IRAN LAND'S REPORT           گزارش به خاک ایران
سیامک مهر
Tuesday, April 15, 2008

 

در بارهء اسلام های ناب محمدی

در آخرین نامه ای که زنده یاد علی اکبر سعیدی سیرجانی خطاب به علی خامنه ای می نویسد و سپس دستگیر شده و پس از چندی به قتل می رسد، نکاتی وجود دارد که شاید به خاطر احترامی که برای این نویسنده قائلیم و به پاس مبارزه دلیرانهء وی با ظلم و ستم جمهوری اسلامی کمتر به آن پرداخته شده است و لااقل نگارنده تاکنون مطلبی که از این زاویه به قصه پر آب چشم سعیدی سیرجانی نگریسته باشد ندیده است.
سعیدی سیرجانی در این نامه می کوشد تا ثابت کند که وی فردی مسلمان و با تقوا و مؤمنی واقعی است و تهمت ارتداد را از خود بزداید. وی حتا از اینکه او را بر اساس نوشته هایش متهم به حمله به« اساس حکومت اسلامی» کرده باشند سخت نگران است و تلاش می کند که خود را از این گونه تهمت ها مبرا بخواند. به عبارتی دیگر از دیگاه سعیدی سیرجانی ارتداد قابل دفاع نیست و مرتد و یا هرفردی که « اساس حکومت اسلامی» را زیر سؤال ببرد مستحق مجازات است. همو در تأکید بر بی گناهی خود دائماً بر موازین اسلام و « حقانیت شریعت اسلام» تکیه می کند و انگار نه انگار که در این جهان هیچ اصل طبیعی و انسانی و پرنسیپ جهانی و هیچ منبع معرفت بشری ای وجود داشته باشد که بتوان بر آن مبنا از حقوق، آزادی ها و کرامت فرد در برابر اهریمنِ فقیه دفاع کرد.

سعیدی سیرجانی می نویسد:« حکومتی که مرحوم شریعتمداری با آن مقام فقاهت، مهندس بازرگان با آن تقوای دینی و سیاسی، آیت الله منتظری با آن سوابق مبارزاتی دق مرگ و خانه ‏ نشین و مطرودند، تکلیف امثال بنده معلوم است.»

می دانیم که هر کدام از این افراد که سعیدی سیرجانی خود را از جنس و جنم آنها می شمارد و سعی می کند در پناه مظلومیت خیالی ایشان قرار بگیرد، حامل و صاحب گونه ای از اسلام ناب محمدی بوده که در مقابل اسلام ناب محمدی جمهوری اسلامی که به منابع نفت و گاز و قدرت ناشی از آن و حمایت های استعماری مجهز است، محکوم به شکست بودند. هر کدام از انواع اسلام های ناب محمدی برای اثبات مشروعیت خود چاره ای ندارند مگر اینکه بر قدرت و ثروت چنگ بیاندازند که در آن صورت به طور اتوماتیک مشروعیت آنها به اثبات می رسد. چونکه هر قسم و رغم از بیشمار اسلام ناب محمدی که وجود دارد جز با منطق شمشیر و تعزیر و داغ و درفش در واقع هیچ چیزی برای اثبات ندارد و اصولاً مشروعیت یعنی شرعی بودن افعال حکومت اسلامی وقتی که متضمن به تضمین تسلیحاتی ( شمشیر) است، خود به خود احراز گردیده است. شاید آن مرحوم( این صفت برازنده تراست) نمیدانست که برای هرگونه از اسلام های ناب محمدی که در قدرت قرار بگیرد، خطرناکترین دشمن، اسلام های ناب محمدی رقیب است. هرچند هیچکدام دوست مردم نیستند.
و نیز می دانیم که سعیدی سیرجانی حتا فردوسی بزرگ را که سی سال از عمر گرانبهای خویش را مصروف زنده نگاهداشتن سراندیشه ها و بنمایه ها و ارزش های فرهنگ ایرانی در برابر هجوم بی فرهنگی و توحش تازیان مسلمان کرد، شیعهء شیعه زاده می خواند و شاهنامه را « کتابی لبریز از تفکرات شیعی» می داند.( ضحاک ماردوش، نشر نو 1368 ص 37- 41)

