زندگی تلخ اسلامی
زندگی در ایران بسیار سخت و بیش از پیش ناگوار شده است. زندگی برای بخش وسیعی از مردم و طبقات پایین جامعه فقط و فقط به معنی زنده ماندن است. اگر از زاویه تفریحات و شادی ها و گذران تعطیلات مردم به وضع کنونی جامعه نگاه کنیم، چشم انداز تیره و تار و ناامید کننده ای پیش روی ماست.
مسافرت حتا در داخل ایران بسیار گران است. با هرج و مرجی که بعد از جیره بندی بنزین به وجود آمده اوضاع خراب تر نیز گردیده، به طوری که چندروز مسافرت سالانه به سواحل شمال و جنوب و اینسو و آنسوی ایران، برای خانواده های بیشتری ناممکن شده است. اگرچه هر گوشه ای از کشور توسط رژیم اسلامی به ماتمکده ای تبدیل شده که حتا زیبایی های طبیعی ایران نیز قادر به شاد کردن دلی نیست، با وجود این یک تغییر و تحول جزئی در زندگی خفه و یکنواخت و تلخ و بی آینده خانواده ها، بی گمان سختی های روزگار را تحمل پذیرتر می کند.
تصور اسلامزدگان و مسئولین رژیم اسلامی از مسافرت و گردش و سیاحت و تفریح فقط سفرهای زیارتی است و به جز زیارت دلیلی برای مسافرت در اوقات فراغت و تعطیلات نمی شناسند. به همین دلیل مسئولین نظام، سفرها و تورهای زیارتی به مشهد و قم و سوریه و مکه و مدینه و کربلا و نجف و ده ها گور و قبر مرده و مومیایی را شدیداً تشویق می کنند و برای چنین هدفی کار تبلیغی و به اصطلاح فرهنگی زیادی تاکنون انجام گرفته است. از آنسو نیز هر امکان تفریحات مستقل و غیرمذهبی را به ویژه برای اقشار ندار جامعه از بین برده اند. اکثریت ملت امکان مالی سفر به امارات و دبی و قبرس و تایلند و ترکیه را ندارند و در گردشگاه ها و سواحل دریاهای خودمان هم که قوانین تجاوزگرانه اسلامی و مجریان وحشی آن اجازه نمی دهند مردم تفریح کنند: حمام آفتاب بگیرند، آزادانه شنا کنند، شراب بنوشند، عشق ورزی کنند، موسیقی گوش بدهند، برقصند...
رژیم اسلامی بنا به خصلت مرگ پرست و شادی ستیز خود از ابتدای انقلاب بر روی سواحل دریا حساسیتی مضاعف داشته است. شنا و تفریح مردم در ساحل های زیبای دریای مازندران برای حاکمان اسلامی به مثابه فحش است. سعی وافری به خرج داده شده تا استفاده از سواحل را غیرممکن کنند. ارگان های بیشمار اسلامی قسمت اعظم سواحل را محصور و مسدود کرده اند و یا به تفرج گاه هایی برای خانواده اعضای خود اختصاص داده اند. سال ها پیش به بهانه پیشروی آب دریا، با ریختن قطعه سنگ های بزرگ مانع از دسترسی مردم به سواحل شدند. مساحت اندکی از ساحل های دریا که به صورت آزاد برای استفاده عموم باقی مانده است با خودداری عمدی از نظافت به زباله دانی تبدیل شده است. علاوه بر این مشکلات، آنچه باعث می شود انسان از گردش در سواحل دریا دلزده و بیزار شود، وجود مأمورین و گشت های متعدد از نیروی انتظامی و سپاه و بسیج است که به طور شبانه روزی مراقبند که منکری اتفاق نیفتد و مثل مگس مزاحم شادی مردمند.
