هشتم مارس روز جهانی زن گرامی باد.
در آغاز زن بود
به یقین هستی با زن آغاز گشته وبا زن بشر به آرامش می رسد. به یقین اگر سررشته امور دنیا به زنان خردمند سپرده شود کار جهان به سامان می رسد ومرد در سایه سار زن تا ابد به استراحت خواهد پرداخت.
زن است که مرد را متولد ساخته و هموست که حامل راز زندگی است وهموست که آزادی اش در واقع آزادی نوع انسان است و تعادل جامعه بسته به تساوی و تعادل حقوقی زن و مرد است. بشر از زن ومرد، هستی را، زندگی را، زیبایی را همواره در زن جسته و یافته است. ولی نابخردانه مدیریت زندگی را از زن باز گرفته وخود را سرگشته وپریشان نموده است.
زندگی از زن، زایندگی، باروری، لطافت، صبوری و راستی کردار را کسب می کند. زن تمامی زیبایی، زن جوهره شادی است. زن از سمت نیکی آمده است. وانسان که از زن آمده است به زن باز خواهد گشت و آرامش آدمی آغاز خواهد شد...
در ادوار مادرشاهی که گویا در تمدن مدیترانه ای بیشتر ودیرپاتر رواج داشته است، زندگی انسان به ذات هستی بی گمان نزدیکتر بوده است. گرچه آنچه مورد نظر من است درآن شکل بدوی امکان ظهوروبروز نداشته است.
درمزخرفات مسلمانان نیز آمده است که آخرالزمان، زمانی! است که پادشاه جهان زن باشد! خوب اگر دقیق شویم پر بیراه نگفته اند. از نگاه مردبیمار مذهبی در واقع از مصیبت سخن رانده می شود؛ از دورانی که فساد زمین را فرا گرفته است. اما در عین حال در این کلام به حقیقتی اشاره رفته است وآن وحشت مردبیمار مذهبی از ارتقاء جایگاه زن در مراتب اجتماعی است.
124 هزار پیامبر اجق و وجق با ریش و پشم دراز و روایت های کلان وبی ربط به زندگی وگنده گوزی های بیشمار، جملگی از زن غافل بوده اند مگر در به تخفیف واسارت زن. ( پیامبران را باید به کار گِل گماشت که صلاح و راحتی دنیا و آخرتشان در آن است! ). چه چیزی در زن وجود دارد که مدیریت او، قضاوت وشهادتش چنین بر مرد گران آمده است؟ آیا به جز نگاه ابلهانه جنسیتی و پیش فرض به دور از واقعیت برتری جنسی مرد؟ در آن همه افسانه واسطوره مذهبی که پیرامون خلقت بافته اند و یافته اند سعی بسیاری به کار رفته است که زن طفیلی مرد قلمداد شود.
حقوق بشر با پذیرش مدیریت یکسان زن و مرد بر امور جامعه پرداخته خواهد شد. جامعه و مدنیت بشر تنها در صورت به رسمیت شناختن برابری زن و مرد در هستی انسانی و زندگی اجتماعی با معنا می شود و تحقق می یابد.
اما دریغ که در این سوی زمین زن حتا اختیار تعیین نوع پوشش خود را ندارد. در اینجا زن ذلیل و بیچاره اراجیف و اندیشه های سخیف مذهبی است. انقیاد و انقباض واستحاله هستی انسانی زن اساس حیات و ممات و وسیله حفظ دکان دین است. اسلام بر گُرده زن سوار است. سمبل چنین خفت و بردگی نیز حجاب است. در جامعه تا زمانی که حق برهنگی برای زن محترم شناخته نشود، سخن راندن از آزادی زن یاوه گویی است. عوام فریبی است. هنگامی که مردبیمار مذهبی حتا اندازه و دامنه صدای زن را تعیین می کند. زمانی که آزادی سکس ، آواز خواندن و رقص و طبیعی ترین و خصوصی ترین فعالیت ها و رفتار حیاتی انسان توسط جهالت مذهبی و دکانداری اسلام از زن ( انسان ) سلب گردیده است و با هرگونه روشن گری و خرافه زدایی با شدت وخشونتی اهریمنی از سوی مسلمانان بیمار و حکومت سیاه و تباه جمهوری اسلامی مقابله می شود؛ مبارزه برای بازیابی حقوق از کف رفته زنان، وظیفه اجتماعی و رسالت مدنی هر انسانی اعم از زن ومرد است.
در همین زمینه:
حجاب سمبل حقارت و بی حقوقی زن
زن وقتی مسلمان باشد...