در مجموع، سعیدی سیرجانی نیز گرفتار و اسیر نوعی اسلام ناب محمدی بود. حالا گیریم این اسلام رحمان و رحیمش اندکی بیشتر بود. اساساً هر معتقد مسلمانی که معترض و مخالف دستگاه ولایت فقیه بوده باشد، به ناگزیر تعریف دیگری از اسلام بدست می دهد که در حقیقت گونه ای اسلام ناب محمدی است.
نکته ای نیز در این نامه به چشم می خورد که گرچه ارتباط تنگاتنگی با موضوع این نوشتار ندارد اما نگارنده نتوانست از ذکر آن ( ذکر مصیبت) خودداری نماید.
سعیدی سیرجانی در این نامه می گوید:
« دیکتاتور مغرور بدعاقبت می پنداشت با شکستن قلمها و زجر آزادگان بر دوام حکومت خود می افزاید. قطعا مقالات سانسور شده من در بایگانی ساواک موجود است. بفرمایید ‏مطالب از " یغما " و " خواندنیها " بیرون کشیدهء مرا در مقوله سیاست فرهنگی، ماجرای کاپیتولاسیون، مضحکه تغییر تاریخ، شعبدهء جشنهای شاهنشاهی به حضورتان بیاورند تا بدانید بوده اند مردم از جان گذشته ای که به هیچ دعوی ‏ مبارزه و پیوستگی به دارودسته ای از بیان حقایق پروایی نداشته اند.»‏
می بینیم این واقعیت که بعضاً در هنگام اسارت در چنگال آدمخوارهای جمهوری اسلامی، جهت دفاع از خود از رژیم پهلوی ولخرجی می کنند و از سوابق درخشان خود در مبارزه با رژیم پهلوی شاهد و مدرک و سند ارائه می دهند، حقیقت دردناکی است که اگرچه تاریخ همین انقلاب نشان می دهد که هیچ زمان سودی نبخشیده و هرگز موجبی برای تقلیل و تخفیف گناهشان در انتقاد از دستگاه ولایت نبوده و نیست، اما نتیجه دلخواهِ پایوران نظام اسلامی را در بر داشته است.

هدفم از این مقدمهء مطول نه تعریض به ادیب و نویسنده ای شایسته و مبارزی جان برکف که غالب مخالفان جمهوری اسلامی حاضرند به سرش قسم بخورند، که بیشتر نشان دادن این واقعیت است که هر یک از ما در هر مقام و موقعیت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و با برخورداری از هر میزان تحصیلات و دانش و آگاهی، اگر و فقط اگر به یک حقیقت ساده و درعین حال اساسی ناآگاه و یا بی توجه بوده باشیم، با سر به درون مغاک و دامچاله دستگاه روحانیت یعنی مافیای اسلام، گانگستریسم و تبه کاری سازمان یافته آخوند سقوط خواهیم کرد. حال یا به عنوان گوسفند و گاو شیرده و اهل خمس و زکات و یا کشته و شهید و مقتول و مثله شده.
مسلمانی و تقوای هر فرد هر اندازه هم که خالص و ناب بوده باشد در صورتیکه سرسپردگی و خشوع و خضوع خود را در پای آخوند به اثبات نرسانده و دکان وی را به رسمیت نشناخته باشد، نه از گناهانش کاسته می شود و نه اساساً مسلمانی معنای دیگری دارد.
اسلام خواهی در هر شکل و قیافه و صورتی که مدعای کسی باشد، به گسترش و فراروی و تجاوز به تمامی ساحت های عمومی و خصوصی جامعه کشیده می شود و در سر راه خود چون گندابِ عفنی تمامی آزادی ها و ارزش ها و فروزه های نیک انسانی را به لای و لجن خود می آلاید. گذشته از تجربه ای تاریخی و هزارو چهارصدساله، طی این سه دهه سلطه خونبار و زهرآگین آخوند و اسلام، هیچ یک از ما مشغول سفید کردن موهای خود در آسیاب نبوده است. منبعد هیچ شکلی از اسلام را در حیات اجتماعی و سیاسی خود نخواهیم پذیرفت. حیطه و حیاط و حصار دین و اسلام و باورها و اعتقادات مذهبی و احکام و شرایع و فرایض و مجموعاً هر خرافه و یاوه و مزخرفی از این دست، فقط و فقط در درون اذهان مؤمنین و در چارچوب زندگی خصوصی افراد و شهروندان یک جامعه قرار می گیرد و قابلیت اجرای همگانی ندارد. ترهات و موهومات اثبات نشدنی وغیر قابل تجربه و مشاهده و آزمایش را در میان خیابان و در محدوده زندگی جمعی شهروندان اجرا نمی کنند.