فضاهای عمومی مطلقاً در محاصره نظام اسلامی است. مردم ایران در خیابان ها زندگی نمی کنند. حکومت اسلامی خیابان ها را مصادره کرده و تنها یک زندگی گیاهی در چهاردیواری خانه ها را به رسمیت می شناسد. خیابان محل عبور سریع است. هیچ صدای شادی و خنده و ساز و آوازی به گوش نمی رسد. هیچ گردهم آیی خودانگیخته و مردمی در خیابان ها و پارک ها و سالن های عمومی و رستوران ها وجود ندارد. ایجاد و تشکیل هیچ کلوپ و انجمنی که افرادی براساس علاقه مندی ها و مشترکات خود گرد هم جمع بشوند ممکن نیست. کمترین تحرک مردم در خارج از خانه زیر نظر و تحت کنترل رژیم است. تجمع بیشتر از سه نفر فقط در قالب خانواده مجاز شمرده می شود. به جوان ها و افراد مجرد در هر مکانی به صورت مجرم نگریسته می شود. کافی است تعدادی جوان در گوشه ای از خیابان تجمع کنند تا بلافاصله مأمورین نیروی انتظامی با رفتاری توهین آمیز و خشن آنان را متفرق سازند. رژیم حتا یک تفریح و شادی کوچک مثل قلیان کشیدن جوانان را نیز تحمل نمی کند. تجمع و پارتی و تفریح و شادی در درون خانه ها نیز با نگرانی جدی همراه است. نشستن پای تلویزیون و تماشای برنامه های ماهواره ای بیشترین بخش از زمان فراغت خانواده ها را تشکیل می دهد.
سینماها با پخش فیلم های کم ارزش و غالباً مبتذل ایرانی که از صافی وزارت ارشاد و بنیاد فاشیستی فارابی خارج شده است کمتر کسی را به خود جلب و جذب می کند. میادین و سالن های ورزشی به دلیل جدایی جنسیتی و محدودیت های ساختگی، مکانی برای تفریح و شادی و نشاط مردم نیست. جشن والنتاین نیز به خاری در چشم سنت گرایان و مذهبی ها تبدیل شده است. امسال با فرارسیدن روز والنتاین مأموران حکومتی با هجوم به گلفروشیها، لوازمالتحریر فروشیها و خرازیها اجناس و کادوها و هدایای جشن والنتاین را جمع آوری کردند.
کوشش بی امان رژیم معطوف به منحرف ساختن نیازهای طبیعی مردم به شادی و تفریح، به سوی آیین ها و مراسم و مناسک مذهبی است. مجالس آش پزی و شله زرد خوری و مولودی و سفره ابول فضل و مجالس دعا و سینه زنی و روضه خوانی و مداحی، وقت و بی وقت و به هر مناسبت بی ربطی به شدت تشویق می شود و غالباً به شکل مستقیم و غیر مستقیم کمک های مالی و جنسی به میزبانی ها صورت می گیرد.
در مشهد که من از نزدیک شاهد زندگی روزمره مردم هستم، روضه های خانگی و گریه و زاری و ضجه برای مصیبت های حسین و فاطمه و طفلان مسلم و اکبر و اصغر و قاسم و عباس، یکی از اصلی ترین تفریحات خانواده هاست. مهمانی هایی که به دنبال بازگشت افراد فامیل از سفرحج برگزار می شود نیز از دیگر سرگرمی های مردم است. سطح شهر و نمای کوچه ها و دیوارها را پرچم ها و پرده نوشته های سیاه با مضامین مذهبی و شعارها و آیات و روایات عربی پوشانده است. صندوق های گدایی کمیته امداد امام که از تعداد درخت ها و ستون های برق بیشتر است، چهره زشتی به معابر داده است. بهترین و بزرگترین تفرج گاه ها گورستان هاست. گورستان بهشت رضا و گورستان خواجه ربیع به خصوص در فصل بهار و تابستان محل پیک نیک شهرنشینان مشهدی است. جمعه ها و سایر روزهای تعطیل خانواده ها با حمل زیرانداز و وسایل آشپزی و انواع خوراکی در گورستان بهشت رضا بر روی قبرها تجمع می کنند و به تفریح می پردازند. فروشگاه های متعددی نیز برای خرید خوراکی دایر کرده اند. فضای سرسبز و پاکیزه بهشت رضا که از تمامی پارک های شهر زیباتر است به همین منظور درنظر گرفته شده است! اگرچه تمام شهر مشهد همانطور که از نامش پیداست گورستانی بیش نیست.
