برهنه با نوروز
نوروز اگر به نوشدن فصول بماند و خاتمه یابد که هیچ ربطی به انسان ندارد و بدون ما نیز می چرخد و هی نو می شود. ما نیز درعصر دهقانی بسر نمی بریم که در یگانگی با طبیعت، نوروز خود به خود در ما حلول یابد ودر اندیشه معطوف به عمل جا گیرد وبا ذات هستی زمین یکی مان کند. زندگی شهر نشینی و مدرن اقتضائاتی دارد و در حصار سیمان و آهن واسفالت زیستن و هم دور و هم محور با چرخ ماشین چرخیدن، زندگی را منتظر و معطل گردش فصول نمی گذارد. نوشدن و نوروز زندگی امروز از گونه ای دیگر است.
لطافت هوای بهاری و گرمای دل انگیز تابستان اما حتماً این فرصت را به ما می دهد که از پوشش کمتر و سبکتر و نازکتری بهره ببریم و خنکی نسیم معطر بهار را بر پوست خود احساس کنیم وآفتاب پرتقالی تابستان رنگی زنده بر ما نقش زند.
زنان ایرانزمین را می گویم که بایسته است با دور ساختن کفن سیاه از جسم و جان خسته خود در فصل شکوفه و شقایق و در فصل همآغوشی طبیعت با انسان، در عین حال به مبارزه ای متمدنانه و اهریمن ستیز با حکومت اسلامی بر خیزند. هیچ چیز چون آزادی زنان در انتخاب پوشش و آرایش خود، خار چشم اهریمن اسلام نیست.
برهنگی حق زن است که تاب مستوری ندارد. برهنگی نیاز طبیعت زن است. حکومت سیاه و تباه اسلام در این چهارده قرن سیطره نکبت بارش آنچنان ستمی بر ما روا داشته وآنچنان در مسخ ذهنیت جامعه موفق بوده که امروز صحبت از بدیهی ترین حقوق و آزادی های انسان نزد به ظاهر روشنفکر ترین آحاد جامعه ایرانی سخنی گزاف و به دور از عقل می نماید.
زنان و مردان ما به ویژه بُرنایان برومند ایرانزمین ضروری است در بهار و تابستان پیش رو با برهنگی وپوشیدن لباسهای شاد وبدن نما ونمایش و جولان در معابر وتفریحگاه ها و کوی و برزن محل سکونت خود، سرراست و بی پرده به نبردی شورانگیز با زشتی آخوند و اسلام برخیزند.
سال نو را با این امید آغاز می کنیم که با تمامی توان و بیشترین تلاش، سیاهی و زشتی و پلشتی آخوند را از تک به تک سلول های زندگی خویش بزداییم. ما ایرانیان یکبار برای همیشه لازم است هرکجا با آخوندی مواجه می گردیم وی را چون زباله ای گندیده به قفای خود پرتاب کنیم. در کوچه و خیابان ، در تاکسی و اتوبوس و مترو، در محیط های عمومی، هرگز اجازه ندهیم حضور کثیف آخوند محیط زندگی ما را آلوده و زشت سازد.
نوروز با نو شدن ما معنا می یابد وگرنه طبیعت گیاهی بدون ما نیز هر ساله نو می شود.