آنانی که در برابر آن نوع و گونه از اسلامی که نظام ولایت فقیه تبلیغ و اجرا می کند، از اسلام دیگری سخن می گویند، حتا از اسلامی پر از رحمان و رحیم، لازم است بدانند که در نهایت و با توجه به تجربه تاریخی و بیشتر فلسفی، خواه ناخواه از درون این اسلام های پیشنهادی و همواره نیز توسط قدرت طلبانی که شاخک ها و شامهء تیزی دارند نوعی ایدئولوژی سیاسی سر بر خواهد کشید و ساخته و پرداخته و تکوین خواهد یافت که هر آیینه بر مردمی دینخو و مذهب زده مسلط و چیره گشته و تسمه از گرده ایشان بکشد. هر دین و مذهبی علی الخصوص اسلام با هر قرائتی مستعد ترین زمین و زمینه برای کشت تخم ایدئولوژی ای سرکوبگر و تبعیضگزار است.

من از سعیدی سیرجانی که گُل سرسبد مسلمانان مخالف رژیم اسلامی بود گفتم که تا دیگر مسلمانانی که تا چندی پیش شریک جنایات دستگاه ولایت فقیه بوده اند و در پروسه غارت مقدس از پیشگامان نهضت اسلامی به شمار می رفتند ولی امروز برای ملت نقش دایه مهربانتر از مادر را بازی می کنند ماستهایشان را کیسه کنند و بدانند که پس از این با نظریه پردازی و کانت و پوپر بازی و فلسفه بافی و پسامدرنیته، هرگز هیچ شکل و ورژنی از اسلام را نخواهند توانست به ماتحت ملت ایران اماله کنند. حتا اگر با صداقت و بی هیچ چشمداشتی به اسلامورزی مشغول بوده باشند، به دلیل پسماندگی در روان اسلامی خود، محصول و نتیجه کارشان چیزی به جز اسلام نخواهد بود. دور باطلی است که پس از چرخیدن و چرخیدن وقتی که دچار سرگیجه شدند دوباره به چاه و چالهء آخوند سرنگون می شوند.
فرقه های نواندیشان دینی، ملی- مذهبی ها، اصلاحات چی ها، نهضت آزادی، مجاهدین خلق و امثالهم، بدون هیچ تردیدی معتقد به حکومت دینی اند و همگی سروته یک کرباسند و هیچ تعهدی به آزادی و دموکراسی و سکولاریسم ندارند. وگرنه چرا واق واق و عربده اسلام اسلامشان خاموش نمی شود؟ مگر آزادی خواهی و برابری طلبی و دموکراسی خواهی ملت ایران تا ابد منتر و معطل اسلام و آخوند می ماند که هر یک از این نحل و فرق بدون عربده اسلام هیچ حرفی برای گفتن ندارند؟
از آتش ایشان آبی برای ملت ایران گرم نمی شود. معتقدین به حکومت مذهبی، وابسته به هریک از اسلام های ناب محمدی با هر میزان دز ارتجاع و توحش و تجاوزگری اسلامی، هرگز نمی توانند داعیه آزادیخواهی و مردمسالاری داشته باشند. اسلامگرایان از قوم شمشیرند و اموراتشان با جانستانی و تبعیض و سرکوب دگراندیشان ( کافر و مرتد و مشرک و کمونیست و همجنسگرا و سکولار و برابری طلب و بی حجاب و فعال حقوق بشر و ...) سپری می شود و مانند تمامی ایدئولوژی باورانِ ایمانخواه تا زمانی که در اقلیتند و قدرتی ندارند چنان خود را به موش مردگی می زنند که دل آدم برای مظلومیت و تلرانس و تسامحشان کباب می شود؛ مانند مظلومیت پیش از حاکم شدن حسین ابن علی.
در همین راستا آخوندهایی پیدا شده اند که با توجه به واقعیتِ اضمحلال عنقریبِ نظام ولایت فقیه، برای حفظ دکان اسلام و درآمدهای کلان مافیای روحانیت و تداوم انگل پیشگی و زندگی با مفتخوری، آخوندهای حکومتی را آخوند « درباری » می نامند و درصدند میان حکومت اسلامی با دم و دستگاه روحانیت به طور کلی، در اذهان توهم فراق و فاصله ایجاد کنند. گرچه هیچ نمونه ای هم به دست نمی دهند و در چنته ندارند مگر همین مورد دم دستی یعنی آخوند منتظری که خود از واضعان اصل ولایت فقیه است! اینان همگی سرشان در یک آخور است. در ارتباط با آزادی ها و منافع ملت، آخوند در هر شکل و شمایلش دشمن کینه توزی بیش نیست. آخوند و دستگاه مافیایی روحانیت از دیرباز بزرگترین مانع و سد سدیدی در برابر هر تحول و دگرگونی و پیشرفت و بهروزی و بالندگی جامعه ایران بوده و هست. در این موضوع می توان مثنوی هفتاد من کاغذ نوشت که بسیاری کسان هم نوشته اند.
به نظر این نگارنده هیچ فرد و گروه و جمعیت و سازمانی با تکیه بر اسلام قادر نخواهد بود با حکومت اسلامی مبارزه کند. هیچ مسلمانی نمی تواند با آخوند مسابقه بدهد. به لحاظ نظری هم اسلام مارتین لوتر ندارد؛ که در غیر این صورت نیز ورژن جدیدی از اسلام ناب محمدی تولید می کرد و روز از نو و روزی( خمس و زکات) از نو.
در فردای ایران بدون برچیدن دم و دستگاه روحانیت، بدون جلوگیری از تولید قارچی و بی حساب و کتاب آخوند نمی توان امیدی به تغییر و تحولی دلخواه داشت. بدون از بین بردن مافیای اسلام و روحانیت، جامعه ما در هر روزی با شکل و قسم و گونه ای از اسلام ناب محمدی درگیر خواهد بود که تمامی انرژی و پتانسیل مثبت اجتماعی را به هرز می دهد. باید وسیلهء مخرب فتوا و تکفیر را از دست آخوند ستاند. باید جامعه را از محکومیت به اجتهاد آخوند رها ساخت و مانع آخوند را از راه های تنفس جامعه زدود.