وضع در شهرهای کوچک و روستاها که سلطه و سرکوب آخوندها به طور سنتی جاری است از این هم بدتر است. کیفیت زندگی روستائیان هم به دلیل فقر بیشتر و هم به دلیل غلظت باورهای خرافی و مذهبی و ناآگاهی نسبت به حقوق و آزادی های خود تفاوت چندانی با زندگی گیاهان و احشامشان ندارد.
رژیم اسلامی با گسترش فقر و بی کاری، با حجاب اجباری، با تحریم شراب، با جداسازی جنسیتی، با ممنوعیت ارتباط و عشق ورزی خارج از ازدواج اسلامی، با منع و تحریم ساز و آواز و رقص و بویژه رقصیدن و آواز خواندن زنان، و با متولی گری در ریز و درشت افعال انسان ها و دخالت در پنهانی ترین گوشه های زندگی مردم، عملاً و در واقعیت ریشه شادی و شادخواری را خشکانده است. حکومت جابرانه بر ملتی خموده و مغموم و افسرده و بی آرزو و بی آینده و دست به دهان که فقط راضی و خرسند است و خدا را شکر می کند که یک روز دیگر نیز زنده مانده است، برای دینکاران اسلامی حکومتی است آسان و ایده آل.
حکومت اسلامی در این بیست و نه سال همه تلاش خود را برای اسلامی کردن جامعه و تبدیل ایران به گورستان به خرج داده است. کوششی بی وقفه برای تبدیل مردمانی شاد و سرزنده با چهره هایی سرخ و شاداب به جنازه هایی زردرو، عنق و عبوس که والدین خود را از به وجود آوردن خود نفرین می کنند، از دست آوردهای انقلاب شکوهمند اسلامی است. اخبار و تصاویر اعدام ها و جنازه های آویخته از جرثقیل ها، تصاویر تن و بدن تازیانه خورده و تکه پاره جوانانی موسوم به اراذل و اوباش، خبرهای سنگسار بی گناهان، اخبار مربوط به بریدن دست و پا، شکنجه ها و آزار دانشجویان دربند، سرکوب کارگران گرسنه و مزاحمت دائمی برای بانوان در کوچه و خیابان به همراه عرعر وعربده و زوزه قاری و مداح و مؤذن و روضه خوان که از هر بلندگو و منبر و مناره ای در تمام طول روز و شب پخش می شود، زندگی تلخ و ترشی ساخته است که تحملش از حوصله و توان ملت فراتر رفته و شرایطی به وجود آورده که بیم و امید توأمان به یک خیزش همگانی جهت تغییر وضع موجود از هر زمانی و موقعیتی بیشتر است.
اکنون وظیفه ماست، مسئولیت تاریخی ایرانیان است که ایران را به گورستان اسلام تبدیل کنند. به محل دفن سنت ها و باورها و ارزش ها و هنجارهای کهنه و مزاحم و بیگانه با هویت و وجود ایرانی ما. ایرانیان به طور تاریخی سهم زیادی در بسط و گسترش و پر و بال دادن به اسلام در جهان داشته اند و ازاین منظر می بایست وجدانی ناآرام داشته و خود را گناهکار بدانند. تنها راه نجات از وجدان معذب، تلاش بی وقفه در نمایاندن و آشکارساختن چهره پلید آخوند و اسلام است. این امر مهم، رسالت تاریخی ما در برابر میلیون ها انسانی است که در سرتاسر جهان گروگان و اسیر و گرفتار جهل و تجاوز و جنایت اسلامند.
siamakmehr@yahoo.com