مثلاً شکیّات نماز است. آنوقت به راحتی به ریش الله و شیطان و 124 هزار پیامبرش، به ریش بیشمار امام و امامزاده و آخوند و مرجع تقلید و مجتهد عالیقدر و ولی فقیهش می خندد. و از آنجایی که مِی با قِی ملازمه دارد، ای بسا بر این یاوه ها استفراغ هم بکند. حتا ممکن است در این وسط بادی هم از وی خارج شود. و این آخری اتفاقاً نشانه درمان درد دین است. نشانه بهبودی است!