مبارزه با رژیم اسلامی و هر گونه ای از اسلام ناب محمدیِ منتظرالحکومه، راهی است که از یک جهت با پشتوانهء فرّ و فروزه های فرهنگ ایرانی و ارزش های ناب تمدن ایرانی یعنی باچشمداشت بر منابع بومی و در سطح ملی قابل پیمودن است و از طرفی و در هماهنگی با آن، با تأکید بر موازین جهانی حقوق بشر و با خواست عمیق آزادی و سکولاریسم و دموکراسی قابل پیگیری است.
ناگفته نماند که در این مبارزه، بمباران هم می تواند سودبخش باشد. ولی افسوس که از اراده ما خارج است!

siamakmehr@yahoo.com
آدرس نامه سعیدی سیرجانی به علی خامنه ای:
http://farhangshahr.blogspot.com/2008/03/blog-post_31.html




: فهرست 20 نوشتار واپسین

سرنوشت آزاداندیشی در جامعهء توحیدی
«دربارهء اسلام و از جمله«اسلام رحمانی
!سکولاریسم یعنی مرگ بر اسلام
سفر به سرزمین ممنوعه
تحولات جامعه در سال پیش رو
!ما آتش پرستیم
چهارشنبه سوری، خاری در چشم اهریمن
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش
دربارهء بیانیه های زنجیره ای جناح اصلاحاتچی
میخ های تابوت مرجعیت شیعه
توضیحی دربارهء یک حد شرعی
رستاخیز ایرانیان و دشمنانش
قصاص یا توحش اسلامی
!بازگشت گربه نره
اسلام که تنگ آید --- آخوند به جفنگ آید
درک شرایط مبارزه در قلمرو اهریمن
دربارهء شکنجه و لواط اسلامی
عینکِ سبزِ فریب
سرانجام انقلاب مخملی در قلمرو اهریمن
مافیای روحانیت در نبرد مرگ و زندگی


This page is powered by Blogger. Isn't yours?

     E.mail                     Home
دکتر اسماعیل خویی

اعلامیه جهانی حقوق بشر
کمیته دفاع از حقوق بشر
حزب مشروطه ایران
سکولارهای سبز
مقالات سیاسی
درفش کاویانی
زنده باد انقلاب
سکولاریزم نو
علیه تبعیض
فرهنگشهر
بی خدایان
انجمن آرا
کاوه سرا
سربازان
نیلگون
زندیق
افشا
کافر


آژانس خبری کوروش
اخبار روز
اطلاعات.نت
ایران امروز
پارس دیلی نیوز
ایران پرس نیوز
ایران گلوبال
ایران تریبون
بلاگ نیوز
روشنگری
گزارشگران


نوید اخگر
نادره افشاری
منوچهر جمالی
آرامش دوستدار
امیر سپهر
پری صفاری
میرزاآقا عسگری
بهرام مشیری
اسماعیل نوری علا



Archives